عاطفه عظیمیدریافت شعری از عاطفه عظیمی مرا نترسان! از چرکِ خوابیده بر چروک از نرسیدن به لولای نچرخیدۀ زندگی بر...
شعر
حمیدرضا نوروزیدریافت حمیدرضا نوروزی سکانس یک... چشمهایش فانوس ِ آرزوها بود آرشة کفگیر ِ برنج روی قلبش به رقص میآمد...
فیروزه برازجانیدریافت شعری از فیروزه برازجانی از ارتفاع مشوّش موهایت ریختهام از شمال حزین تا پلکهای فروافتادۀ جنوب که دامان...
محبوبه کریمیدریافت شعری از محبوبه کریمی پرندۀ کوچکی دیروز جان داد پرندۀ کوچکتری نیز سایهام شاخههایم تنم را دزدیدند روحم...
شعری از الهام مهرانفر من از آروارۀ یک گرگ گذر کردمتا طلسمی شکسته شودکه دستهایمان رامیان دو حفرهبلعیده بود.هنوز هم در...