خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

گفت‌وگوی نشریۀ ماه‌گرفتگی با عرفان پهلوانی

نمایش آپارتمانی، در پهنه‌ای از ماه‌گرفتگی
گفت‌وگوی نشریۀ ماه‌گرفتگی با عرفان پهلوانی

  • خاستگاه تئاتر‌ آپارتمانی کجاست؟
    پهلوانی: شماری از اهل عرفان بر این باور هستند که حقیقت، یک جام آینه بود که در روز ازل افتاد و شکست و هر تکۀ شکستۀ آن، به دست یکی از انسان‌ها افتاد. شماری از انسان‌ها دچار این توهم هستند که همۀ حقیقت را در بر دارند و از آن آگاه هستند؛ اما شاید حقیقت اصلی آن هنگام بازریخت یابد که همۀ آن تکه‌شکسته‌های جامِ آینۀ ازلیِ حقیقت، دوباره کنار هم قرار گیرند.
    افزون بر آن، هایزنبرگ، نزدیک به صد سال پیش، اصلِ نبود قطعیت را در جهان دانش فیزیک و نگاه کوانتومی به این دانش مطرح کرد و بسیار زود سر از علوم انسانی و نگاهی دانشی به هنر و رویدادها و اندیشه‌های هنری درآورد. صدالبته این اصل هم مانند بیشتر اصل‌ها مخالفان و منتقدانی دارد.
    به‌راستی خاستگاه تئاتر‌ کجاست؟ خاستگاه آپارتمان کجاست؟ چه شمار از فرضیه‌ها در زمینۀ علوم انسانی، به‌ویژه تاریخ و تاریخ هنر ثابت و نظریه شدند؟ چه بسیار فرضیه‌هایی که اثبات ناشده باقی مانده‌اند و شاید روزی نظریه شوند. آیا کم بوده‌اند نظریه‌هایی که روزگاری معتمد و مطمئن صددرصد بودند و امروزه با نگاه تردید و شک به آن‌ها نگریسته می‌شود؟
    شاید یکی از مهم‌ترین چالش‌ها و آسیب‌های اندیشه و رفتار ما جزم‌اندیشی است. من تقریباً دربارۀ هیچ پدیده‌ای و به‌ویژه خاستگاهی، دگم و مطمئن سخن نمی‌گویم. گرچه هر قاعده‌ای استثنا یا استثناهایی هم دارد. به‌راستی خاستگاه انسان کجاست؟ پاسخ به این پرسش، کشمکش میان دانشمندان و اندیشمندان است. انسان از گونۀ ما کِی و از کجا آمد؟ اگر باورمند به داستان آفرینش آیین‌های ابراهیمی باشیم، پاسخ چیز دیگری است و اگر نگاه شماری از زیست‌شناسان را بپذیریم که این گونۀ انسانی چند ده هزار سال پیش، از آفریقا خارج شد، شاید پاسخ چیز دیگری خواهد بود.
    بر همین پایه اگر بپذیریم که ما یا پیشینیان ما این زیست و زندگی یا زیست و زندگی همانندی را در زمان و مکان دیگری آزموده و تجربه کرده‌ایم یا کرده‌اند، پس باز خاستگاه تئاتر‌، آپارتمان و تئاتر‌ آپارتمانی کِی و کجا می‌تواند بود؟
    اما در همین بامدادِ سخن و گفت‌وگو نکته‌ای بگویم. اگر بر اساس نگاه شماری از اندیشمندان بپذیریم که تئاتر‌ و نمایش دو پدیدۀ متفاوت هستند، بهتر است بگوییم «نمایش آپارتمانی».
    شماری از دارندگان نگاه و اندیشه، آورده‌اند که درام (Dram) از ریشۀ واژ‌‌ۀ دران (Darn) به چم یا معنای «نشان‌دادن» است. شاید بهترین واژۀ جایگزین برای درام در زبان پارسی «نمایش» باشد. شماری از اندیشمندان، تئاتر‌ را برگرفته از واژۀ تئاتر‌ون دانسته‌اند و میان این دو مفهوم، تئاتر‌ و نمایش، از دو تفاوت یاد کرده‌اند:
    ۱. تئاتر‌ حتماً دارای تماشاخانه است؛ اما نمایش حتماً دارای تماشاخانه نیست؛
    ۲. تئاتر‌ حتماً دارای نمایشنامه است؛ اما نمایش حتماً دارای نمایشنامه نیست.
    افزون بر آن، اینکه گرچه شاید هنر نمایش ریشه‌ای کهن در ایران دارد، اما تئاتر‌، هنری کم‌وبیش جوان در ایران است. عمری نزدیک به صدوپنجاه سال. آیا در زبان پارسی، واژه‌ای درخور داریم که جایگزینی شایسته برای واژۀ تئاتر‌ با ویژگی‌هایی که گفتم باشد یا بهتر است تئاتر‌ را همان تئاتر‌ به کار ببریم؟
    مایه‌ور از آنچه گفتم، اکنون زمان خوبی است تا خواهش و پیشنهاد کنم و حتی اشتباه گذشتۀ خود را اصلاح کنم و بگویم شاید «نمایش آپارتمانی» گزارۀ درست‌تری برابر «تئاتر‌ آپارتمانی» باشد.
    کوتاه‌سخن آنکه بیشتر پدیده‌های فرهنگی و هنری دارای خاستگاه روشنی نیستند؛ زیرا رخدادهای فرهنگی و جریان‌های هنری تدریجی روی می‌دهند و ریخت می‌یابند. گاهی قراردادهایی برای تاریخ آغاز یا پایان آورده‌اند. گاهی غلط‌ها رایج‌ ‌شده‌اند. برای نمونه کوبیسم را با نام پیکاسو می‌شناسند؛ درحالی‌که ریشه‌های کوبیسم در نقاشی‌های پل سزان هم وجود دارد و می‌توان کوبیسم پیش از پیکاسو را هم در نگاه آورد و بررسید. به‌راستی نیما پدر شعر نوست یا باید ریشه‌های نوگرایی در شعر پارسی را در سروده‌های مولانا جست. آن هنگام که از عروض و وزن گلایه می‌کند؟
  • تبار و ریشۀ این‌گونه تئاترها‌ کجاست؟
    عرفان پهلوانی: اگر تبار را در این پرسش هم‌ارز واژۀ ریشه به کار برده باشید، شاید بد نباشد که به سه جریان اشاره کنم. گرچه شاید بتوان ریشه‌ها و تبارهای دیگری را برای نمایش آپارتمانی در نگاه آورد که سخن در جهان هنر و علوم انسانی پیچیده، گسترده و بی‌پایان است.
