حمیدرضا نوروزیدریافت حمیدرضا نوروزی سکانس یک... چشمهایش فانوس ِ آرزوها بود آرشة کفگیر ِ برنج روی قلبش به رقص میآمد...
شعر
فیروزه برازجانیدریافت شعری از فیروزه برازجانی از ارتفاع مشوّش موهایت ریختهام از شمال حزین تا پلکهای فروافتادۀ جنوب که دامان...
محبوبه کریمیدریافت شعری از محبوبه کریمی پرندۀ کوچکی دیروز جان داد پرندۀ کوچکتری نیز سایهام شاخههایم تنم را دزدیدند روحم...
شعری از الهام مهرانفر من از آروارۀ یک گرگ گذر کردمتا طلسمی شکسته شودکه دستهایمان رامیان دو حفرهبلعیده بود.هنوز هم در...
شعری از فرشته ساسانی گاهی تمام عقربهها دورم میزنندبا چرخشی هیچدرجهرو به ابدیتی زیر خط صفرکه انجماد هزارههاییستکه مثل سگتاریخ آفرینشم...