خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

گفت‌و‌گوی هادی حسینی‌نژاد با رضا روشنی

دانلودpdf

هادی حسینی نژاد؛ ژورنالیست و فعال ادبی، فارغ‌التحصیل علوم ارتباطات و روزنامه نگاری. دارای ۲۰ سال سابقه فعالیت در خبرگزاری ها، مجلات و روزنامه‌های سراسری ایران. تخصص اصلی‌ در روزنامه نگاری فرهنگی و روابط عمومی. دبیر صفحه ادبیات روزنامه آرمان ملی .

از تالیفات؛ مجموعه شعردردی به نام من و گربه‌جیغی  و فیلم‌نامه “زخم کاری” ترانه‌ای که من می‌شناسم و…

مصاحبه و گفت وگوی هادی حسینی نژاد با رضا روشنی به مناسبت کتاب تازه چاپ شده‌ی “اعطرافاط” از آقای روشنی

۱- لطفاً کمی دربارۀ آخرین مجموعه شعر منتشر شده خود با نام اعطرافاط توضیح دهید. مهم ترین بارزه یا بارزه‌های آن چیست؟

با درود و مهر. اعطرافاط آخرین مجموعه شعر من است  پیش از این بنده چند مجموعه  نیمه گمشده، آفتابگردان های سرگردان،  زرد رادیکال ، با برند زاگرس  و دوزخ با ماسک منتشر کرده ام. منتهی رویکرد من در این مجموعه کاملاً مطفاوط بوده؛ حالا چرا می گویم کاملاً، به دلایل چند.

با نگاهی اجمالی به عنوان، فهرست  بندی، تلفیق نثر با نظم، زبان، شکل دیداری نوشتار، استفاده از انواع فونت ها و نیز سرپیچی از رسم الخط معیار می توان این طفاوط ها را دید. آشکارا، این اثر توضیح جدیدی است از شعر و شعریت و جوهر اثر نیز دارای توازن و ترکیب و توضیح جدیدی است.

اینکه می گویم توضیح، چون که توضیح امری جدی است و هر توضیحی از دل ضرورت می آید. به نقل از براهنی هر شاعر جدی خود را توضیح می دهد و البته که این توضیح که به منظور اثبات دی_ ان_ ای و امضا شخصی بوده، البته کاملاً و صدرصدی شخصی نبوده، چراکه هر توضیحی از راه  سنت ادبی و توضیح دیگران برمی آید،  به همین علت هم، شما حتی در ناب ترین توضیحات و ناب ترین اشعار  رگه هایی از آلودگی را می توانید بیابید. البته هر توضیح جدیدی ضمن اینکه می تواند توضیحات دیگر را تکمیل کرده و به آنان برافزاید نیز، می تواند ماهیت خویش را‌ به عنوان یک توضیح  و یا ضد توضیح در قالب یک متن جدید به رخ بکشد.

این مجموعه بارزه های مشخصی داشته که بارزه های آن  را به دو صورت فرم و محتوا می توان ارزیابی کرد. از منظر فرمی؛ این اثر را می توان اثری فرم گرایانه  شمرده که در ” شش پرده ” و ” دو نیم پرده”  به صورت زیر قابل مشاهده است:

نیم پرده

پرده اول، (زمان)

پرده دوم، (درآمیختگی)

پرده سوم، (خانه)

پرده چهارم، (پیر مِی فروش)

پرده پنجم، (شاعران در پرده سخن ساز می کنند)

پرده ششم، (رستخیز، خویشتن، محیط زیست)

که سرجمع  تعداد پرده ها به هفت می رسند که عدد هفت خود یک کهن الگو  بوده و می توان  تا سر حد اساطیر آن را به تأویل برد. به جهت محتوایی نیز؛ اعطرافاط بارزه های داشته و از بارزترین این بارزه ها می توان به مواردی همچون “مرگ اندیشی”، “زوال و فراموشی”، “گرایشات استوره ای”، و توجه به مبتلائات انسان امروزی همچون “دنیای رباتیک”، “محیط زیست”  و “ناخویشی و خویشتن یابی” اشاره کرد. عناصری همچون بینامتنیت و چندصدایی نیز در این اثر برجسته اند. برخلاف تصور رایج و اشتباه آمیز که در متون شعری یک نفر، شاعر یا  راوی، ادای دیگران را درآورده تا چنین متن را به تکثر صدا رسانده و در عالم واقع؛ مخاطب با پروژه ای تصنعی از چندصدایی روبرو بوده؛ در اعطرافاط افراد با صدای واقعی خود در متن حضور می یابند؛ خیام، شاملو، هدایت، فردید، سپهری و دیگران خود در اعطرافاط حضور پیدا کرده و با لحن و زبان مخصوص به خود سخن می گویند. طنز نیز یکی دیگر از عناصر محتوایی مجموعه است. راوی در فرازهایی از متن حرف های دیگران را در قالب طنز ریخته و  چنین امور جدی  و مسلم،گفته ها و نظرگاه ها را دچار چالش می کند.

۲- به عنوان یک شاعر و منتقد، فضا و سطح کیفی شعر و جریان‌های شعری در سال‌های اخیر را چطور ارزیابی می‌کنید؟

فضای شعری در سال های اخیر به شدت مسموم بوده و حلقه مراد و مریدی و تریبون های ساختگی  به جای خدمت به شعر با پراکندن تخم شعرک، شعر را به بیراهه برده اما این  هرگز بدین معنا نیست که  کوره شعر خاموش گشته و قلب شعر در ایران زمین، جان عالم، از تپش افتاده است. گواه آن هم شاعران خوبی است که از نزدیک می شناسم و نیز مجموعه های قابل تأملی که در سال های اخیر منتشر شده است و من بخشی از آنها را از نظر گذرانده ام.