    نخست جریانی است که در آلمان پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. در شهری همچون هامبورگ شمار درخور درنگی نمایش آپارتمانی اجرا می‌شدند. دلیل اجرای این نمایش‌ها بی‌مانند به دلیل جریان موزیک زیرزمینی در زمان‌ها و مکان‌های دیگر نیست. دوری و شاید فرار از خفقان سیاسی و تیغ تیز و بی‌رحم سانسور و ممیزی… . از استاد گران‌سنگ و فرهیخته‌ام جناب آقای دکترسعید فیروزآبادی که بسیار از دانش و مرام ایشان آموخته‌ام، خواهش کرده‌ام تا جستار و مقاله‌ای را دراین‌باره سامان دهند و امیدوارم دستاورد تلاش ایشان در همین شمارۀ ویژۀ نمایش آپارتمانی ماهنامۀ نمایش منتشر شود.
    بی‌گمان هنرمندان و گروه‌های هنری دیگری در جهان هنرهای نمایشی وجود دارند که در شرایط سیاسی و اجتماعی همانند، با بار سخت و سنگین ممیزی و سانسور و نیز مجازات برای جرم ناکرده یا دوری از پادافره آزاداندیشی و دگراندیشی، رو به‌سوی نمایش در فضاهایی خصوصی نهاده‌اند و می‌توان ایشان را از ریشه و تبار نمایش آپارتمانی دانست. بدیهی است که از بیشتر ایشان آگاهی و اطلاعی در دست نباشد و از چیستی و چگونگی کار ایشان نکته و نکته‌هایی ثبت یا منتشر نشده باشد. چه‌بسا خود ایشان نخواسته‌اند.
    دیگر باید یاد کرد از هنرمندان و گروه‌های هنری نوگرا و تجربه‌گرا در جهان هنرهای نمایشی که بیشتر، از سال‌های پایانی قرن نوزدهم و در درازنای قرن بیستم و همچنین این بیست سال قرن بیست‌ویکم و هزارۀ سوم ترسایی این جریان را، جریان نمایش‌های تجربه‌گرا و نوگرا را سامان داده‌اند. دربارۀ این هنرمندان و گروه‌های هنری جستارها و کتاب‌های گوناگون و پرشماری تألیف و ترجمه شده‌اند. گروه‌های هنری و هنرمندانی که با انگیزه‌های گوناگون مانند حمایت از جنبش‌های کارگری یا تجربۀ گونۀ تازه‌ای از ارتباط و پیوند با تماشاگر و مخاطب از تماشاخانه‌های رسمی و متداول بیرون آمدند و ماجراهایی مانند نمایش‌های خارج از صحنه (Off Stage) را پدید آوردند. به‌دیگر سخن، آن‌چنان‌که بزرگانی مانند «پیتر بروک» و «یرژی گروتفسکی» هم اشاره کرده‌اند، هرجا و مکانی که بازیگر یا اجراگری باشد و تماشاگری، می‌توان نمایشی را اجرا کرد. البته از یاد نبریم که این جریان (شمارۀ‌ دو)، دقیقاً نمایش آپارتمانی نیست؛ اما دارای ویژگی‌های مشترک پرشماری با نمایش آپارتمانی است. گونه‌های گوناگون نمایش‌های کافه‌ای، محیطی، خیابانی و ازاین‌دست را نیز می‌توان از آن به‌شمار آورد.
    جریان سوم شاید دارای ارزش و جایگاه ویژه‌ای برای ما باشد؛ جریان سوم نمایش‌ها و نمایش‌واره‌های ایرانی، یا شاید بهتر باشد از واژۀ کهن بهره بگیرم، نمایش‌ها و نمایش‌واره‌های کهن ایرانی هستند. آن‌چنان‌که بسیاری از پژوهشگران تاریخ هنر و معماری ایران باور دارند، تا ساخته‌شدن تکیۀ دولت در عهد ناصری، یعنی نزدیک به صدوپنجاه سال پیش، مکان ویژه‌ای با کاربری تماشاخانه در تمدن چندهزارسالۀ ایرانیان یافت نمی‌شود؛ پس گزیری نبوده است که نمایش‌ها و نمایش‌واره‌های کهن ایرانی، چه شادانه و چه سوگوارانه، به میان مردم و مکان زیست و زندگی ایشان بیایند. به کوی و میدان، به بازار و گذر، به قهوه‌خانه و به خانه‌های ایرانیان. به یاد داریم و می‌آوریم سامان و ریختار نمایش‌های تخت‌حوضی و نمایش‌های شادی‌آور زنانه و نمونه‌های دیگری ازاین‌دست را که در خانه‌های ایرانی و ایرانیان اجرا می‌شدند. ازاین‌رو شاید بتوان نمایش‌های ایرانی را از ریشه و تبار، آغاز و انگیزه‌ای برای نمایش آپارتمانی دانست و به‌شمار آورد.
  • مشخصۀ بارز نمایش آپارتمانی چیست؟
    عرفان پهلوانی: اگر پاسخ به این پرسش و بازگفتن مشخصۀ بارز به‌معنای محدودکردن هنر و هنرمند باشد یا چنین چیزی از پاسخ من برآورده شود، بهتر است به این پرسش پاسخ نگویم. پیش‌تر هم گفته‌م که چندی است تلاش می‌کنم از هرگونه جزم‌اندیشی و دگم‌نگری دور بمانم؛ مگر می‌شود هنر، هنرمندان، خلاقیت و نوآوری را در چند ویژگی یا مشخصۀ بارز محدود و خلاصه کرد؟ اگر چنین کنیم، شاید ستمی روا بداریم. شاید آنچه ما بارز می‌دانیم یا در پسند می‌آوریم که به‌خاطر منافع یا مصالحی بارز دانسته شود، به‌راستی بارز نباشد. شاید ویژگی‌های دیگری هم بارز باشند که از نگاه ما دور بمانند یا خودخواسته، به‌خاطر منافع یا مصالحی، حسادت یا عقده‌ای، یا هر چیز دیگری چشم بر بارزبودن آن‌ها فروبندیم.
    نمایش آپارتمانی بسیار گسترده است. به گستردگی هنرمندانی که بخواهند در این زمینه هنر بیافرینند. به گستردگی شمار آپارتمان‌ها و آپارتمان‌نشین‌ها. در هر نمایشی، ازجمله نمایش آپارتمانی، مخاطب اهمیت فراوانی دارد. چالش تماشاگران در هر زمان و مکانی می‌تواند متفاوت باشد. نمایش آپارتمانی می‌تواند کمدی، تراژدی، ملودرام، پروپاگاندا، پداگوژیک، سرگرمی‌‌ساز، کوتاه، بلند، اپیزودیک یا هرنوعی باشد و با ابزارهای سنجش گوناگون در فرآیندی تحلیلی و انتقادی در دسته‌‌ها و رسته‌هایی بازشناخته شود و قرار گیرد.
