فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال اول/ شمارۀ پنجم و ششم/بهار و تابستان ۱۴۰۳
مطالعات هنر مدرن و هنرهای تجسمی
«نبوغ در هنرهای تجسمی و هنرهای مدرن»
گفتگوی دبیر مطالعات تخصصی هنرهای مدرن و هنرهای تجسمی ” یزدان کاکایی” با بانوی هنرمند ” نسرین نجفی”
این شماره از هنرهای مدرن و تجسمی؛ با هنرمندی مجرب، مدرس، نقاش و طراحی که پسماندهای کارگاه خود را متریال آثاری بزرگ و آوانگارد میکند.
اوج خلاقیت تجسمی و نهایت احترامی حرفهای و هنرمندانه به مادر طبیعت
گفت وگوی «یزدان کاکایی» با هنرمند هنرهای مدرن نسرین نجفی طراح، نقاش و مدرس نقاشی و هرآنچه در موردِ نقاشی به کودکان و نوجوانان میآموزد.
در این شماره از «نشریۀ بینالمللی ماهگرفتگی» در بخش «تجسمی و هنرهای مدرن» در خدمت هنرمندی هستیم که ثابت کردهاند یکی از طراحان و نقاشهای واقعی و سرشار از پشتکار جامعه ما هستند و در کنار آن؛ یکی از بهترین هنرمندانی که هنر مدرن را با جان و دل زیسته و در بسترِ کمتر معرفی شدۀ این شاخه هنری فعالیتهایی بسیار شایان توجه از خود بهجای گذاشتهاند؛ «خانم نسرین نجفی»
صرفاً با طراحیهای زیبای خود که منجر به بهجای گذاشتن آثاری ماندگار شده و با تدریس این رشته و تربیت شاگردانی بسیار، میراثی قابلقبول از خود ارائه کردهاند.
اما در واقعیت هرآنچه من را مشتاقتر کرد که سعادت همصحبتی با ایشان را داشته باشم فراتر از تابلوهای نقاشی، برگزاری کمنظیر نمایشگاههای خصوصی و شرکت در نمایشگاههای عمومی بسیار و طرحهای البته زیبا و بسیار تکنیکال، فعالیتهای ایشان در دامنه هنرهای مدرن با خلق آثاری در دامنههای آثار خلاقانه و قوی انتزاعی با متریالی که مخاطب را شگفتزده میکند تا آموزش و تدریس نقاشی به شیوههای بسیار ظریف و مؤثر با تأکید بر شناختِ ماهیت این هنر برای کودکان، که در گفتوگو با این هنرمند فرهیخته خانم نسرین نجفی از زبان خودشان بیشتر خواهیم شنید.
-خانم نسرین نجفی ضمن درود و خوشآمد به شما بسیار خوشحالیم که وقت ارزشمندتان را در اختیار بنده قرار دادید. درود و اگر سخنی با مخاطبان نازنین دارید لطفاً بفرمایید.
-من هم خدمت شما نویسنده و ژورنالیست محترم آقای کاکایی و همکاران محترم شما و خصوصاً مخاطبهای فرهیخته عرض درود و ادب دارم و بسیار خرسند هستم که با شما و فصلنامه وزین ماهگرفتگی همکلام میشوم و امیدوارم صحبتهایمان تأثیری مثبت در دنیای نقاشی و هنرهای مدرن داشته باشد.
-شما از چه زمانی وارد دنیای نقاشی شدید و متوجه جدی بودن این هنر در دامنه زندگی خود شدید؟
-در سال۱۳۸۳خورشیدی در راستای علایقی که داشتم در رشتۀ گرافیک مشغول به تحصیل در دانشگاه شدم و بعد از اتمام دورۀ کاردانی با شرکت دوباره درکنکور در دانشگاه الزهرا در رشتۀ نقاشی مشغول تحصیل شدم.
بعد از اتمام دانشگاه فعالیت حرفهای خود را بهعنوان «تسهیلگر پرورش خلاقیت کودکان» آغاز کردم. بعد از آن توانستم به همراه دوستانم با اجاره کردن یک فضای نسبتاً خوب به صورت «هوم استودیو» فعالیتم را بهعنوان یک نقاش نیز آغاز کنم که این یک نقطه عطف بزرگ در زندگی و مسیر هنری من بود.
