خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شعری از محبوبه کریمی

شعری از محبوبه کریمی

پرندۀ کوچکی دیروز جان داد

پرندۀ کوچک‌تری نیز

سایه‌ام

شاخه‌هایم

تنم را دزدیدند

روحم را در کالبد دیگری قرار دادم

پاهایم که درد می‌گیرد

می‌دانم جایی

کسی

دم‌کردۀ ریشه‌ام را می‌نوشد

فکر می‌کنم

دستی که دستم را گرفته

شاخۀ درخت همسایه است

که قرار بود

پیوند شیرین پرتقال‌ها را رقم بزنیم

خاطرات

موریانه‌هایی که زیر پوستم لانه کرده‌اند…

با هیچ لایه‌برداری پاک‌سازی نمی‌شوند

و هیچ دوش آب گرمی

باران بهاری را تداعی نمی‌کند

و شکوفه‌های روی دامنم

شباهتی به فرزندان نارسیده‌ ندارند

قبلاً درخت بودم

حالا زنی

که اعتدال یک خانه را حفظ می‌کند

من را در آغوش گرفته

و خستگی روز را در جیب‌های کتش جا داده

کاش شاخۀ تنومندم را نمی‌بریدند

می‌گفتم:

عزیزکم که در کالبد جدید، خوب نشسته‌ای

بنشین روی شاخه‌هایم…

در آغوشش می‌گیرم

دست‌هایم دارند می‌سوزند

و خندۀ کودکی که نزاییده‌ام

زاده می‌شود