خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شعری از مرضیه برمال

شعری از مرضیه برمال
 
با منقار تازه‌ات
پرنده شدی
در بی‌ثباتی فصل‌ها
در گردش دوبارۀ خورشید
که خرداد همین دیروز بود
و حالا
تیر می‌کشد
نوک تازه‌ات
با دانه‌های حرف
با نقشی از هوای پُرآواز
که نم کشیده سواد چشم‌هام
از شرجی بی‌دریا
از باران بی‌ابر.
من صبورم
وقتی
نبض دوستت دارم، کند می‌زند
تو صابری
وقتی
کلمۀ نیمه‌جانی را رو به دهانم می‌گیری
چترت را بردار
این خانه، خیس از گریه‌های نمی‌دانم کیست!
از ابرهای نمی‌دانم کجاست!
تو باید پرنده باشی
و از شانه‌ام دانه بپاشی.
من
باید از خواب‌های معلقم
پریده باشم
و بخواهم
به دریا بریزم.
به صدف‌های تنها بگو.