در آتلیه توانستم کار با متریالهای مختلف را بهگونههای آزادانهتر تجربه کنم و از ماحصل این آزمونها و خطاها خوشبختانه اولین نمایشگاه انفرادی من در سال ۹۶ خورشیدی در «گالری آریا» برگزار شد. رخدادی که برایم راه مشخص در ادامه مسیر را معین شاید شبیه همان زمانی که شما نویسندهها و شاعرها به آن میگویید رسیدن به زبان هنری خاص خود کرد.
پس از آن و با عوض شدن فضاهای آتلیه تا حدودی زیست و تجربیات و کارهای من نیز به گونههایی بالغتر و متنوعتر میشد و دوران کسب تجربیات و بلوغ نسبی هنری؛ شاید مهمترین خصیصۀ این دوره بود. شاید برای اهالی قلم همان دورهای باشد که با تغییرات اتمسفر مطالعه و ایجاد تحولاتی و… تجربیات هنرمند بسیار بالا میرود.. .نمیدانم منظورم را خوب رساندم یا نه.
-بله، متوجه هستم و نقب شما به هنر نوشتاری بسیار جالب توجه است. داشتید میگفتید.
-چند سالی را در آتلیهای در «مهرشهر» کرج زندگی کردم. آن چشماندازهای کمنظیری که از مزارع و باغات مهرشهر داشتم و طبیعتی همیشه زیبا و الهامزا که هر لحظه رنگ عوض میکرد و نظارهگر بودن کارگرانی سادهدل و سادهزیست که از صبح تا غروب در فصول مختلف سال مشغول کاشت و پرورش و برداشت محصول بودند و آن سوت قطاری که گهگاهی در فضا میپیچید، همۀ اینها بسیار مؤثر بودند در شکلگیری آثاری که تابلوهای دومین مجموعۀ نمایشگاه انفرادیام با عنوان «پ۳۱» بودند و نمایشگاه را همان زمان برگزار کردم.
-شاید خصیصه بسیار مهمتری که من در روند کاری شما دیدم استفاده از متریال غیرمتعارف و جالب توجه در آثارتان است. روندی که یک فعالیت در خدمت پاسداشت طبیعت و محیط زیست است. در این مورد لطفاً بیشتر توضیح دهید.
-ببینید تخریب طبیعت از مواردی مهم بوده و هست که همیشه به دلیل کوتاهی مردم و مسئولین با آن مواجهیم. و در یک آتلیۀ نقاشی ما همیشه با انبوهی از کاغذهایی مواجه هستیم که روزگاری گاهاً از آنها برای تمرین کردن استفاده میکردیم و طرح میزدیم برای دستورزی و لباسهایی که بعد از مدتی به لباس کار تبدیل میشدند و دیگر هویت خود را از دست میدادند و از طرفی دیگر پسماندهای زندگی ما که در تار و پود سرمایهداری و مصرف و روزمرگی از غالب فعالیتهای ما بر جای میمانند و متأسفانه نه بودجه آنچنانی اختصاص داده میشود و نه توجه آنچنانی برای بهترین شیوههای بازیافت یا انهدام نسبی آنان. ما بدون هیچ توجهی این رشتهکوههای زباله را وارد طبیعت میکنیم. به هر حال من همیشه این دغدغۀ فرامرزی و جغرافیایی و کلی را داشتهام و میخواستم به سهم خودم زبالۀ کمتری تولید کنم. با احترامی ممکن به مادر طبیعت و از این روی دست به بازیافت زدم با هر آنچه که قابلیت بازیافت و تبدیل شدن داشت. کاغذها، پارچهها و یک سری از مواد غذایی اینبار متریال من بودند. در مرحلۀ اول از نظر جنس و رنگ مشغول به تفکیک شدم و بعد با پالت رنگی بزرگی مواجهه شدم که نه نیاز به قلممو داشت و نه هیچ تیوپ رنگی و نه حتی بستر آمادهای مانند بوم و مقوا و…
-آیا سومین نمایشگاه انفرادی شما هم با چنین دغدغههایی محوریت یافت؟ احساس میکنم این دغدغه در آثار این نمایشگاه به اوج خود میرسد. اینطور نیست؟
-بله، سومین نمایشگاه انفرادی من با همین متریال و با عنوان «تجدید» به نمایش گذاشته شد و احساس شما در این مورد دور از واقعیت نیست. و این بازیافت و تجزیۀ مواد بهکار رفته در این مقطع از هنر من نقشی پایهایتر و به اصطلاح بیسیک و بسیار مهم و ریشهای پیدا میکند.
