خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شعری از ندا پیشوا

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی
نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ
سال اول/ شمارۀ سوم و چهارم

بخش شعر

✍شعری از ندا پیشوا

دست‌هایم را
که خسته نمی‌شود از پرندگی –
به مانور زلزله برده‌ام
دست‌هایم را
که عادت کرده به انفجار
این آتش‌بازی
که گربه راه انداخته
ساده تمام نمی‌شود
در سطرهای قبل
چند بمب دست‌ساز
چند پرنده
و چند دست جا مانده
چهل‌وچند بار انفجار؛
و چند فوج کبوتر
حالا برگرد به آشیانۀ اول
و استعارۀ پنهان را
در چینه‌دان کبوترها پیدا کن

‌***

هر بار که به موج‌های آبیِ آرام،
فکر می‌کنم
آب شش‌هایم
پر می‌شود از اره ماهی!

گوش کن
مرغان دریایی مرده‌اند
چاره نیست
فانوس‌ها را
به گوش مرجان‌ها بیاویز؛
پیش از آنکه جهان
با دو شاخه سیم
که از گلوی مار ماهی بیرون آمده
در جا منفجر شود


روزی که واژه‌ها
به نخستین بند شعر
برگردند
بندبند مرا گسسته می‌بینند
در مهی غلیظ
از دود و آتش و انتظار،
نشسته‌ام کنار پرهای کبوترم
با انگشت‌های سوخته،
خرده‌هایم را
از لای چرخ دنده‌ها،
بیرون می‌کشم
دیگر به تاول‌ها
فکر نمی‌کنم
به راه درازی که آمده‌ام
اعتراف می‌کنم
با صدای بلند:
همۀ راه اشتباه بود.