دوشنبهها با داستان
داستانهای منتخب
داستان کوتاه ” هنوز میترسم”
✍️سودابه استقلال
لباس مشکی تنت است و شالی مشکی روی شانهات. هر روز میآیی روی شنها، رو به دریا مینشینی. پاهایت را بغل میگیری و چانهات را روی زانوهایت میگذاری. در خودت فرومیروی و با چشمان نیمهباز، ساعتها خیره به دریا میمانی. چهرهات غمگین است. موهایت را به باد و ذهنت را به خیال میسپاری. باد میوزد و قطرات آب دریاچه را بلند میکند و به صورتت میزند. انگار قطرههای آب دستی است که میخواهد بیدارت کند و تو بیدار نمیشوی. روزها و ماهها از آن روز میگذرد. آن روز آسمان صاف بود و دریا آرام. خندیدی. دستم را کشیدی و گفتی: «بیا بریم دریا.»
گفتم: «امروز نه.»
گفتی: «دریا آرومه.»
شال سفیدت را روی شنها رها کردی و وسط آب دویدی.
بلند گفتم: «دریا، دیوونه نشو.»
داد زدی: «نترس.»
نترسیدم. همهچیز عادی و خوشایند به نظر میرسید. آرامش دریا وسوسهانگیز بود. میان موجها میلغزیدی و پیش میرفتی. به دنبالت بودم و چشم از تو برنمیداشتم. ناگهان دریا موج بزرگی برداشت و بینمان فاصله انداخت. آب دریا چشم و گوشم را پر کرد. شوریاش سوزناک بود .چشمم بسته شد و چشم که باز کردم، نبودی. نگاهم را در پهنۀ دریا گرداندم. ندیدمت. ترس برم داشت. در جهت موج پیش آمدم.
تا میتوانستم گردن کشیدم و سطح آب را جستوجو کردم .دیدمت، دور بودی. نزدیکت رسیدم… دستی بودی که میان موج بالبال میزدی. نفس عمیق کشیدم. موجها را کنار زدم. و تو را در آغوش گرفتم و سرت را روی شانهام گذاشتم .حالا دریا عصبانی و پرزور بود. در امتداد ساحل پیش رفتم. چند نفر را دیدم در ساحل میدویدند و دست تکان میدادند.
دریا هر لحظه خشمگینتر میشد. کسی به سمتمان میآمد. بهسختی خودش را رساند و تو را از من گرفت. رمقی برایم نمانده بود. خواستم نفس بکشم. دریا امانم نداد. موج سهمگینش را به طرفم روانه کرد، پیچید و مرا با خود به عمق فروبرد. دست و پا زدم تا به سطح برسم. تقلای من و دریا طولانی شد و آخر دریا پیروز شد.
حالا هر روز تو را میبینم. صدایت میزنم. نمیشنوی. انگار میان خواب و بیداری هستی. هنوز میترسم .میترسم باز خیال دریا به سرت بزند و بخواهی پیشم بیایی. کاش کسی بیاید و تو را از خیال بیرون ببرد.
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
#داستان_کوتاه
#سودابه_استقلال
#داستان_های_منتخب_در_سایت
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماهگرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
موارد بیشتر
دوشنبهها با داستان (داستان کوتاه “ساعت یه ربعمانده به نه آشغالها رو بیرون بگذار ” اثر ساریه امیری)
دوشنبهها با داستان(داستان کوتاه “شبهای درست” اثر حامد شهیدی)
دوشنبه ها با داستان (داستان کوتاه “تردید” اثر مژگان مشتاق)