همانطور که اشاره داشتم از مواردی که در زندگی برایم از اهمیت زیادی برخوردار شد پاسداشت تا حدممکنِ طبیعت بود و تفکیک زباله و کمپوست کردن برخی از آن بخشی از کارهای روتین زندگی من شد و برای من تخریب طبیعتی که همهچیز را به ما بیدریغ ارزانی داشته تاب آوردن سخت است. فقط از جانب خودم میخواستم ادای دینی به طبیعت سرزمینم داشته باشم. تصمیم گرفتم تا حد ممکن دستی ببرم به تولید آشغال کمتری و به شیرابههای این زبالههای تولید شده به دست بشر که تا دل سفرههای زیرزمینی نفوذ میکند و زندگی برای نسلهای بعدی را قطعاً دچار مشکل میکند.
در یک آتلیۀ نقاشی همیشه ما با انبوهی از کاغذهایی مواجهیم که روزگاری بر سر آنها تمرین میکردیم و طرح میزدیم. همانطور که قبلاً گفتم و لباسهای کار از طرفی دیگر مواد غذایی که حاصل روزمرگی ماست، اینبار تصمیم گرفتم دست به بازیافت بزنم با همین چیزهایی که در اطرافم بودند و قابلیت تبدیل شدن داشتند. در مرحلۀ اول از نظر جنس و رنگ آنها را تفکیک کردم. و بعضی از مواد سلولوزی که نیاز به صرف وقت بیشتری داشتند؛ مثل حداقل چندین ساعت جوشیدن. بخشی از آتلیه من شده بود ظرفهایی که پالتهای رنگی من بود و ماحصل این بازیافتها. این بار تصمیم داشتم از هیچ قلممو و رنگی و حتی هیچ بستر آمادهای مانند بوم و مقوا هم استفاده نکنم و فقط با این متریال که بخشی مصرفی در زندگی و حاصل تخریبهای من است مجموعهام را پیش ببرم . تخریبی که به تجدید منجر شد. و نمایشگاه انفرادی سوم را شکل داد در تابستان ۱۴۰۲ در گالری آریا
-البته فکر نکنم به انداره خود نقاشی بهمثابه بصری و نهایی خودش از لحاظ کاریزمایِ مفاهیم روی خلاقیتتان سایه انداخته باشد و به تحول و دگرگونی در ایدهها و مفاهیم متن نقاشیها منجر شده باشد؟
-نه خودتان بهخوبی میدانید که اینگونه نیست و دنیای زایش تأویلهای متکثرِ دیداری و مفهومی صرفاً با تغییر متریال متحول و دگرگون نمیشود. دگرگونی و تحول کلماتی فخیم و سترگ هستند و در اینچنین موردی تغییری چه بسا کوچک را هم نباید انتظار داشت؛ چون خود شما با مطالعات بینارشتهای که داشتهاید میدانید که دنیای عظیم و کلان الهام و سپس فوران رنگ و ایده و تصور و انتقال نقشها و ابعاد و ..کلا پروسۀ ساختو ساز خلاقانه پدیدهای بسیار گسترده و کلان است که با هر گونه متریالی مسیر خود را میرود.
-شما هنرمندی پرکار هستید. بیتعارف عرض میکنم سه فعالیت همزمان چهبسا چهار فعالیت؛ طراحی، نقاشی و البته که نقاشی بهصورت آوانگارد و با استفاده از متریال متفاوت، که در راستای بهبود زیست بشری نیز هست آموزش طراحی به بزرگسالان و آموزش نقاشی پایه و معرفی نقاشان و بیوگرافیهایشان و… به کودکان و نوجوانان مجموعه فعالیتهایی بسیار ستودنی است. و با شناختی که من دارم بهشدت فعال هستید نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیارتان خود گویای این امر است. در مورد پرورش خلاقیت در کودکان نظرتان چیست؟
-بهخاطر علاقهای که به هنر کودکان داشته و دارم و پاکی سرشت و روح آنها حدود ۱۰ سال اخیر را به کار پرورش خلاقیت کودکان مشغول بودم. بعد از یک وقفۀ دو سه ساله در دوران کرونا میخواستم با رویکردی جدید کار خودم را در زمینۀ تدریس کودکان آغاز کنم؛ در همین راستا شروع به تحقیق در مورد تاریخ هنر کودکان کردم، کارگاهی برای سنین دبستان . اما این کارگاه بیشتر بر پایههای عملی استوار است تا صرفاً حوزههای تئوریک. سعی کردم کودکان و نوجوانان را ترغیب کنم تا علاوه بر آشنایی با بزرگترین هنرمندان جهان و شیوۀ کار این هنرمندان خودشان دست به فعالیت خلاقانه نیز بزنند.
