خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

نرگس جودکی

فایلpdf

نرگس جودکی

معرفی و …

سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما و خوانندگان ارجمندتان که درزمانه ای که سرانۀ مطالعه در ایران بسیار بسیار ناچیز است، هنوز می خوانند و در تلاش و تکاپو برای بیشتر دانستن هستند.

سمیه شکری هستم دکترای زبان و ادبیات فارسی و امروز که با هم صحبت می کنیم از چهل سالگی عبور کرده ام، هرچند به پختگی مطلوب که در روایت های ادبی، عرفانی و مذهبی از آن یادشده نرسیده ام.

فعالیت ها

حدود سال 90 یکی از دوستانم پیشنهاد داد که شب شعرطوری را راه بیندازیم که علاوه بر شاعران، عموم مردم بتوانند شرکت کنند، هم شعر شاعران را بشنوند و هم خودمان هر هفته یک شاعر را معرفی کنیم، شاعران معاصر یا کلاسیک و اشعاری از آن شاعران را بخوانیم و شرح دهیم.

من هم خوشحال و خرسند قبول کردم، ولی خب مشکل همیشگی ما فضایی بود که چنین کاری را آنجا انجام دهیم چند جلسه در کتاب خانه و فرهنگسرا و … برگزار کردیم و به دلیل مشکلاتی که داشتیم نتوانستیم ادامه دهیم.

سالها همین طور گسسته و گاهی پیوسته جلسات شعرخوانی و شاعرشناسی و شرح اشعار داشتیم تا از سال 94 تا امروز که پیوسته جلساتی در فضاهای مختلف به شرح غزلیات حافظ، شرح مثنوی مولانا، شرح منطق الطیر عطار، شرح غزلیات سعدی، شرح هفت پیکر نظامی، شرح فیه ما فیه مولانا و… به طورکلی با محوریت ادبیات کلاسیک برگزار می کنم.

این جلسات همواره رایگان بوده و هست و شرکت برای عموم کاملاً آزاد است، یکی دو سالی است که فایل صوتی جلسات را در فضای مجازی بارگذاری می کنم تا کسانی که امکان حضور در جلسات را ندارند بتوانند همراه ما باشند و همین فضای مجازی شیرین ترین اتفاق در این یکی دو سال را رقم زد، که چندین هزار نفر به ما پیوسته اند و از هر گوشۀ ایران پیام های پر مهری دریافت می کنم، که از همراهی تک تک شان خوشحالم و خوشحالی بزرگ ترم حال خوبی است که می توانم به مردم سرزمینم بدهم.

علاقه؛

عشق تو در درونم و مهر تو در دلم

با شیر اندر آمد و با جان به در شود

شعر و ادبیات بخش بزرگی از سرشت و سرنوشت من بوده و هست، از کودکی از زمانی که یادم هست، بوده و تا امروز ادامه دارد. یاد ندارم چگونه شکل گرفته ولی می دانم چگونه زنده مانده، معلمانی که در این سال ها خودشان با عشق به شعر و ادبیات پرداخته اند؛ نه پی نان بوده اند و نه نام… و هنر را برای هنر می خواسته اند در من بسیار مؤثر بوده اند.

ادبیات کهن پل:

ادبیات کهن پل نیست، پایه است… بن و بنیاد است خیلی مهم تر از پل…. به شدت معتقدم اگر ادبیات کلاسیک را از فرهنگ و تاریخ و هنر ما بگیرند حرف زیادی برای گفتن نداریم.

در اکثر مراسم ….

بیایید در کانال تلگرام من عضو شوید، یا وارد سایت شخصی من شوید، هر روز شرح صوتی یک غزل را بشنوید، بعد یک سال دانسته های ادبی و حافظانه تان قابل مقایسه با قبل نخواهد بود … (خنده) ولی به دور از شوخی تمام تلاش من در این سال ها همین بوده، که هر مردم سرزمینم با فرهنگ و ادب ایرانی آشنا شوند، در جلسات تمام سعی خودم را می کنم که به دور از هرگونه پیچیدگی و غامض گویی ابیات و اشعار را توضیح دهم، که برای همه گروه های سنی، با هر میزان علم و آگاهی قابل استفاده باشد.

هدف…

هدفم؛ اگر بخواهم کلیشه ای صحبت کنم الآن باید بگویم تعالی فرهنگی و ادبی جامعه در گرو یادگیری است، ولی من معروفم به این که صادقانه حرف می زنم و اولین هدفم مفید و مؤثر بودن خودم است، به علاوه این که امروزه علوم اجتماعی و انسانی و … انسان اصیل را انسانی معرفی می کنند که کنار تعالی و رشد خود، برای تعالی و رشد دیگران نیز تلاش می کند، من بر این باورم، ما همگی سوار یک کشتی هستیم و نجات فردی اصلاً امکان پذیر نیست، برای نجات فرد، باید جامعه را نجات داد.

