فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ
سال اول/ شمارۀ سوم و چهارم
بخش شعر
✍شعری از فاطمه موسوی (چکامه)
حریم خیابان گُر که میگیرد
از شقیقۀ ترک خوردۀ دیوار
خون تازه است که میجوشد
رخنه میکند در تَلی از خاکستر
خاکستری که خوشههای گندم را
فرو برده در شمایلی قیرگون
تا عطر نان به قیمت نفت
در مشام شاهدان بپیچد
خون همیشه رمزآلود است
مثلا رد خون
از ایستگاه متروی تهران
تا آرامستان آیچی سقز
رمز رقصیدن ققنوسهاست
بر کدورت پوکههای خاکستر
میتوان رد خون را ادامه داد
تا خشکاندن ریشۀ پیچکهای سمی
بر ساقهای ترد نهالهای نورسته
که میپیچند و بالا میروند
از ارتفاع خانههای متروک
تا شرقیترین بلوک کوی دانشگاه
میپیچند به جناغها و استخوانها
که وجاهت چهرههای جوان را
در استیصال گلوله و باتون
به تلألؤ جاودانگی برسانند
و ما از تماشای صورت مرگ
نگاشته به این همه زیبایی
چگونه جان سالم بهدر خواهیم برد
چه تقابل ترسناکیست
خیرگی چشمهای مرگ
در خیزران چشم آزادی
و چه مختصات مشترکی دارد
التهاب کهنسال آشویتس
با بندبند مشتعل اوین
که شکوه آزادی را
از نبوغ زیرزمینهای مخوف
تا انفرادی نامهای ممنوعه
و از حواس چندگانهی شلاق
در برودت گازهای اشکآور
به زهدان نابارور خیابان
پیوند میدهد
تا رقص خون
در تصلب رگهای خیابان
به جریان بیافتد.
موارد بیشتر
بخش شعر فصلنامه ماه گرفتگی شماره پنجم و ششم (بهار و تابستان 1403)
شعری از شهرام شیدایی
شعری از مریم سیدافقهی