-در مورد روند کارتان لطفاً توضیح بیشتری ارائه دهید.
-کارگاه به این صورت پیش میرود که ما هر جلسه برروی یک هنرمند و شیوۀ کار آن هنرمند تمرکز میکنیم و بعد از بررسی و آشنایی با زندگینامه و کارهای آن هنرمند بچهها با روند کاری که برایشان در نظر گرفته شده با تکیه به برداشتهای خود پیش میروند. در این کارگاه کارآموزان کودک علاوه بر آشنایی با تاریخ هنر و هنرمندان، تکنیکهای هنری را نیز با متریالهای مختلف تجربه میکنند.
-شما میگویید نقاشی کردن با اصول اولیه و ابتدایی را یاد میگیرند؟
-بله. بچهها اصول اولیه را تجربه میکنند. اما نه تا سن ۱۲ سالگی. البته در ادامه فرصت شود توضیح میدهم که برای کودکان در سن پایین چه آموزشهای اولیهای ممکن نیست. در این کارگاه تکنیکهای نقاشی و چاپ و حجم را هم تجربه میکنند.
-لطفا از آن محدودیتها بگویید.
-در نظر بگیرید که کودکان تا سن ۱۲ سالگی در نقاشی نباید وارد کارهای رئال و یادگیری اصول طراحی و نقاشی کشیدن شوند؛ بلکه تکیه آنها غالبا روی برداشتهای ذهنیشان است. آنها هر آنچه در ذهن خود دارند بر بستر سفید بوم اجرا میکنند و من بهعنوان یک تسهیلگر غالب وظیفهام این است که تا حد ممکن به دیدگاه آنها عمق ببخشم و آن را گسترش دهم. اما بچهها تکنیکهای نقاشی و چاپ و کارهای حجمی را در این سن تجربه میکنند.
-سؤال دیگر اینکه؛ در عرصه نقاشی تجربیِ خودتان آیا شما کارتان را با آموختن مرحله به مرحله از پلههای ابتدایی این هنر آغاز کردید؟
-بله من کاملا به شیوۀ آکادمیک در دانشگاه نقاشی را آموختم؛ ولی بیشتر خود را بهعنوان یک نقاش میبینم که به عنوان یک تسهیلگر فعالیت میکند و یک معلم که در زمینه طراحی در کارگاه بزرگسالان کار میکند .میدانید که از دیگر فعالیتهایم تدریس طراحی به شیوۀ آکادمیک و اینبار برای بزرگسالان است و مخاطب من بچههای هنرستان هستند. چون طراحی در مراحل اولیۀ یادگیری نیاز به یادگیری اصول اولیه دارد و با تحقیق و تمرینهایی که در این زمینه انجام دادهام سعی میکنم ابتدا انگیزه و علاقه و بعد شیوۀ کار را به شاگردانم یاد بدهم. شیوۀ نگاه کردن به اشیا را تغییر میدهم و یاد میدهم که چگونه ببینند. زیرا مشکل کار در دیدن یا رسیدن به شیوۀ خاصی از دیدن است. طراحی شیوهای از بیان است که از لذتبخشترین کارهاست.
-بسیار خوب، این صرف میزان زیادی از انرژی و وقت برای چگونه دیدن و مشکل نگاه را قبلا من نیز در کارگاههای داستاننویسی با شاگردهایم داشتهام و ناشی از کانالیزه کردن نگاه از بنیان و از خردسالی در انسانهاست که با عناصر محدودیت و تکرار تا بزرگسالی و آخر عمر هم ادامه دارد. اما به مبحث خود برگردیم. از سختیهای این راه نیز برای مخاطبانمان توضیح دهید.
-از بزرگترین مشقتهای ما ضعف شدید مدارس در آموزش هنر در پایهها است. مدارس ما متأسفانه آنقدر از نظر آموزش هنر در پایهها ضعیف هستند که بچهها وقتی وارد کلاس هنر در مدارس میشوند هنوز شیوۀ کپی کردن را با روشهای غلط یاد گرفتهاند و وقتی وارد کلاسهای ما میشوند مجبور به اصلاح آن شیوههای غلط هستیم تا دیدگاهشان نسبت به هنر تغییر پیدا کند.
