دوشنبهها با داستان
داستانهای منتخب
به کوشش دبیر داستان سودابه استقلال
داستان کوتاه “تردید”
✍️ مژگان مشتاق
همهی نمیتوانمهایم را جمع میکنم در دستهایم!
دستهایم؟!
در پاهایم!
پاهایم؟!
در نگاهم!
در نگاهم؟!
به آدمهای عبور در بازار ماهیفروشان گیلان! به سایهوار راه رفتنشان! یعنی هر کاری اولش سخت است یا تنها این کار حالم را اینطور به هم زده است؟!
سبد بزرگ ماهی را با پای راستم کمی جابهجا میکنم تا وقت بخرم برای پیدا کردن خودم… برای قوی شدنم و ماندنم در بازار تا فروش آخرین ماهی در سبد.
نگران چشمهای آشنایی هستم که بودنم را شکار کنند و بعد من در میان حرفهای به هم گرهخوردهشان گیر بیفتم و دست و پا بزنم و دادم را بر سر همهشان بزنم و بگویم:
– مگر کار کردن عیب است؟
شال دَدِه مریم را روی سرم درست میکنم تا نفس تازه کنم برای شروع!
چشمهایم یکدفعه در یک چرخش خسته و باطل بر روی چشمهای زنی میافتد که نمیشناسمش؛ اما هر که هست بدموقع جلویم ظاهر شد. بودنش حالم را بد میکند! شاید بهخاطر لبخند بیمعنایش و یا بهخاطر رنگِ نارنجیِ مانتویش!
چرا یخ زدم؟!
زنِ مانتونارنجی نزدیکم میشود. بوی عطرش را میشنوم! توی دلم میگویم:
– دور شو!
اما او قرنهاست که کنارم ایستاده است! قرنها!
چشم از زن برداشتهام و دارم به اطرافم نگاه میکنم!
کاش جای دیگری بساط کنم!
چهار تا ماهی که بساط ندارد!
کفشهای زن یکلحظه به چشمهای محکم کوبیده میشود!
نه او مانده است و نمیرود! بازار که مال من نیست! هر جا دوست دارد میتواند بایستد! تو فکر خودت باش!
شال دَده بوی نعناع میدهد! کاش ده بسته نعناع پاک میکردم و خبری از بساط امروز نبود!
اما با پاک کردن صد دسته نعناع و خشک کردنشان هم زندگی به نفسنفس میافتد!
پس زِر زیادی نزن و مشغول شو!
دِ زود باش!
زن حالا دو قرن است که ایستاده! خب بایستد! بهجهنم!
همهی نمیتوانمها را گلوله میکنم و بهجای دوری پرتاب میکنم . دیگر به اطرافم نگاه نمیکنم!
هرکسی کار خودش!
پارچهی روی ماهیها را کنار میزنم و محکم رو به زن میکنم و میپرسم:
– ماهی میخوای؟
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
https://t.me/s54_est
#داستان_کوتاه
#مژگان_مشتاق
#تردید
#سودابه_استقلال
#داستان_های_منتخب_در_سایت
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماهگرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
موارد بیشتر
بخش داستان کوتاه فصلنامه شماره هفتم ماه گرفتگی سال دوم/ شمارۀ هفتم/ پاییز ۱۴۰۳ (دریافت فایل الکترونیکی بخش داستان)
دوشنبهها با داستان (داستان کوتاه ” عشقها و بوسهها ” اثر فاطمه آزادی)
دوشنبهها با داستان (داستان کوتاه “ساعت یه ربعمانده به نه آشغالها رو بیرون بگذار ” اثر ساریه امیری)