    برای نمونه شاید در نگاه نخست به نظر آید که نمایش آپارتمانی یک نمایش زیرزمینی است؛ پس باید به‌شدت سیاسی باشد؛ مانند نمونه‌های آلمانی که از آن‌ها یاد کردم؛ اما اگر ما با یک مجتمع آپارتمانی روبه‌رو باشیم که ساکنان آن پرشمار کودک دبستانی دارند و احتمالاً چالش‌های زیست و زندگی آن‌ها در پیوند با ایشان است، چه نمایشی را باید سامان دهیم و بیافرینیم و ویژگی بارز کار ما چه در ساختار و چه در محتوا چه می‌تواند بود؟ یا شاید باز در نگاه‌های نخستین به نظر آید که نمایش آپارتمانی مجالی برای برخورداری از جنبه‌های فلسفی و هستی‌شناسانه ندارد؛ اما اگر آپارتمان ما، آپارتمانی که می‌خواهیم در آن نمایش آپارتمانی اجرا کنیم، مجتمع آپارتمانی استادان فلسفه باشد، تکلیف چیست؟ اکنون ویژگی بارز نمایش آپارتمانی ما چه خواهد بود؟ اگر گروه نمایش آپارتمانی ما، آشنایی خوبی با هنر موزیک، توانایی درخوری در خوانندگی یا نوازندگی داشته باشند، ایرادی دارد که نمایش آپارتمانی ما از جنبه‌های موزیکال برخوردار شود؟
    این هنرمند است که به‌دور از شعار و برخوردار از شعور می‌تواند از داشته‌هایش بهترین و بیشترین بهره را ببرد و حتی تهدیدها و محدودیت‌ها را تبدیل به فرصت کند.
  • نمایش آپارتمانی اولین‌بار در کدام کشور تجلی یافت؟
    عرفان پهلوانی: پاسخ شما را در جواب به دو پرسش قبلی داده‌ام. اینکه قاطعانه بگوییم نخستین‌بار کِی و کجا بوده است، چندان آسان نیست. رخدادهای فرهنگی و هنری به‌تدریج ریخت می‌یابند و سامان می‌گیرند. بسیاری از تلاش‌های هنرمندان نمایش آپارتمانی، برای در امان‌ماندن از مجازات و پادافره حاکمان، با نگاه بر جنبه‌های سیاسی و انتقادهای اجتماعی شماری از نمایش‌های آپارتمانی، ثبت نشده‌اند. شاید پاسخی ریشه‌ای‌تر برای پرسش شما این باشد که نخستین نمایش آپارتمانی به هنگامه‌ای تجلی یافت که نخستین آپارتمان‌نشین، حال کودک بود یا بزرگسال، نوجوان یا جوان، خانم بود یا آقا، سیماچه‌ای بر چهره نهاد، نقشی پوشید، اسبابِ بازی به دست گرفت یا بی‌هیچ ابزاری بیرونی، تخیل خود را پیکر بخشید و برای سرگرمی، کشف یا پنهان‌کردن حقیقتی، نمایش یا نمایش‌واره یا نمایش‌گونه‌ای را به اجرا درآورد.
    شاید مهم‌تر از آنکه نخستین تجلی کِی بود و کجا، درخور درنگ و اندیشه این باشد که پدیده‌ای با نام نمایش آپارتمانی وجود داشته است و می‌تواند وجود داشته باشد. پدیده‌ای که اکنون و اینجا راهگشاست. هم از‌این‌روی که می‌تواند برای شمار انبوه هنرمندان، هنرآموخته‌گان و هنرجویان هنرهای نمایشی کارآفرینی و درآمدزایی کند و هم اینکه می‌تواند در آبادترکردن فرهنگ عمومی نقش به‌سزایی داشته باشد.
    شاید همیشه حقیقت یا واقعیتی باشد که ما از وجود آن آگاهی نداریم یا نخواسته‌ایم یا نخواسته‌اند که از آن یا آن‌ها آگاه باشیم. وای بر ما اگر آگاه باشیم و چشم فروبندیم!
  • چه هنرمندان صاحب‌نامی در این زمینه (نمایش آپارتمانی) کار کرده‌اند؟
    عرفان پهلوانی: آن‌چنان‌که پیش‌تر نیز گفتم، شماری از تلاش‌ها در زمینۀ نمایش آپارتمانی، برای در امان‌ماندن از مجازات و پادافره، به گناه آزاداندیشی و دگراندیشی ثبت نشده‌اند و ما از آن‌ها آگاه نیستیم یا آگاهی دقیقی نداریم.
    اگر جریان نمایش‌های نوگرا و تجربه‌گرا و نمایش‌های بیرون از صحنه را به‌عنوان نیا یا در پیوند با نمایش آپارتمانی بپذیریم، از همگی هنرمندان و گروه‌های نامدار این جریان‌ها و زمینه‌های هنری می‌توان یاد کرد و نام آورد.
    همچنین اگر هنرهای نمایشی ایرانی کهن و نمایش‌واره‌های ایرانی، از آیین سوگ سیاوش گرفته تا کوسه‌برنشین، از میرنوروزی تا معرکه‌گیری و نمایش‌های پهلوانی، از روحوضی تا نمایش‌های شادی‌آور زنانه را به‌عنوان نیا و در پیوند با نمایش آپارتمانی بپذیریم، می‌شاید و می‌برازد که از همگی هنرمندان نامدار این هنرها یاد کنیم و نام آوریم.
    در میانه‌های دهۀ هشتاد سدۀ اکنون شمسی نیز، در ایران هنرمندانی مانند زهره غلامی، سامی صالحی‌ثابت، مجید امرایی، آرمان طیران و… تلاش‌هایی در زمینۀ نمایش آپارتمانی کرده‌اند یا دربارۀ این هنر گفته و نوشته‌اند.
  • زایش این گونه از تئاتر‌ چه دلایلی دارد؟
    عرفان پهلوانی: شاید بتوان همگی فرضیه‌ها و نظریه‌هایی را که دربارۀ پیدایی هنر نمایش از آن‌ها یاد شده است، برای دلیل‌های زایش نمایش آپارتمانی نیز به کار بُرد.
    نخست علاقۀ ذاتی انسان به داستان و داستان‌گویی نمایشی.
    دیگر خاستگاه‌های آیینی هنر نمایش. با نگاه بر این مهم که هنوز آیین‌ها حضوری ریشه‌دار در خودآگاه و بیشتر ناخودآگاه انسان آپارتمان‌نشین دارند و این حضور می‌تواند بر زیست و زندگی این انسان و بر هنرآفرینی یا هنردوستی او نیز همچنان تاثیر بگذارد.
    سوم اهمیت بیش‌ازپیش و گذشتۀ «گفت‌وگو» در زیست و زندگی امروزۀ انسان. نهادهایی مانند یونسکو بارها و بارها تأکید کرده‌اند که تنش‌ها و حتی بیماری‌هایی را که انسان این روزها مبتلا به آن‌هاست، مانند افسردگی، راهکار برون‌رفت و درمانی دارد به نام «گفت‌وگو». می‌دانیم که هنرهای نمایشی و به‌طبع آن نمایش آپارتمانی پیوندی ژرف و ناگسستنی با گفت‌وگو دارند.
