دوشنبهها با نقد و پژوهش منتخب در سایت
بررسی کتاب « من میروم.»
اثر ژان اشنوز
✍قدسیه قاسمی
«من میروم.» این جملات شروع و پایان رمان عجیب ژان اشنوز است. جملهای که فرم دوار روایت را میسازد. دایرهای که نه فقط در ساحتی نمایشی برای ژست فرمال به خدمت گرفته شده بلکه به مثابه قالب غالب اثر برای ساخت و پرداخت متنی پر از راز و رمز عمل میکند.
سفر دیوانهوار فرر این یولیسیس در گل مانده همزمان هم وامدار ادیسه است و هم یادآور ایلیاد: سفر به بیرون و درون، در آن واحد.
فرم روایی اشنوز در پرداخت این سفر بدیع ولی ریشهدار در گذشته است. تغییر یک فصل در میان زمان روایت (یادآور تغییر یک فصل در میان راوی خانهی قانونزدهی دیکنز) هم پایی در کلاسیکها دارد و هم پایی در مدرنها.
من میروم و دیگر آثار ژان اشنوز آشکارا پست مدرناند. پیرنگ پر و پیمان (که هم یادآور ریموند چندلر و ژانر کارآگاهی است و هم یادآور دیکنز و قصههای پریانیاش) به کلاسیکها تنه میزند و راوی نامطمئن و گاهی کمحافظهاش که در دادن اطلاعات خسیس است و در یادآوریها دو دل دقیقاً وارث مدرنهاست.
اشنوز را خط پایان رمان نو ( Nouveau roman ) میدانند. هم درست است و هم نادرست. درست است زیرا خاستگاهش دقیقاً از دل دوران رمان نو است. همعصر دوراس و ربگریه و پیجو و پیگیر آنها. اما اشنوز در باتلاق رمان نو نماند و در آثار متاخرترش کاری کرد که از همه جهت رد رمان نو است.
قصهی ساده و سرراست، و مکانهایی عجیب، قطب جنوب و زیردریایی و… و طنز و هجوی که در تک تک داستانهایش دیده میشود، تنها برای یک کشف است: کشف کلمات. کشف کلماتی که با بازیهای زبانی انجام میدهد. اشنوز مانند هر نویسندهی متعهد دیگری تنها به یک چیز وفادار است: کلمه.
الگوی روایت در آثار ژان اشنوز بنابراین نه صرفاً سفر، (مسالهای که نویسنده در دنیای واقعی بسیتر خود با آن سروکار دارد)، تغییر در شناخت، معما یا همان دایرهی ابتدای صحبت که کشف کلمات است. آنطور که اشنوز از کلمه استفاده میکند بهخودی خود (و نه حتی در دل کانتکس رمان) الگویی مکاشفهای و همزمان پست مدرن ( آشناییزدایی از امر آشنا طوری که ناآشنا بنظر برسد) است.
ابداع کلمهها و ترکیبهایی که شاید پیش از این وجود نداشتهاند البته از اختراعات اشنوز نیست و پیش از او جویس، پروست و نویسندگان دیگری در آثارشان استفاده کردهاند اما اشنوز حتی از این امر ناآشنا هم آشناییزدایی میکند و کلمه را (به مثابه ابزار کار نویسنده) از دل بافت تاریخیاش بیرون میآورد و با چکش و مغار همچون استادی زبردست آن را از شکل و محتوا دگرگون میکند تا ابزاری تازه بیافریند.
آثار اسنوز، رمانهایی سخت خواناند. نه به سبب پیچیدگیها و لایهوارگی زمان، نه بخاطر مقلق بودن زبان و نه حتی چون خواننده را به دنبال خود در هزارتویی ربگریهوار میچرخاند تا باز به نقطهی ابتدایی برسد. سختخوان است چون توانسته به روح شخصیتهایش دست پیدا کند. شخصیتهایی که پس از خواندن رمان دست از سر شما برنمیدارند.
#یادداشت
#قدسیه_قاسمی
#ژان_اشنوز
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی

موارد بیشتر
دوشنبهها با داستان(داستان کوتاه ” چسبکها ” ✍پژمان گلچین)
نقد و پژوهش منتخب در سایت(نگاهی به مجموعه «از سکوت تا تمساح» اثر «احمد خلفانی» ✍فریبا صدیقیم)
کافکا پیامبری که باید مذهبش را تحسین کرد ✍علی عظیمی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)