خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد (NGO)

شعری از آنا رضایی

اشعار منتخب
به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی

شعری از آنا رضایی

صبح در اردیبهشت بارانی
شط سالخورده‌ای‌ست
بیرون آمدن از تخت
چسباندن پاها به خنکای زمین
و آبی ولرم که از ده باب انگشت‌ها فرو می‌چکد

روز می‌گذرد
با شیونی که از یاد برده بودیم‌اش
روز با خرده‌های شیشه در گلو می‌گذرد
و تالاب تیره تا سقف بالا می‌آید

دعا می کنم با پوستم
که روبنده پس می‌زند از دَم تعزیر
دعا می کنم ردای بلند مرگ صورتم را بپوشاند
که دیگر نمی‌خواهم جدا شوم از این ماهور
خانه‌ام کجاست ای مرگ معلا؟
خانه‌ای که نورگیر حیرانی‌ست

این روزگار ماست که به عزلت می گذرد
بی هوای برهنگی در مه
و صورتی که به من بازمی‌گردد
شهری ست در محاصره‌ی مغول
جنگلی‌ست که درخت به درخت فرو می‌افتد

همانا که ما سلاخی شده‌ایم
به طرزی که کارخانه ی چوب بری، شوخی تاریکی‌ست
همانا که ما فوج مواج پرندگانیم
بر فراز نیزار
آن گاه که فصل شکسته‌ی شکار فرا رسیده ست

آنا_رضایی

اشعارمنتخبدر_سایت

سمیه_جلالی

فصلنامهمطالعاتیانتقادیماهگرفتگی

خانهجهانیماه_گرفتگان