-نقاشیهای خودتان را متعلق یا نزدیک به چه سبک یا سبکهایی میدانید؟
-نمیتوانم دقیقا مرزبندی کنم که چه سبکی؛ اما میتوانم بگویم که در ابتدا به صورت فیگوراتیو کار میکردم؛ اما الان کارهایم کمی به انتزاع نزدیکتر شدهاند. هنرمندان نقاش غالبا در دو دستۀ فیگوراتیو و انتزاعی دستهبندی میشوند. آثاری که به رئال نزدیکتر هستند، جز دستۀ فیگوراتیو محسوب میشوند. البته پایه و اصول هر کار هنری طراحی است.
من تا بهحال ۳ نمایشگاه نقاشی انفرادی و ۳۰ و اندی نمایشگاه گروهی داشتهام که ۲ تا از این نمایشگاهها طراحی و دو تا چاپ بودند و مابقی نقاشی.
-خانم نجفی لطفاً از نقاشان ایرانی و خارجی که علاقه بیشتری دارید اسم ببرید؟
-خیلی از هنرمندان ایرانی هستند که کارهایشان را دوست دارم و ارادت خاصی به آنها دارم؛ مانند آقای عربشاهی، خانم ایران درودی و از هنرمندان غیرایرانی اد ندروم است. Odd nerdrum و دیوید هاکنیDavid Hockney
-از بهترین و بدترین خاطراتتان را در دوران فعالیت خود برای مخاطبانتان تعریف کنید.
-بدترین خاطرهای که در تدریس داشتم به زمانی برمیگردد که معلم هنر ابتدایی بودم و بهخاطر مشکلاتی که با کادر آموزشی مدرسه داشتم آنها تصمیم گرفتند یک ماه آخر سال کلاسهای نقاشی را کنسل و یک ماه را با بچهها خوشنویسی کار کنند. در دو روز آخر وقتی بچهها فهمیدند که من برای همیشه از مدرسه میروم کل روز داشتند گریه میکردند و جلسۀ آخر ما «پاپیه ماشه» کار کردیم. بچهها یک شخصیتی درست کردند و اسم شخصیتشان را نسرین گذاشتند. این بدترین خاطرۀ دوران تدریس من بود.
خاطره خوب؛ من شاگردی داشتم که در جلسۀ اول به من گفت، خانم من حالم از نقاشی بههم میخورد. به او گفتم اشکال نداره همه که نباید همه چیز رو دوست داشته باشند. تو در کلاس من آزادی و هر کاری دوست داری بکن. اگر دوست داری میتونی ریاضی بخونی. تو خودت انتخاب کن که میخوای زنگ هنر رو چه کاری انجام بدی. هنوز دو ماه نشده بود که هر وقت وارد کلاس میشدم میدیدم “دیانا” ی عزیز وسایل نقاشیاش را گذاشته رو میز و منتظر شروع کلاس است.
-در مورد جایگاه هنرهای مدرن در دوران معاصر سخنی دارید؟
-هنرمندان میتوانند دید مردم را نسبت به هنر تغییر بدهند و ما هنرمندان بسیاری داریم که تأثیر بهسزایی در هنر مدرن ایران داشتند؛ از جمله میتوانیم با افتخار به آقای بهمن محصص نقاش و مجسمهساز معاصر ایرانی که آثارشان جزو آثار معتبر نقاشی مدرن ایران به حساب میآیند اشاره کنیم. در کارهای آقای محصص رگههایی از «کوبیسم» به چشم میخورد و بسیاری این هنرمند فاخر را تحتتأثیر پیکاسو میدانند و ما در فیلم «فی فی از خوشحالی زوزه میکشد» میتوانیم زندگی و آثار آقای محصص را ببینیم. از دیگر هنرمندان مدرن ایرانی خانم «منیر فرمانفرماییان» هستند که طرحهای هندسی را با استفاده از آیینه و گچ پدید میآورند. خانم فرمانفرماییان تحتتأثیر معماری بومی و منطقهای رفتهرفته از نقاشیهای دو بعدی به خلق آثار سه بعدی و هندسی روی آوردند و جایگاه بسیار ارزندهای در دنیای هنر مدرن دنیا دارند.
-اگر میخواهید از مجموعههایتان سخنی با مخاطبان داشته باشید بفرمایید.
