خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

فرهنگ عامۀ مردم لرستان

فرهنگ عامۀ مردم لرستان
نوشتۀ هوشنگ جودکی
استان لرستان

خواندن و شنیدن افسانه، یکی از نیازهای روحی انسان است. افسانه‌ها ساختۀ نیروی تخیل مردم و باورهای عامیانه‌اند که گویندگان و نویسندگان و خیال‌پرستان، آن‌ها را نقل می‌کنند؛ حتی در کتاب‌های آسمانی نیز برای راهنمایی و ارشاد و تنبیه مردم، قصه‌ها و افسانه‌هایی آورده‌اند.
افسانه‌‌ها در ادبیات منثور و منظوم ایران جایگاه بلندی دارند. فردوسی بزرگ، آفرینندۀ حماسۀ ملی ایران و نظامی گنجوی و دیگر گویندگان پارسی از کارهای شگرف شاهان و شهریاران و پهلوانان، افسانه‌ها گفته‌اند. نثرنویسان نیز در قالب کتاب مستقل و یا در ضمن کتاب‌های پند و اخلاق، افسانه‌های فراوانی نوشته‌اند؛ اما علاوه بر این افسانه‌های مکتوب، قصه‌هایِ زیبای بسیاری وجود دارد که همچون گنجینه‌هایی گران‌بها در سینۀ مردم ایران‌زمین به‌ویژه پیرزنان و پیرمردان روستایی و کوه‌نشین، مدفون است. آن‌ها نیز این افسانه‌ها را از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و سال‌خوردگان شنیده‌اند؛ داستان‌هایی که نسل‌به‌نسل و دهان‌به‌دهان چرخیده‌اند و در هر روایت، چیزی از آن کاسته یا بر آن افزوده شده است.
لرستان از نظر دیرینه‌شناسی، یکی از کهن‌ترین پایگاه‌های زیستی و آفرینش‌های فرهنگی جهان است. آثاری که از عصر پارینه‌سنگی تا دورۀ نوسنگی در این دیار کهن به دست آمده است نیز بر این امر گواه می‌دهد.
مردم این دیار، فرهنگی دیرپا و ارزشمند دارند که از بطن کنش‌ها و دشواری‌ها برخاسته است. این قومِ سرفراز که نامشان به عظمت ایران‌زمین گره خورده است، مزیت‌هایی دارند که در نوع خود کم‌نظیر و گاه بی‌نظیر است.
شیرمردان و شیرزنان این قوم، نخستین اسب‌سوارانِ حماسیِ تاریخِ بشریت‌اند. مِفرغشان از شاهکارهای تکرارنشدنی است؛ به‌حدی‌که هنرمندان جهان از ساختار این تندیس‌های مِفرغی شگفت‌زده‌اند. برخی از این تندیس‌ها در موزه‌های مطرح دنیا گردآوری شده‌اند و گردن‌آویز افتخار ایران‌زمین‌اند.
این قوم در ابعاد حماسی نیز حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. آن‌ها مردانی چون «آریوبرزن» دارند که اسکندر مقدونی را تا سرحدِ شکست به زانو درآورد و شیرمردی چون «سردار اسعد» که هنوز شیهۀ اسبش تهران را از خواب استبدادزده بیدار می‌کند. این دیار، زادگاه شیرزنانی چون «قدم‌خیر» است که نام‌ونشانش تا ابد بر آسمان افتخارات قوم لر می‌درخشد. «جان ادموندز» در کتاب سفرنامۀ لرستان می‌نویسد: «قدم‌خیر لرستانی، دختر کدخدا قنی، همراه با برادرانش باباخان و عباس‌خان با حکام وقت می‌جنگد.»
لرستان، کهن‌سرزمینی با آداب‌ورسوم چندهزارساله است که در میان داشته‌های ارزشمند فرهنگی آن، حکایت‌ها و افسانه‌ها و قصه‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. سرچشمۀ این افسانه‌ها بسیار قدیمی است و بیشتر سرایندگانشان گمنام‌اند. این متل‌‌ها و افسانه‌ها نمایندۀ روح یک ملت‌اند و از طبقۀ مردمان گمنام و بی‌سواد، البته با استعداد، گرفته شده‌اند.
شب‌های طولانی و سرد زمستان، بهترین زمان بود که افراد خانواده دور «تژگاه‌های» گرمِ خانه‌های ساده و پر از صفای روستایی و چادرهای ایلیاتی جمع شوند و بزرگ‌ترها و سال‌خوردگان به‌ویژه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در این محفل گرم و صمیمی برای کودکان افسانه بگویند و کودکان نیز در دنیای افسانه‌ها غرق ‌شوند.
متأسفانه با یورش تکنولوژی در دنیای مدرن امروزی، دیگر از تژگاه گرم خانواده‌ها خبری نیست و با سرمای بی‌اعتنایی‌ها رو به فسردگی و خاموشی می‌رود. مرگ ابدی افسانه‌ها و متل‌ها و ترانه‌های ناب عامیانه نزدیک است تا برای همیشه در سینۀ حافظان و نگهبانان قدیمی‌شان محبوس شوند و رو به فراموشی سپارند.
یکی از آسیب‌های تاریخی در حوزۀ فرهنگ و ادبیات لرستان، فقدان فرهنگ مکتوب است. مردم این دیار در عین داشتن تمدنی دیرینه و تاریخی، دارای فرهنگ شفاهی‌اند و آثار به‌جامانده از گذشته، مانند شعرها، ترانه‌ها، افسانه‌ها، متل‌ها و… به‌صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه انتقال یافته‌اند؛ به‌این‌ترتیب آثار کمی از این قوم به نسل امروز منتقل شده است.
شوربختانه امروزه افسانه‌های کهن در آستانۀ فراموشی‌اند و آنچه مایۀ نگرانی و تأسف است، نابودی این گنجینه‌های گران‌بهاست که پیشینیان و گذشتگان از خود به یادگار گذاشته‌اند و تنها، سینۀ سال‌خوردگان آخرین نگهبان آن‌هاست؛ پس وظیفۀ همگان، به‌ویژه اهالی فرهنگ و قلم این دیار است که پیش از نابودی این گنجینه‌های ناب، آن‌ها را از هر جایی که پنهان است بیرون آورند و برای آیندگان ثبت کنند. اگر در جمع‌آوری و ثبت این افسانه‌های ناب غفلت شود، قسمت بیشتری از فرهنگ عامۀ این دیار فراموش و یا نابود می‌شود.