۳- به نظرتان مسیر تحول و تغییر در شعر معاصر بعد از نیما به این سو، مسیر معقول و روبه‌جلویی بوده است؟

بله، مسیر رو به جلویی بوده و شعر ما برغم دست اندازها و موانع و دست های آلوده از حرکت بازنایستاده، این را می گویم نه اینکه کلیت شعر سالم و سرراست بوده و یا شعر پاک و نیالوده بوده و شعر به حاشیه نرفته؛ بلکه منظور این که شعر حقیقی راه خود را پیدا می کند، مثل جویباری که  موانع مزاحم نمی تواند آن را متوقف کرده و  هر طور شده راهی پیدا کرده و جاری و ساری می گردد. این سخن از دل تاریخی برمی آید،  شما به دوره حکومت کمونیستی نگاه کنید ببینید برغم فشارها و ارعاب و موازی کاری ها و صدور بخش نامه های حکومتی چه نوابغی پیدا شده اند.

قطعا؛ فضای ناسالم و مسموم به هنر ضربه می زند و مانع پویایی آن می گردد؛ اما به هیچ وجه و با هیچ نیرویی نتوان جریان هنر را متوقف کرد و شعر موانع را هرچقدر هم زیاد و گوناگون بوده دور می زند.‌ شعر ما پس از نیما برغم مبتلائاتی همچون منیت گرایی و فربگی متکلم وحده و احکام سانتیمال، به جهت کمی و کیفی رو به تعالی و تکامل رفته و به طور مشخص جریان زبانی بسیار به آن کمک نموده است.

۴_ امروز خصوصیات شعر پیشرو و موفق در نگاه شما چیست؟

بحث پیشرو و پسرو در شعر بحث اشتباهی است و پیش و پس شعر یکی است و چون شعر ذاتاً یکه و واحد است، یعنی اثری یا شعر است یا نیست، یا شعری بر مخاطب اثر می کند یا نمی کند. منظور از شعر نه نقش و ایوان؛ که پایه و بست است. وقتی شعری پایه و بست درستی داشته باشد؛ نه تنها با ما که با آیندگان هم معاصر می شود. نمونه های موفق آن هم شعر حافظ، فروغ و سپهری است. این ها به جوهر شعر رسیده اند، این ها بدون پسوند و پیشوند “پس”،”پیش”،”پسا” و “فرا”  شاعرند و روح زمان را در تسخیر خود دارند.

شعر پیشرو؛ شعری است که در پله اول در مخاطب تأثیر کند. اگر چنین شد، آن وقت نگاه می کنیم که این تأثیر ناشی از چیست و چه اتفاقاتی در شعر افتاده و متن از چه مواد و مصالحی تشکیل شده است. منظور از شعر پیشرو و موفق شعری است که با مختصات دنیای امروزی هم خوانی داشته؛ تصویر و دغدغه های انسان امروزی در آن بازتاب یافته و زبان آن امروزی باشد. اساس جوهر شعر است، عناصر شعری هم عاطفه و احساس، تخیل و زبان بوده. این عناصر به صورت فرد بی تأثیرند و اثر موفق شاعرانه در ترکیبات و فرم به شعریت می رسد. به همین دلیل هم، عناصر شبیه سازهای ارکست سمفونیک باید هم کوک بوده و به اجرای واحدی رسیده باشند.

۵- با توجه به از دست رفتن پایگاه‌های عمومی شعر در جامعه (اشاره به کاهش شکارگاه کتاب‌های شعر و…) فکر می‌کنید چه آینده‌ای پیش روی شعر مدرن و پیشرو فارسی باشد؟

پرسش جالبی است، اما این پرسش را باید از طالع بین ها و پیشگوها پرسید. آنچه من در این ساعت می توان بگویم از تاریخ هنر برمی آید؛ بدین نحو که شعر مثل انواع سخن ضرورتی داشته،  شعر ریشه در نهاد و روح داشته، از همین رو نتوان آن را حذف کرد.‌ این هست که شعر به عنوان یک ضرورت روانی و نیز به عنوان حقیقت حقیقت ها به نقل از هایدگر همچنان خواهد بود؛ اما اینکه اقتضای آن چیست و شکل و فرم آن چگونه، این را فقط زمان و ضرورت زمانی معین می کند.

باید دید و منتظر شد که برآیند اتفاقات اجتماعی ما را به کجا سوق خواهد داد؛ آن وقت شعر و ادبیات نیز مثل دیگر اشکال زندگی فرم و معنای خود را کسب خواهد کرد.

۶- آیا نقد ادبی می‌تواند در این مسیر، یاری‌رسان پیشرفت شعر شود؟ چه آسیب‌هایی در این مسیر وجود دارد؟

قطعاً. قطعاً در قطعاً. نقد ادبی بسیار می تواند به جریان شعری کمک کند، شواهدی هم برای این حرف داریم. یک نمونه درخشان تاریخی آن نقد ازراپاند از شعر الیوت است، دیگری نقد افلاطون و ارسطو از شعر یونان و پستر نقد فارابی و ابن سینا از شعر عربی. نقد و نقادی ضمن اینکه می تواند شعر را آسیب زدایی کند؛ می تواند یک‌ متن مستقل نیز تشکیل دهد که خود موضوع خیلی خیلی مهمی است.

شوربختانه ما فاقد کانون های نقد و نقادی هستیم و نقد ما در قیاس با تولیدات شعری بسیار کم سرمایه است و بدتر اینکه ما امتناع از نقد داریم و “امتناع از اندیشه” به نقل از دکتر طباطبایی، به نوعی امتناع از نقد را هم شامل می گردد.