نقد و پژوهش منتخب در سایت
به کوشش دبیر ادبیات داستانی سودابه استقلال
نگاهی به رمان «زندهباد تستوسترون»
اثر: فریبا صدیقیم
✍️فریبا چلبییانی
قبل از اینکه به بررسی رمان بپردازم، مروری کوتاه بر دو آثار قبلی نویسنده خواهم داشت.
رمانهای لیورا و من در پرانتز که قبل از زندهباد تستوسترون چاپ شده است به زندگی و دغدغههای زنانی میپردازند که روایتهایشان در دو دنیای جغرافیایی متفاوت (ایران و آمریکا) با مقولهی مهاجرت و نقب زدن به جریانات سیاسی، اجتماعی و اقلیتهای مذهبی در ایران میگذرد. اما رمان زندهباد تستوسترون اثریست که صرفاً به امر مهاجرت و شهروندی در لسآنجلس میپردازد.
بیمقدمه وارد بحث میشوم و تصمیم دارم در این رمان به عناصری که داستان را پیش میبرند و اشاره به خردهروایتهایی که بهطور موازی توسط نویسنده نوشته شدهاند دارد.
فصلهای رمان گاه از زبان صبا، مری، کاترین (مادر مری) و هدیه روایت میشوند. اپیفنی (چندصدایی) یکی از مقولههایی است که در این اثر با توجه به اتفاقات تاریخی از دید راویهای مختلف برای ما بازگو میشوند و زوایای پنهان اتفاقات و ماجرای داستان را برای ما نشان میدهند. از جمله میتوانیم به زندگی هنری هشتم (قرن پانزده و شانزدهم میلادی) و ماجرای طلاق زن اولش (کاترین) برخلاف آیین کاتولیکها و ازدواج با زن دومش به نام آنبولین و عزل دخترش از سلطنت و پرداخت به مقولههای عشق، خیانت، قدرت و اعمال استبداد اشاره کنیم و در جهان امروزی بهمقوله ابژه بودن زن تحت عنوان ابزار بودگی و ارتباط جنسی در دنیای بده بستان که از جمله روابط دکتر سمیر و هدیه در محیط کار را نام برد.
از لحاظ تاریخی رمان در دو دنیای متفاوت تاریخی سیر میکند. یکی دنیای تاریخ گذشته و دیگری دنیای کنونی و امروزی که در هر دو دوران شاهکلهی مقولات استبداد و دیکتاتوری، عشق، خیانت و در نهایت ماهیت چیستی انسان و فلسفهی اگزیستانسیالیستی است که البته مخاطب مدام در ذهن و افکار صبا به آن میرسد. چراکه او انسان را موجود پیچیده و غیرقابل شناختی میپندارد که در هر لحظه و آن برحسب موقعیت میتواند در نقش قربانی و یا حاکم، صاحب قدرت و شکنجهگر و یا ابزاری برای مصارف دیگران ایفای نقش کند.
ما در رمان با شخصیتهای زیادی چون ملانی (صاحب شرکت زیبایی)، یونگ(سگش)، رامین، سمیر، هدیه، جولی، هنری هشتم و... آشنا میشویم. با اینکه نام شخصیتها زیاد است؛ اما هرکدام ازلحاظ نقشپذیری شخصیت جایگاهی دارند.
مثلاً صبا نقش شخصیت اصلی رمان را بهعهده دارد و ملانی، رامین، مری، کاترین و هدیه نقش شخصیتهای محوری را بهعهده دارند و شخصیتهایی همچون شیما، سگ ملانی، جولی، آن بولین، سمیر و... در نقش فرعی ایفای نقش میکنند و در فصل پایانی جشن هالوین افرادی را میبینیم که با نقاب بر چهره حضور دارند.
نویسنده در این اثر، سعی دارد باهم در آمیختن خیال و واقعیت، دنیای تاریخی گذشته را با دنیای امروزی بههم ربط دهد. جا دارد از خودمان بپرسیم که نویسنده چگونه این کار را در داستان عملی کرده است؟ شاید با استفاده از تکنیک «تعدد راوی» زندگی افراد صاحب قدرت و زندگی افراد قربانی که در موقعیتی که قرار میگیرند گاه نقششان ردوبدل میشود. از صاحبان قدرت میتوان هنری هشتم را در تاریخ گذشته و در دنیای امروزی به ملانی اشاره کرد و از قربانیان نیز به مری و کاترین در تاریخ گذشته و هدیه و کارکنان ملانی بهخصوص سیاهی لشکری که بهعناوین مختلف شغل خود را از دست میدهند، اشاره کنیم.
با توجه به توصیفات و تعاریفی که صبا از لسآنجلس میدهد، زندگی مدرن انسانها بر مبنای مصرفگرایی و ابزارگونگی با توسل به نقابهای متعدد بر صورت، در عصر تکنولوژی است.
چطور که ملانی در یکی سخنرانیهایش اشاره میکند که:
«ما باید الگوها را بشناسیم، ما کشور الگوها هستیم. ما همواره گمان کردهایم که این الگوها در حیطهی عواطف و احساسات عاجزند و به آنها تعاریف خشکی دادهایم. اما نه! اینطور نیست. اگر بخواهم بحث را خودمانی کنم باید بگویم که این الگوها حتی در روابط عاشقانه نیز به درد ما میخورند. و خودمانیتر حتی در روابط جنسی. بهنظر من فصل پایانی رمان یکی از درخشانترین فصلهاست. چراکه نویسنده در این بخش توانسته همان بحث قبلی ساحتی از خیال و واقعیت را در هم آمیزد که خودبهخود اثر را به سمت یکی از مؤلفههای پسامدرن بودن هدایت میکند.
لیوتارکی از نظریهپردازان ادبی تأکید میکند؛ ملاک سنجش پسامدرنیستی همانا بدعتها و نوآوریهای هنجارشکنانهی این متون است که در جایجای این رمان میتوانیم این موارد را مشاهده کنیم.
از جمله موقعیت صبا که گاه در نقش قربانی و زنی که توسط شوهرش مورد خیانت واقع میشود و گاه در جایگاه زنی قرار میگیرد که صاحب قدرت است و با رامین وارد رابطه میشود. یکی از بدعتهای نویسنده گردهم آوردن کاراکترهای دیکتاتور و استبدادگر در جشن هالووین و فصل پایانی است.
شخصیتهایی چون هیتلر، استالین، هنریهشتم و… که بهجز جنگ و کشتار و ویرانی چیزی از خود به جای نگذاشتهاند و ورود آنان در وادی دیالوگهایی که شاید نسلهای بعدی سالیان سال انتظار داشتند که از واقعیتهایی را زبان آنها بشنوند؛ پایان رمان با داستان صبا و رامین به پایان میرسد و ما ناخودآگاه بهیاد نکتهای از سخنرانی ملانی میافتیم و لبخندی بر لبمان نقش میبندد.
ما با آزادی فردیست که قلهها را طی کردهایم و خدای خودمان شدهایم. از بالای همان قلههاست که دستهامان را بالا میگیریم و اعلام میکنیم…»
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
https://t.me/s54_est
#جستار
#فریبا_چلبی_یانی
#فریبا_صدیقیم
#زنده_باد_تستوسترون
#سودابه_استقلال
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
موارد بیشتر
اطلاعیه پایان مهلت ارسال آثار داستانی در جشنواره داستانی زنان داستان نویس
شنبهها با شعر(شعری از افسانه پورقلی)
شنبهها با شعر (شعری از سریا داودی حموله)