    چهارم که بی‌پیوند با سوم نیست و شاید گفتاورد دیگری است از آن، ایجاد تعادل و آشتی است. ایجاد تعادل و آشتی نخست با خویش و درون خود و پس از آن با دیگری و بیرون از خویش. شنیدن و شاید پذیرفتن سخن و اندیشۀ دیگری که می‌تواند با نگاه ما متفاوت و یا حتی در تضاد با باور ما باشد.
    پنجم را شاید از گونه‌ای دیگر باید ارزیابید. راهبندان یا ترافیک، دوری راه میان مبدأها و مقصدهای شهری، ساعت‌های کاری طولانی، نیازهای کاذب، مصرف‌گرایی و دیگر تنش‌های شهرنشینی و آپارتمان‌نشینان شهری، زمان را می‌رباید و نابود می‌کند. برای بسیاری، کمتر زمان و یارا باقی می‌ماند تا به تئاتر‌، سینما، نمایشگاه‌های هنری، موزه و… بروند. اکنون می‌توانند هنرمندان به‌سراغ آپارتمان‌نشینان بروند. به مکان زندگی ایشان و به‌طورکلی هنر آپارتمانی و به‌گونه‌ای ویژه نمایش آپارتمانی را سامان دهند. هر سبکی از زندگی (Life Style) را گونه‌ای هنر در پیوند با آن سبک می‌شاید و می‌برازد. از همین روست که در دوره‌های پیشین نیز چه هنرهای زیبا و چه هنرهای کاربردی در هر بوم و نژاد و فرهنگ و سَرایی، دیگرگون و ویژه بوده است.
    ششم که پیش‌تر هم از آن یاد کرده‌ام، اما در پیوند با دلیل‌های زایش نمایش آپارتمانی می‌بایست تکرار کنم، دورزدن ممیزی‌ها، دورماندن از تیغ تیز و بی‌رحم سانسور و در امان‌ماندن از خشم و خشونت آن‌هایی است که نگاه و اندیشۀ مخالف را برنمی‌تابند.
  • چه عواملی در رشد یا سرکوب این هنر مؤثر بوده‌ است؟
    عرفان پهلوانی: پرسش شما در پیوند با کدام هنگام و کدام زمان است؟ پُرروشن است که دلیل رشد یا سرکوب هر پدیده‌ای، در هر زمان و مکانی می‌تواند دگرگون و متفاوت باشد. شاید از همین روست که دوا و درمان یک درد در دوره‌ای، بر شدت رنج در دورۀ دیگر خواهد افزود. انسان بنا بر ضرورت و نیاز روی به یک پدیده می‌آورد. کشف‌ها و اختراع‌ها، نوآوری‌ها و دگردیسی‌ها، در هر زمینه‌ای، در پاسخ به ضرورت‌ها و نیازهای انسان پدید می‌آیند. هرچه آن نیاز و ضرورت بیشتر شود، رویکرد به آن پدیده بیشتر خواهد شد و شاید آن پدیده فروغ و درخششی بیشتر یابد. زمانی هم که آن ضرورت و نیاز از میان برود، از اقبال نسبت به آن پدیده کاسته خواهد شد؛ اما گاهی عامل‌هایی بیرونی، تأثیر زیادی می‌گذارند. برای نمونه پیش‌تر هم جای دیگری گفته‌ام که می‌بایست به هنرمندان و مردم اعتماد کرد. اعتمادی هوشمندانه. بی‌گمان یکی از مهم‌ترین دلیل‌های رونق نگرفتن نمایش آپارتمانی، حمایت نکردن دولت از این گونۀ هنری است. نبود حمایتی که می‌توان آن را از دو سو بررسید:
    ۱. شوربختانه ما با بخش‌نامه‌ها و قانون‌هایی بسیار کلی، ناکارآمد و گاهی تاریخ‌مصرف‌گذشته روبه‌رو هستیم که هر دوره، هر مدیر، هر کارشناس از آن به دلخواه خود تفسیری می‌کند. در همین دوران کرونازده دیدیم که این بی‌اعتمادی به هنرمندان و مردم، این بلاتکلیفی قانونی و این تفسیر سلیقه‌ای از قانون موجب شد که چند روزی فیلم‌تئاتر‌هایی، برخط نشان داده شوند و به‌سرعت جلوی این جریان گرفته شود. فیلم‌تئاتر‌هایی که پیش‌تر با مجوزهای دولتی چند ده اجرا را از سر گذرانده بودند. گرچه من به این جریان نمایش برخط آن فیلم‌تئاتر‌ها نیز نقدهایی دارم که در گفت‌وگویی دیگر، پیش‌ازاین گفت‌وگو، به آن پرداخته‌ام و در شرایطی دیگر بیشتر به آن خواهم پرداخت. اگر مسئولان ممیزی و سانسور دست هنرمندان را بازتر بگذارند و به ایشان اعتماد کنند، به رشد هنر و نمایش آپارتمانی یاری رسانده‌اند؛
    ۲. از دیگر سو دولت می‌تواند با حمایت مالی عادلانه و منصفانه از گروه‌های هنر و نمایش آپارتمانی، به رشد این هنر و نیز ارتقای سطح فرهنگی جامعه کمک کند. نمایش آپارتمانی می‌تواند مدل پاک‌تر و سالم‌تری از تئاتر خصوصی رایج این روزها باشد. آنچه تجربه شد، این بود که تئاتر‌ خصوصی یا به‌دیگر گفتار خصولتی، گاهی دچار آسیب‌هایی مانند پول‌شویی، رانت‌خواری، حضور سلبریتی‌های پوشالی، سطحی‌نگری و… شد و گاهی تئاتر‌ خصوصی یا خصولتی به کالایی غیرفرهنگی در دست اربابان سرمایه تبدیل شد؛ اما نمایش آپارتمانی ظرفیت آن را دارد که با پاک‌دستی و دادگری، کارکرد شایستۀ فرهنگی داشته باشد.
  • آیا در زمینۀ نظری نیز نظریه‌پردازان دربارۀ آن اظهارنظر کرده‌اند؟
    عرفان پهلوانی: شوربختانه یکی از جدل‌های اصلی بر سر راه نمایش آپارتمانی، نبود مقاله‌ها، جستارها، پژوهش‌ها، کتاب‌ها و نظریه‌پردازی است. از همین روست که شاید بتوان پایان‌نامۀ دورۀ کارشناسی ارشد من با موضوع «ضرورت تئاتر‌ آپارتمانی از دیدگاه جامعه‌شناسی» را پژوهشی یگانه در این زمینه، با این گستردگی در پهنۀ جهان به شمار آورد. برگرفته از این پژوهش، نوشته‌ها و گفت‌وگوهای دیگری را نیز منتشر کرده‌ام:
    ۱. یادداشت «تئاتر‌ آپارتمانی، کارآمد و راهگشا» که شنبه 17سپند1392 در روزنامۀ جهان صنعت چاپ شد.