دغدغه …

فقط فضای آموزشی مناسب؛ هر چند فضای مجازی، گاهی ما را از هر فضای فیزیکی بی نیاز می کند و من کنج خانۀ خودم می توانم با فارسی زبانان سراسر جهان در ارتباط باشم ولی بازم فضای فیزیکی مناسب برای رویارویی های فرهنگی همچنان دغدغۀ اصلی من است، راه حل آن دست خودمان است، من می بینم که بسیاری از خیرین و متمولین هزینه های زیادی را وقف و نذر می کنند؛ ولی ندیدم کسی نذری برای ادبیات کند.

چرا کلاسیک بخوانیم

در یکی از جلسات یک ساعته به این موضوع پرداخته ام که “چرا ادبیات بخوانیم”، و امیدوارم دوستان به کانال تلگرامم مراجعه کنند و این فایل صوتی را بشنوند ولی خلاصه بگویم:

– ادبیات کهن پایه های فرهنگی کشور ماست و بدون آن بی ریشه ایم و زود خشک و نابود می شویم.

– برای این که بدانیم به کجا باید برویم، باید بدانیم از کجا آمده ایم و ادبیات به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگی ایران این کمک را به ما می کند.

– بخش عظیمی از ادبیات ما ادبیات تعلیمی است و همراه لذت ادبی، می تواند جنبۀ آموزشی نیز داشته باشد.

– یکی از راه های بهبود قدرت تخیل، مطالعۀ ادبیات است، تخیل قوی باعث می شود ما بتوانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم و از خودخواهی دور شویم و نه تنها ستمگر نباشیم با ستمگر همراهی نکنیم.

در مدارس

مقاله ای سال ها پیش نوشته ام در همین باب “گوهر درخشان ادبیات کلاسیک در غبار فرداهایی مبهم” که در سایت خودم در بخش مقالات هست و آنجا توضیح داده ام که روش آموزش ادبیات و پرداختن سرسختانه و اغراق آمیز به دستور و زبان فارسی، مخاطب کودک و نوجوان را از بهره و لذتی که می توان از ادبیات، به ویژه شعر فارسی برد دور می کند و همین ملال و دلزدگی ایجاد می کند.

کاهلی

این کاهلی ویژۀ ادبیات نیست، در تمام زمینه ها دچار سستی و رخوتیم و گویا یک ناامیدی همگانی گریبان جامعه را گرفته که این کاهلی و سستی نتیجۀ آن ناامیدی است.

راه کارها در این مورد اغلب بسیار کلان و در اختیار دولت ها است ولی من به قدر دانش خود می گویم: “تنها راه نجات آگاهی است و صد البته آگاهی همراه با عمل درست و صادقانه”

مرز ادبیات

ادبیات از بی مرزترین هنرهای انسانی است. وقتی از کارت دعوت تولد و عروسی تا اعلامیه ترحیم و عزا، شعر و ادبیات حضور دارد، یعنی بی مرزی، وقتی هرکسی برای تأیید حرف خود شعری از سعدی و حافظ و فردوسی و … را که ضرب المثل شده است بیان می کند، یعنی بی مرزی. تاریخ فرهنگی ایران نشان می دهد شعر و ادبیات همواره در زندگی ایرانیان ساری و جاری بوده است و خواهد بود.

چرا من علاقه مند و ….

بهتر است از تأثیر بسیار زیاد تبلیغات غافل نشویم، این پاسخ من به معنی بی اعتبار یا کم ارزش بودن ادبیات غرب نیست؛ ولی بسیاری مصداق این مصرع حافظ شده اند:

 “آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد”

خطر زبان مادری

زبان یک موجود زنده و پویا است، کودکی و نوجوانی و پختگی و پیری دارد و همانطور که می دانید زبان های مرده در دنیا کم نیستند.

به هر حال ما در آینده نه چندان دور شاهد تک زبانی شده کل جهان می شویم، همان مثال معروف دهکدۀ جهانی و زبان های بومی تبدیل به هنر می شوند، مثل این که امروزه کسی با قلم نی نمی نویسد، درصورتی که در گذشته یکی از مهم ترین ابزارهای نوشتن همین قلم نی بوده؛ ولی امروزه نوشتن با قلم نی تبدیل به یک هنر شده است.

فرایند بسیاری از مواردی که امروزه آن ها را به عنوان هنر می شناسیم همین بوده و روزی از ضروریات بودند، زبان هم از این قاعده مستثنی نیست. ببخشید من بلد نیستم متعصبانه صحبت کنم. (لبخند)

سخن آخر

بخشی از گزاره های ارائه شده در ادبیات سازگار با دنیای امروز ما نیستند، با اصرار به تأیید همه گزاره های ادبی و عرفانی جامعه را از ادبیات گریزان نکنیم.

بخش مهمی از ادبیات ما برای آگاهی جامعه به اخلاق انسانی و الگوهای درست زیستن خلق شده است، پرداختن به ادبیات از این بخش این امکان را به ما می دهد که علاوه بر زنده نگه داشتن فرهنگ و ادب گامی در رشد اخلاقی و انسانی جامعه برداریم.