-ابتدا یادم نرود این را بگویم که من اولین نمایشگاه انفرادیام را در سال ۹۶ ش با عنوان هزار توی به نمایش گذاشتم و دومین نمایشگاه با عنوان «پلاک ۳/۱» در سال ۹۸ ش بود. (پلاک همان خانهای که آن مناظر بینظیر را داشت) و در دوران کرونا گالریها فعالیت نمیکردند و سومین نمایشگاه در ۱۴۰۲ ش با عنوان تجدید بود.
مجموعههای من روند کاری من را نشان میدهند و در هر مجموعه من روی یک موضوع تمرکز میکنم و موضوعات من حاصل زیست و تجربیات من از زندگیام هستند. در دورهای درگیر زنانگی و در دورهای دیگر طبیعت برایم موضوع بسیار مهمی بود؛ اتفاقا این دوران شروع کاری من بود در ان دوران فرم برای من بسیا راولویت داشت. پرترهای بود از مادرم در مجموعه عالم مرئی که به صورت مدل زنده پیش میرفتم و بعد کار را تا حدودی با عکس جلو میبردم و بعد دوباره به مدل رجوع میکردم. (سایز 100 در 80 سانتیمتر). در آن دوران آکریلیک و رنگ روغن بیشترین متریالی بود که از آن استفاده میکردم و تا حد زیادی تأثیرات آکادمیک هم بود که بسیار دوران خوبی برای روند کاری من بود.
دو مجموعه با عنوان عالم مرئی و شیزوفرنی داشتم که در نمایشگاههای گروهی به نمایش درآمد. شیزوفرنی مجموعهای از کارهای سیاه و سفید بود که مربوط به عالم مالیخولیایی بود و با ۲ هنرمند ایرانی و یک هنرمند ترک در گالری Eksen استانبول در سال ۲۰۱۶ به نمایش گذاشتم.
مجموعۀ بعدی که کار کردم و از کتاب هزار توی بورخس عنوان این مجموعه را برداشت کردم، نویسندۀ برجستۀ آمریکای لاتین که کتابهایشان را بسیار دوست دارم و خواندن کتابهایشان تأثیر زیادی روی کارهای من داشت. و این مجموعه شامل اولین نمایشگاه انفرادی من بود. مجموعهای که هیچ محدودیتی برای خودم در استفاده از متریالها قایل نبودم.
-خانم نجفی از کتابهایی که به معرفی هنر مدرن پرداختهاند کدام کتاب بیشتر مورد پسندتان است؟ و فکر میکنید تاثیری خوب در سیر تحول و عبور شما به سمت استفاده از متریال خاص و کلا فوکوس روی متریال داشته؟
-کتابهای هنر زیادی بوده که تأثیراتی در تغییر دیدگاه من به هنر داشتند و یکی از آن کتابها کتابی در باب پرسش و پاسخ با «مارسل دوشان» بود. هنرمند دادائیستی که تاثیر بسیاری در هنر معاصر و «اینستالیشن» داشت و بهگونهای نظرات ایشان بود که نقطهای بر پایان ابژکتیویسم قرار داد. اما اینکه روی استفاده من از متریال متفاوت تاثیری خاص داشته باشند خیر تاثیری آنچنان نداشتند.
-بهعنوان هنرمندی که در دوره اخیر آثار انتزاعیتان به سمت هنرهای مدرن خیز برداشته، جایگاه جامعه معاصر و جایگاه و نگاه اهالی هنر تجسمی را در این دهههای اخیر نسبت به هنرهای مدرن چگونه میبینید؟ به نظر شما فاصله ارتباط مخاطبان با این آثار نسبت به نگاه مخاطبهای کشورهای جهان اول کمتر شده است؟
-درست است که ما در یک کشور جهان سوم زندگی میکنیم؛ اما از نظر هنر بسیار غنی هستیم و هنرمندان بسیاری داریم که در سطح بینالمللی فعالیت میکنند و در بسیاری از کنشها حرف اول را میزنند و این هنرمندان هستند که میتوانند نگاه مخاطبین را به هنر عوض کنند.. و من فکر میکنم هنرمندان ایرانی در این زمینه موفق بودند .البته که فاصله و ارتباط هنرمندان ما هم به موازات کل دنیای هنر کمتر شده، هم بنابر معذورات و گرفتاریهای ناشی از جایگاه جغرافیایی و فرهنگی و…