    ۲. مقالۀ «وام‌گیری از شیوه‌های نمایش ایرانی برای تئاتر‌ آپارتمانی با نگاه بر جامعه‌شناسی خانوادۀ ایرانی» (پژوهشی با همراهی دکترمحمدحسین ناصربخت و دکترافشین عموزاده لیچایی) که در شمارۀ ۵۴ و ۵۵ فصلنامۀ تئاتر‌، پاییز و زمستان1392 به چاپ رسید.
    ۳. یادداشتی با نام «اقتصاد تئاتر‌ آپارتمانی به‌عنوان تئاتر‌ی خصوصی» که 23فروردین1392 بر خروجی درگاه ایران‌تئاتر‌ قرار گرفت.
    ۴. مقالۀ «بررسی چگونگی و کارکردهای تئاتر‌های آپارتمانی از دیدگاه جامعه‌شناسی» (پژوهشی با همراهی دکترمحمدحسین ناصربخت) که در شمارۀ 23 فصلنامۀ نقطه، بهار1393 چاپ شد.
    ۵. گفت‌وگویی با نام «تئاتر‌ خصوصی، بحث داغ تئاتر‌ ایران است» که مهرانگیز قهرمانی آن را در تاریخ 20خرداد1394 در روزنامۀ ایران چاپ کرد.
    ۶. گفت‌وگویی دیگر با نام «اعتماد هوشمندانه» که دوباره دربارۀ تئاتر‌ خصوصی و آپارتمانی بود و روز شنبه 28شهریور1394 در روزنامۀ جهان صنعت به چاپ رسید.
    آن سال‌های 1391 و 1392 شمسی که پژوهش رساله و پایان‌نامه‌ام را انجام می‌دادم، هرچه گشتم و از دوستانی آشنا به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، آلمانی و… یاری گرفتم، مقاله یا کتاب، جستار یا پژوهشی دربارۀ تئاتر‌ آپارتمانی، درام آپارتمانی یا نمایش آپارتمانی نیافتم و نیافتیم. هرچه بود چند گزارش بود و یادداشت و گفت‌وگویی کوتاه.
    این روزها، یعنی خرداد1399 نیز که درنگی دوباره دربارۀ این سوژه آغاز کرده‌ام و از گرامیانی دیگر و آشنا به زبان‌های خارجی نیز یاری گرفته‌ام، تنها یک کتاب یافته‌ایم که تاریخ انتشار آن 9مارچ2018 و به زبان انگلیسی است؛ یعنی نزدیک به شش سال پس از انجام پژوهش من. شوربختانه هنوز به این کتاب دسترسی پیدا نکرده‌ایم تا ببینیم از چه و چگونه می‌گوید.
    البته کتاب دیگری با نام درام آپارتمانی در تلویزیون نوشتۀ گروه نویسندگان در اسفند1394 به چاپ رسیده است که موضوع بحث آن ساخت فیلم و سریال در فضاهای آپارتمانی برای رسانۀ تلویزیون هست و تفاوت‌های چشمگیری با موضوه مدنظر ما دارد. چند جستار دیگر ایرانی و نیرانی نیز با این سوورو در دست است.
    باری، با وجود کاوش در مقایسه‌ای گسترده که من و گرامیانی که به من کمک کرده‌اند، انجام دادیم، اما همیشه امکان و احتمال بروز خطای انسانی وجود دارد و دچار این ادعا و توهم نبوده و نیستم که بر همگی حقیقت یکپارچه آگاهی دارم؛ البته آن‌چنان‌که پیش‌تر هم گفته‌ام، پژوهش‌های نزدیک به این پژوهش و نظریه‌پردازی‌های نزدیک به این نظریه، مانند آنچه در پیوند با نمایش‌های نوگرا و تجربه‌گرا در اروپا و آمریکا انجام شده است و همچنین شیوه‌های نمایش‌های ایرانی، نزدیکی‌ها و هم‌خانوادگی‌هایی با پژوهش و نظریه‌پردازی در زمینۀ نمایش آپارتمانی دارند.
    شاید بتوان پژوهش من دربارۀ نمایش آپارتمانی را که در سال‌های آغازین دهۀ نود همین قرن انجام شد، نظریه و دکترینی دانست که به آن بی‌توجهی و بی‌مهری شد.
  • آیا نمایش‌های آپارتمانی نسبتی با فرهنگ و دیار ما دارد؟
    عرفان پهلوانی: حکیم توس، فردوسی بزرگ، می‌فرماید:
    ز ایران و از ترک و از تازیان
    o نژادی پدید آید اندر میان
    o
    نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
    o سخن‌ها به کردار بازی بود
    o
    همه گنج‌ها زیر دامان نهند
    o بکوشند و کوشش به دشمن دهند
    o
    به گیتی کسی را نماند وفا
    o روان و زبان‌ها شود پُرجفا
    o
    بریزند خون از پی خواسته
    o شود روزگار بد آراسته
    o
    زیان کسان از پی سود خویش
    o بجویند و دین اندر آرند پیش
    o
    فرهنگ سرزمین ایران، فرهنگی گسترده و متنوع است. این گستردگی از تنوع نژادی، آیینی، زبانی، آب‌وهوا و… در سرزمین گسترده و پهناور ایران سرچشمه می‌گیرد. پیش‌ترها به بهانه‌های دیگر گفته‌ام و باز هم یاد می‌کنم از گفتۀ زنده‌یاد «محمدعلی اینان‌لو» که می‌گفت: «ایران، جهانی در یک مرز… .» بنا بر این نگاه نمی‌توان با یک نسخه، هم برای تهران تصمیم گرفت و نسبتی را ارزیابی کرد هم برای زاهدان، رشت، کرمانشاه، یزد، ترکمن و نمونه‌های پرشمار و فراوان دیگر. اما اگر حضور هنرمندان هنرهای نمایشی را در خانه‌های مردم ایران و همچنین اجرای هنرهای نمایشی مردمی که شاید هنرمند حرفه‌ای نبودند، اما ذوق و جوششی هنری داشتند، در گذشته و برای امروز گسترش شمارگانی آپارتمان‌نشینی را در بسیاری از جاهای ایران، به‌عنوان ویژگی‌های مشترک، نقش‌مایه یا موتیف‌گونه در نگاه آوریم، بله، نمایش آپارتمانی با فرهنگ و دیار ما نسبت و نسبت‌هایی دارد و می‌تواند نسبت‌هایی بیشتر و بیشتری نیز پیدا کند.
  • آیا مشابه این تئاتر‌ در نمایش ایرانی است؟
    عرفان پهلوانی: بله، نمونه‌ها پرشمارند و فراوان. از اجرای نمایش‌های شادی‌آور در اندرونی‌ها و مهمانی‌های زنانه گرفته تا اجرای نمایش‌های روحوضی در جشن‌ها. از یادها و خاطره‌های هنرمندان و مردم گرفته تا پژوهش‌های ارزشمند پژوهشگران راستین، نمونه‌ها بسیار آورده شده‌اند که می‌توان آن‌ها را بررسید.
    جا دارد یادی کنم از گفت‌وگویی که با زنده‌یاد استادمرتضی احمدی کردم و در همین ماهنامۀ نمایش نیز به چاپ رسید. به‌گمانم واپسین گفت‌وگوی رسمی ایشان هم بود. زنده‌یاد استادمرتضی احمدی در آن گفت‌وگو از خاطره‌ای دربارۀ هنرنمایی نمایشی‌شان در سال‌های نوجوانی یا جوانی خویش در خانه یاد کرده‌اند.
  • می‌توان چند نمونه از تشابه تئاتر‌ آپارتمانی با تئاتر‌ شرق را برشمرد؟
    عرفان پهلوانی: دوباره جا دارد بگویم که تئاتر‌ شرق هم گستردگی فراوانی دارد. یک گستردگی به پهنای فرهنگ شرق. از آن‌سوی رودان تا میان رودان. از شرق نزدیک تا خاورمیانه. از آسیای مرکزی تا خاور دور و جنوب شرقی آسیا. نمی‌توان کلی صحبت کرد یا شتاب‌زده به داوری نشست. مبادا چنین کنیم که ممکن است به دام ستم‌پیشگی و پایمال‌کردن حق درافتیم. شباهت‌ها فراوان هستند و تفاوت‌ها فراوان.
    اما از این نگاه که در خاورزمین آیین‌ها و باور به ماورا نقش ویژه‌ای در زندگی مردم داشته و در بسیاری سرزمین‌های خاورین نیز هنوز دارد، پس دور نیست که آیین‌های نمایشی و نمایش‌های آیینی پیوندی ژرف و ناگسستنی با زیست و زندگی این مردمان داشته باشد. اگر این مرام و منش در روزگار ما همچنان خودآگاه و ناخودآگاه در سبک زندگی مردمان تأثیر بگذارد، پس می‌تواند سرمایۀ گران‌بهایی برای گسترش نمایش آپارتمانی در دست باشد.
  • جایی نوشته‌اید که اولین کسی در جهان هستید که این مقوله را کاویده‌اید. منابع شما چه بوده‌اند و چگونه به این مقوله رسیده‌اید؟
    عرفان پهلوانی: چند روز پیش در فضای مجازی نوشتم: «من از سال 1391ش از نمایش آپارتمانی می‌گفتم و می‌نوشتم و تقریباً برای نخستین‌بار در جهان، کار پژوهشی گسترده‌ای دربارۀ آن انجام داده‌ام… . مدلی بسیار پاک‌تر و هوشمندانه‌تر برای خصوصی‌سازی در هنر. اما نمی‌دانم جز ناپاکی و حسادت چه رازی است در اصرار بر ندیدن، نشنیدن، کشف چندبارۀ آتش، اختراع چندبارۀ چرخ و هدردادن انبوه زمان و سرمایه و انرژی… .»
    آن روز‌ها، یعنی روزهای آغازین دهۀ نود شمسی که این پژوهش را آغازیدم، با وجود تلاش‌هایی که در ایران و جهان در زمینۀ تئاتر‌ آپارتمانی صورت گرفته بود، اما پس از گشت‌وگرد فراوان، شوربختانه هیچ کتاب یا مقاله‌ای علمی‌پژوهشی یا ازاین‌دست، دراین‌باره نیافتم. تنها سه یادداشت از زهره غلامی و مجید امرایی و سامی صالحی‌ثابت به زبان فارسی بود. جالب آنکه کتاب‌هایی دایرة‌المعارف‌گونه مانند کتاب نمایش نوشتۀ خسرو شهریاری یا فرهنگ واژگان تئاتر‌ی نوشتۀ علی‌رضا احمدزاده یا کتاب‌هایی پایه‌ای مانند مقدمه بر تئاتر‌ نوشتۀ اورلی هولتن یا تئاتر‌ تجربی نوشتۀ جیمز روز-اونز، هیچ مدخلی برای تئاتر‌ آپارتمانی ندارند. این مهم روند پژوهش من را با کندی و دشواری روبه‌رو ساخت.
    نخستین جرقه برای من در پیوند با تئاتر‌ آپارتمانی با خواندن یک گفت‌وگو آغاز شد. گفت‌وگوی ماهنامۀ نمایش با رضا کیانیان که در شمارۀ ۱۰۳ و ۱۰۴ این مجله به تاریخ فروردین و اردیبهشت1387 چاپ شد. ایشان در این گفت‌وگو که موضوع اصلی آن نمایش خیابانی بود، اشاره‌ای هم به نمایش آپارتمانی کرده بودند.
    می‌خواستم برای پایان‌نامۀ دوره‌ی کارشناسی‌ام روی نمایش آپارتمانی کار کنم. این ایده را همراه با پیشنهاد پژوهش دربارۀ کمدی با استاد گران‌مایه‌ام، دکترامیرحسن ندایی در میان گذاشتم و آن روزها به این نتیجه رسیدیم که موضوع بخش نظری پایان‌نامۀ کارشناسی‌ام دربارۀ کمدی باشد؛ اما همچنان پرسش و علاقه برای پژوهش دربارۀ نمایش آپارتمانی برای من وجود داشت تا فرصت و یارای پایان‌نامۀ دورۀ کارشناسی ارشد.
    باز هم می‌گویم که شاید بتوان پژوهشم دربارۀ نمایش آپارتمانی را دکترینی دانست که به آن بی‌توجهی و بی‌مهری شد. پژوهشی که می‌توانست با حمایت‌های لازم، کاستی‌های آن برطرف و کاربردی‌تر شود. آزمون و خطا را از سر بگذراند و برای بسیاری از هنرمندان، کارآفرینی و درآمدزایی به ارمغان آورد و کارکردهای فرهنگی ویژه‌ای را به انجام رساند.
    انسان شاید مهم‌ترین و دست‌کم یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های هر کشور و نیز این جهان به شمار می‌آید. شایسته‌تر آن است که هرکدام به توان خویش به پیشرفت سرمایه‌های انسانی یاری رسانیم. نه سرکوب ایشان. کشورهایی پیش رفتند و نیرومند شدند که زمینه را برای رشد مردمشان فراهم آوردند و فراهم‌تر. بی‌گمان بالیدن و سرافرازی یک دانشجو و هنرجو، یک دانشمند یا هنرمند، موجبات افتخار استاد و استادان او را هم پدید می‌آورد.