بهنظر من معدود نقاشانی بودند در دو سه قرن معاصر که توانستند در تغییر جریان شاخهای هنر نقاشی از سردمداران باشند. یکی از این بزرگان که در رویۀ هنری من بسیار تۀثیرگذار بوده و هستند و بدان اشاره داشتم؛ همان مارسل دوشان شاعر فرانسوی قرن بیستم تأثیری شگرف در تغییر روند حاکم بر نقاشی داشت و این نه فقط به این دلیل بود که به خروج از محدودههای تعریف پذیر و قراردادی سبکهای نقاشی عادت داشت و خود و هنرش را متعلق به هیچ سبک خاصی نمیدانست. بهعنوان مثال در تابلوی برهنه، تأثیر و نزدیکی اندیشههای فوتوریستی بسیار مشهود است؛ اما در برخی آثار دیگرش چنین مؤلفهای در کمترین حالات تاثیر و تأثر قرار دارد یا به همراه نقاشان معروف دیگری عضو انجمنی خاص بود که خود را متعلق به سبکی خاص نمیدانستند و تمرکزشان روی خلق آثار در مسیر هنر نو با فوکوس روی ایدهها بود، نه توجه به اسم نقاش و سبک و منوال رونق گرفتۀ رایج. برای ایشان چنان عبور از ابژکتیویسم و کماهمیت دانستن تابوهای قداستیافته در توجه نگاه مسلط به آثار نقاشی، و متمرکز بودن بر تجربۀ هنر بهروزتر و نوتر اهمیت درونی پیدا کرده بود که وقتی یکی از آثار خود را با نام «چشمه» به انجمن داد اما نه با نام خود بلکه برای توجه کامل و صرف به متن اثر توسط همان نگاههای تسلطیافتۀ نسبی در بررسی آثار، با نام مستعار و متوجه شد که توسط همان انجمن که ادعای در مرکزِ توجه قرار دادن هنر بدون برچسب کلیشهای و هنر نو را داشت رد شد و خود نیز از انجمن کنارهگیری کرد. جالب اینجاست که همین اثر یکی از آثار پراهمیت دادائیستی قرن بیستم محسوب میشود .مجموعهای از این مؤلفهها و بسیار بیشتر ایشان را در تاریخ هنر مبدل به چهرهای کرد که امروزه بهعنوان یکی از یساولان و پیشقراولان هنری و از سردمداران «دادا» در نقاشی میدانیم.
-شما برای آثارتان اسم هم میگذارید؛ بله یا خیر، دلیل آن را بگویید.
-راستش در کلیت؛ آثار من فاقد اسم هستند و با اسمگذاری مخالفم چون در اسمگذاری میزان جهتدهی به ذهن و بهتبع آن برداشت مخاطب بسیار بیشتر از عکس آن است.
اگرچه برای نامگذاری تابلوها هم برخی دلایل قانعکنندهای میآورند که چند تا از آن دلایل را بیان خواهم کرد. اما درکل من نداشتن اسم را برای تابلوی نقاشی موجهتر میدانم تا عکس آن. با تمام اینها این فکر را هم چندان موجه نمیدانم که داشتن یک اسم طوری روی اثر تأثیر میگذارد که اثر در هویت و ماهیت خود به مرحله بحران شاید برسد؛ اما به مرحله دگرگونی و تحول کامل از چیستی و کیستی خود خیر. یعنی این موضوع به آن شوری شور هم نیست. یا اینکه در سطوح بالا از انعطاف و تعمیق نگاه مخاطب آنقدرکه برخی از نقاشان معتقد هستند بکاهد که تأثیر زیادی بر اختشاش در دیده شدن تابلو داشته باشد و مقدمۀ فروپاشی اثر را فراهم کند. از دلایلی که من فکر میکنم برخی بر داشتن اسم تاکید میورزند این است که معتقدند وقتی اسمی برای هر تابلوی مشخص میآوریم جدا از اینکه به نظر خود من به هویت و حتی ماهیت بخشیِ (البته در سطح معرفی) اثرمیتواند کمک کند به این هم کمک میکند که شخصیت اثر تکمیل شود و در عین اینکه با باقی آثار مجموعه در ارتباط است یک استقلال همیشگی هم در قراردادهای متعین ساختاری برای اثر ایجاد میشود. یا اینکه به علت شباهت زیاد و معمولی در اکثر مجموعههای نقاشی و بهخصوص طراحی؛ قسمت قابل توجهی از توجه و فوکوس نگاه مخاطب به سمت تابلوهای قبلی خیز برمیدارد و این میتواند از مقداری زیاد از تأویلزاییِ احتمالی در ذهن هر بیننده کم کند. این چنین دوستانی بیان میکنند که همچنانکه انسجام کلی آثار مجموعه برای من اهمیت دارد، رابطه مستقیم با خود تابلوی مستقل نیز برایم مهم است و اسمگذاری و دادن تشخصی فراتر یا جدا از متنِ درون قاب اهمیت ویژهای برایم دارد. اما باز هم میگویم تمایلی به اسمگذاری آثارم ندارم و هر کدام از تابلوهای من متعلق به دورانهایی هستند با ویژگیهای خاص شرایط جامعه و خصایص و تحولات درونی من نقاش.
-در پایان به نظر شما مهمترین کاری که یک معلم هنر میتواند برای شاگردانش انجام دهد چیست؟
جناب کاکایی خیلی کوتاه عرض کنم؛ ایجاد علاقه مهمترین کاری است که یک معلم هنر باید برای بچهها انجام بدهد.
-سرکار خانم نسرین نجفی از اینکه در این گفتوگو من و مخاطبان ما را همراهی کردید و وقت ارزشمندتان را در اختیار من قرار دادید ممنونم.
-من هم از شما ممنونم که زمانتان را در اختیار بنده قرار دادید و از فصلنامه ماهگرفتگی هم متشکرم که در این مسیر گام برمیدارند.
نسرین نجفی
متولد 1363 تهران، ایران
کارشناسی نقاشی از دانشگاه الزهرا، تهران، ایران؛ 1399
کاردانی گرافیک از دانشگاه هنر سمنان؛ 1385
عضو انجمن هنرمندان نقاش البرز
عضو انجمن هنرمندان نقاش ایران
نمایشگاهها
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1402
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1398
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1396
نمایش آنلاین درسایت موزه هنرمعاصر مایا، نیویورک، آمریکا؛ 1402www.museummilecontemporart. org
گالری ایوان سپید، البرز، ایران؛ 1402
خانه هنرمندان، تهران، ایران؛ 1402
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1401
خانه هنرمندان، سالانه طراحی معاصر، تهران، ایران؛ 1401
گالری مسیح، البرز، ایران؛ 1401
گالری هوم، تهران، ایران؛ 1400
دومین دوسالانه هنرهای تجسمی ساتین، جزیره کیش؛ 1400
دومین دوسالانه هنرهای تجسمی ساتین، فرهنگستان هنر، ایران؛ 1400
گالری؛ 1400 ateliernataliagromichoلیسبون، پرتقال،
گالری مهراد، البرز، ایران؛ 1399
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1399
؛ 1398building bridge art exchangلسآنجلس، آمریکا
گالری شمیس، تهران، ایران؛ 1398
موزه هنرهای معاصر فلسطین، تهران؛ 1397
گالری لاله، تهران؛ 1397
گالری لاله، تهران؛ 1396
فرهنگسرای نیاوران، هفت نگاه، تهران؛ 1396
؛ 1396Berlin/Bakoo gallery برلین، آلمان،
آتلیه چاو، تهران، گالری دیبا؛ کرمان، گالری فرزاد؛ مشهد،گالری آفرینش؛ کرمانشاه؛ 1396
؛ 1396Foglio Gallery 74bمیلان
؛ 1396Chicago printmarkers collaborative شیکاگو
؛ 1396Sagene Kunstsmie اسلو
خانه هنرمندان، تهران، ایران؛ 1395
؛ 1395Eksen gallery استانبول، ترکیه
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1394
گالری آریا، تهران، ایران؛ 1393
گالری شیرین (هفتمین منتخب نسل نو)، تهران، ایران؛ 1392
موزه هنر اهواز، ایران؛ 1392
گالری الهه (چاپ دستی) تهران، ایران؛ 1392
گالری آریا، تهران، ایران 1392
لینک دریافت شماره پنجم و ششم/ بهار و تابستان ۱۴۰۳:
https://mahgereftegi.com/wp-content/uploads/2024/08/mahgereftegi-5-6-1.pdf
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#شماره_پنجم_و_ششم
#بهار_و_تابستان_۱۴۰۳
موارد بیشتر
انتشار شماره هفتم فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هفتم/ پاییز ۱۴۰۳ (لینک دریافت فایل الکترونیکی)
انتشار شماره هفتم فصلنامه بین المللی ماه گرفتگی (معرفی گروه اجرایی، دبیران، گروه نویسندگان)
نقد و تحلیل بر شعری از سمیه جلالی (حامد معراجی)