    ارزش افزودۀ فرهنگی هر انسان، ارزش افزودۀ فرهنگی میهن او و ارزش افزودۀ فرهنگی جهان است. درست است که در بزنگاه‌های پرشماری، حقوق مادی و معنوی من فراوان پایمال شده‌اند، اما بحث برای من شخصی و فردی نبوده و نیست. آن‌چنان‌که نزدیک به یک دهه پیش نیز در آرش‌نامه نوشته‌ام، باور من این است که: «نیک‌بختی تو در گروی نیک‌بختی مردم و میهنت است. جز این، هر خنده‌ات را دیو اندوه در کمین خواهد بود.»
    آرش‌نامه هم مانند «پرستوها در فصل سرما به سرزمین‌های گرمسیر و در فصل گرما به سرزمین‌های سردسیر مهاجرت می‌کنند» و همچون نمایش آپارتمانی نادیده گرفته شد یا خواستند که نادیده گرفته شود. با گسترش پاکی و داد، حق و آرامش، نه‌تنها من، مردم شادتر، امیدوارتر، خوش‌انگیزه‌تر و بانشاط زندگی و کار خواهند کرد. اگر از خودم یا کارهای خودم نمونه می‌آورم، تنها ازاین‌روست که شاید آگاهی‌ام بر خویش و آنچه بر من گذشته است، بیشتر و بهتر است.
  • اگر این چنین است که شما اولین نفر در پژوهیدن این زمینه هستید، ولی منابع دارید، پس یعنی قبلاً هم در جایی چنین جریانی وجود داشته است. کمی دراین‌باره توضیح دهید.
    عرفان پهلوانی: اگر منابع را محدود به مقاله‌های علمی‌پژوهشی و کتاب بدانیم، من مقاله یا کتابی دربارۀ نمایش آپارتمانی در دست نداشتم. آنچه در دسترس من بود، چند یادداشت بود و گزارش و گفت‌وگو. تلاش کردم تا با بهره‌گیری از همین منبع‌ها و همچنین پژوهش‌ها و تجربه‌های همانندی که در ایران و جهان انجام شده بود و پیش‌تر از آن‌ها یاد کرده‌ام، جسارت کرده و دست به نظریه‌پردازی و نظریه‌سازی بزنم. امیدوارم که به توان اندک خود درست و به‌سامان خویش‌کاری‌ام را به انجام رسانیده و راه را برای گشودن گرهی، هموار کرده باشم. به‌گمانم بیش از آنکه مهم باشد پژوهش من نخستین بود یا نه، این دارای اهمیت است که کاری کنیم تا فردای فرهنگ و هنر روشن‌تر و زیباتر باشد و به نیکی جاودانه شویم.
  • این نظریه که شما برای اولین‌بار در جهان چنین مبحثی را مطرح کرده‌اید، در جهان نمود پیدا کرده است یا فقط به داخل کشور محدود می‌شود؟
    عرفان پهلوانی: پیش‌تر، باریک و ریز، گفته‌ام که آنچه را از پژوهش یا شاید نظریه‌پردازی‌ام دربارۀ نمایش آپارتمانی به دست آمد، چگونه به‌صورت مقاله، یادداشت و گفت‌وگو، این‌سووآن‌سو، هرجا که یارایی پدید آمد، با وجود انبوه دشواری‌ها و سنگ‌های بر سر راه، منتشر کردم. ای کاش که همراهان فراوان‌تر بودند و تنش‌های بیهوده کمتر! ای کاش آن‌چنان‌که پیش‌تر هم گفتم، این پژوهش آزمون و خطا را پشت سر می‌گذاشت و کاستی‌هایش برطرف می‌شد! ای کاش حمایتی در کار بود تا این پژوهش به‌صورت کتاب منتشر می‌شد! ای کاش که این پژوهش بهتر و بیشتر به مرحلۀ اجرا می‌رسید! صد ای کاش دیگر که دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! شاید اگر من از دسته و رسته‌ای ویژه بودم، از حمایت‌های آن‌چنانی برای پیشبرد نظری و عملی این پروژه برخوردار می‌شدم و به‌به‌ها و چه‌چه‌ها، پشتیبانی‌ها و بورسیه‌ها، همراه راهم می‌شد. کارآفرین و نخبه شناخته می‌شدم و هزار شاید دیگر.
    برای طرح موضوع در پهنۀ جهان و خارج از مرزهای ایرانم تلاشی نکردم. نخست به این دلیل که می‌خواستم این طرح و ایده اول در ایرانم به جایگاهی درخشان و ویژه برسد. از دیگر سو شاید برای کوتاهی در طرح موضوع در پهنۀ جهانی شایستۀ سرزنش باشم؛ اما ازآنجاکه هر علت، خود معلول علت یا علت‌هایی پیشین است، به‌راستی دلیل این کوتاهی من و دیگرانی همچون من چیست و کیست؟ چرا باید انرژی‌ها و انگیزه‌هایمان روزبه‌روز کم‌تر شود و فسردگی حاصل آید؟ چرا باید دچار غم نان و روزمرگی شویم و عمر، این فرصت را که به‌قول شاملوی بزرگ، به‌طرز بی‌شرمانه‌ای کوتاه است را نه آن‌چنان‌که می‌شاید و می‌برازد بگذرانیم؟ تا کِی نیرو و توان به پای نداشتن امنیت شغلی بفرساییم؟ اینکه می‌خواهیم «کار» کنیم خواستۀ نامعقول یا ناجوانمردانه‌ای است؟ به‌راستی نقش حمایت‌های دولتی، استادان، بزرگ‌ترهای هنری و آن‌هایی که ابزار قدرت را در دست داشته و دارند در این میان چیست؟ من کوتاهی و کوتاهی‌های خود را می‌پذیرم و آمادۀ جبران هستم. آن‌ها چطور؟ آن‌ها کِی، کجا و چگونه چنین خواهند کرد؟
  • تئاتر‌ آپارتمانی در چنین شرایطی که جامعه این روزها با آن مواجه است، می‌تواند چه کاربرد و کارکردهایی داشته باشد؟
    عرفان پهلوانی: بسیاری از اندیشمندان، اهل فلسفه، آینده‌پژوهان و… ماجرای کرونا را نقطۀ عطفی در تاریخ جهان برشمرده‌اند. یکی از ایشان اسلاوی ژیژک است که فراوان دراین‌باره گفت و نوشت. جهان کرونازده و جهان پساکرونا را باید بررسی کنیم. بخش‌هایی را می‌توانیم پیش‌بینی کنیم و برای بخش‌هایی دیگر باید منتظر تجربه بمانیم.
    مگر نه آنکه هنر نقاشی با اختراع دوربین عکاسی و هنر تئاتر‌ با پدیدآمدن هنرصنعت سینما دگرگونی‌هایی را تجربه کردند؟ نقاشی و تئاتر‌ نه‌تنها نابود یا تضعیف نشدند، بلکه به توانایی‌های تازه‌ای در این هنرها توجه شد و آن توانایی‌ها از حالت بالقوه به بالفعل درآمدند. یا مگر نه اینکه فروش آلبوم در دنیای هنر موسیقی چند سالی است که در عمل منسوخ شده است؟ هر تغییری را نیز می‌توان خجسته و فرخنده در نگاه آورد. شاید برگزاری کنسرت در هنر موسیقی یا اجرای تئاتر‌ از آن حالت یا حالت‌های آشنای گذشته فاصله بگیرند و چهره نو کنند. این نوگرایی و پاسخ خلاقانه‌دادن به ضرورت‌ها و نیازهای امروز و اینجا در مجموعۀ هنرهای نمایشی بسیار مهم است. شاید نمی‌توان و شاید درست نیست که لجوجانه عمل کرد. هرچند نوستالژی‌های ما جایی جا مانده باشند. هرچند ترک عادت دشوار باشد.
    ما هنوز در جهانی کرونازده زیست و زندگی می‌کنیم و نمی‌دانیم که این کرونازدگی تا چند ماه دیگر ادامه خواهد داشت. بسیاری از اندیشمندان پیش‌بینی کرده‌اند که در آینده‌ای نه‌چندان دور دوباره و چندباره شرایط مشابهی برای ما پیش خواهد آمد. بسیاری از اندیشمندان پیش‌بینی کرده‌اند که در جهان پساکرونا سبک‌های زندگی تغییرهایی اساسی خواهند کرد. بسیاری از شغل‌ها از میان خواهند رفت و بسیاری پیش‌بینی‌های دیگر. گویا هنرمندان هنرهای نمایشی را نیز چاره‌ای جز این نیست که رو سوی روش‌های نوین یا روش‌هایی که کمتر در این سال‌ها به آن‌ها پرداخته شده است، نهند. در همین روزها بحث‌ها دربارۀ تولید محتوای نمایشی برای فضای مجازی و نیز تله‌‌تئاتر‌ داغ‌تر و داغ‌تر شدند. بحث‌هایی که نیازمند پژوهش نیز هستند تا توانش‌های آن‌ها با نگاه بر شرایط کنونی بهتر شناخته و به‌روز شوند.
    در همین دوران کارهای خلاقانه و هنرمندانه‌ای را هم به تماشا نشستیم. برای نمونه می‌توانم یاد کنم از ارکستری که نوازندگان آن هرکدام از خانه، تکۀ مربوط به خود را از پارتیتور مدنظر نواختند و چه کنسرت زیبایی را هم سامان دادند. به‌راستی کِی دوباره سالن‌های تئاتر‌ گشوده خواهند شد؟ آیا دیگر هرگز رونق گذشته را خواهند یافت یا تغییرها در سبک زندگی پساکرونا، این دگردیسی در جهان هنر را نیز در پی خواهد داشت؟ این تهدید، خود می‌تواند یارایی زرین و فرصتی طلایی برای شناخت و گسترش نمایش آپارتمانی و گونه‌های گوناگون این هنر باشد. آیا اجرای نمایش در جهان کرونازده یا پساکرونا در لابی‌ها، استخرها، سالن‌های ورزشی، بام‌ها، پارکینگ‌ها، سالن همایش‌ها، راهروها، واحدها و دیگر بخش‌های هرکدام از مجتمع‌ها و برج‌های آپارتمانی ممکن‌تر و محتمل‌تر نیست؟ به‌گمانم پاسخ به این پرسش می‌تواند مثبت باشد و نهادینه‌شدن نمایش آپارتمانی یکی از ارمغان‌های کرونا برای ما خواهد بود. نمایش آپارتمانی بسیار منعطف است و به‌آسانی می‌تواند با شرایط گوناگون هماهنگ شود.
    نکتۀ بسیار مهم دیگر دربارۀ نمایش آپارتمانی، بحث اقتصاد است. نمایش‌های آپارتمانی می‌توانند با هزینه‌هایی بسیار اندک آفریده شوند. از دیگر سو مسئولان باید هنرِ هنرمندانِ هنرهای نمایشی را به‌عنوان شغل رسمی بپذیرند. امیدوارم مسئولان به‌بهانۀ خصوصی‌سازی شانه از بار مسئولیت خالی نکنند. پیش‌تر نیز بارها گفته و نوشته‌ام. حتی در سخنرانی‌ام با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گرمسار، آبان1398. نمایش آپارتمانی باید به‌عنوان یک پدیده (تعمداً از واژۀ کالا بهره نمی‌برم) به‌عنوان یک پدیدۀ فرهنگی از حمایت مادی و معنوی دولت برخوردار شود، دست‌کم در آغاز راه. مسئولان می‌توانند بخشی از یارانه‌های فرهنگی یا بودجۀ برگزاری جشنواره‌های غیرضروری و ناکارآمد را به این سمت‌وسو هدایت کنند؛ البته امیدوارم که دوباره رانت‌خواری نشود و عدل و پاکی حاکم باشد. همچنین امیدوارم که آن بخش از تجربه‌های تئاتر‌ خصوصی که تجربه‌های تلخ و فاجعه‌باری بودند و جبران آن‌ها سخت می‌نمایاند را نیز از یاد نبریم و در نمایش آپارتمانی تکرار نکنیم.
  • مخاطب در این‌گونه از تئاتر چه وضعیتی دارد؟
    عرفان پهلوی: اگر وضعیت را مفهومی وابسته به متغیرهای زمان، مکان و فضا تعریف کنیم، با تغییر هرکدام از این متغیرها، وضعیت تماشاگر در روبه‌روشدن با نمایش آپارتمانی می‌تواند دگرگون شود. گستره و جهان نمایش‌های آپارتمانی می‌تواند بسیار پهن و وسیع باشد.
    برای نمونه اگر نمایش آپارتمانی ما یک نمایش آموزشی دربارۀ رعایت بهداشت و برای کودکان است، وضعیت تماشاگر در آن به‌گونه‌ای و اگر نمایش آپارتمانی ما نمایشی کمدی‌موزیکال و در نقد کنش‌های اجتماعی است، وضعیت تماشاگر در آن به‌گونه‌ای دیگر است. نمایش آپارتمانی می‌تواند از تماشاگر فعال در نمایش (Inter Active) برخوردار باشد.
    روشن است که ساکنان یک مجتمع آپارتمانی مسکن مهر در شهری نزدیک تهران، ساکنان یک مجتمع آپارتمانی گران‌قیمت در شمال شهر تهران، ساکنان یکی از بلوک‌های شهرک اکباتان، ساکنان یکی از برج‌های آتی‌ساز و… تفاوت‌هایی با هم دارند.
    شاید نمایش آپارتمانی ما دارای جنبه‌های پروپاگاندایی و تراژیک باشد. وضعیت تماشاگر در این نمایش متفاوت با وضعیت تماشاگر در یک نمایش آپارتمانی سرگرمی‌ساز خواهد بود. با نگاه بر ویژگی‌های نمایش آپارتمانی مدنظر و هر گروه از تماشاگران، وضعیت آن‌ها دگرگون خواهد شد.