خانه جهانی‌ماه‌گرفتگان (NGO)

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

نقاشی برهنگی زنان از نمایش جسم تا آزادی بی‌پرده ✍فریبا فرهنگی(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی

سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴

مطالعات تخصصی پژوهش هنر 

نقاشی برهنگی زنان

از نمایش جسم تا آزادی بی‌پرده

✍فریبا فرهنگی

 

نقاشی برهنگی زنان، یکی از کهن‌ترین و درعین‌حال بحث‌برانگیزترین موضوعات هنری در تاریخ بشر بوده است. این آثار هنری، باور رایج در غرب را نه‌تنها به‌عنوان نمایش زیبایی و جذابیت‌های بدن زنانه، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای بیان مفاهیم فلسفی، روان‌شناختی و حتی اجتماعی و جنسی به کار گرفته‌اند.

گرچه اغلب این آثار تحت تأثیر نگاه‌های فرهنگی و جنسیتی ساخته‌ شده است و در بسیاری موارد، از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی و جنسیتی استفاده ‌شده است، بااین‌حال، برهنه‌نگاری همیشه چیزی فراتر از یک تصویر جسمی بوده است. در هنر غرب، برهنگی به‌عنوان یک «زبان» یا «ابزار بیان» معنایی و فلسفی به‌‌کار رفته است.

بدن برهنه‌ی زن در نقاشی‌های زنانه، اغلب نمادی از رهایی از قید و بندهای اجتماعی، فردی و حتی معنوی تلقی می‌شود. در این رویکرد، برهنگی به‌عنوان ابزاری برای شکستن مرزهای اجتماعی و جنسیتی در  نظر گرفته می‌شود. هرچند در برخی موارد، واقعیت به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

این بدن تنها یک شیء هنری نیست، بلکه نشانه‌ای اجتماعی است و گاهی فراتر از چارچوب‌های هویتی که فرهنگ‌ها ساخته‌اند به او معنا می‌بخشد. در نقاشی غرب برهنگی زن، بیش از آنکه صرفاً جسم باشد، تصویری استعاری از عشق، خشونت، اعتراض و آزادی است. نقاشی برهنگی، به‌ویژه در سنت‌های هنری غربی، همواره موضوعی پیچیده و پربحث بوده است.

درباره‌ی هنر ایران نیز همواره محدودیت‌هایی وجود داشته که باعث شده این نوع هنر در سایه باقی بماند. بااین‌حال، در تاریخ هنر جهانی، نقاشی برهنه در طول قرون مختلف، به‌ویژه در دوران رنسانس، باروک و مدرنیسم، از زوایای مختلف به تصویر کشیده شده است. در دوران رنسانس که یکی از دوره‌های طلایی هنر غربی بود، بدن انسان به‌عنوان نمادی از زیبایی طبیعی و کمال الهی به تصویر کشیده شد.

این دوره با تغییرات چشمگیر در درک انسان از خود و دنیای اطرافش همراه بود. هنرمندان رنسانس بدن انسان را در آثار خود به‌عنوان بخشی از زیبایی‌شناسی طبیعی و روحانی به تصویر می‌کشیدند. نقاشانی مانند لئوناردو داوینچی و میکل‌آنژ، بدن انسان را به‌عنوان یک نمونه از کمال الهی و طبیعی تصویر می‌کردند. در آثار آن‌ها، بدن برهنه نه‌تنها نشانه‌ای از زیبایی بلکه نماد قدرت، آزادی و کمال روحی بود. «آفرینش آدم اثر میکل‌آنژ» که در سقف کلیسای سیستین قرار دارد، یکی از نمونه‌های شاخص این دوران است که در هنر برهنگی انسانی به‌عنوان نشانه‌ای از قدرت و کمال انسانی در نظر گرفته می‌شود.

در دوران باروک، بدن زنانه به‌طور خاص به‌عنوان ابزاری برای نمایش قدرت و جاذبه‌ی جنسی به کار گرفته شد. «شکار زنان اثر روبنس» که بدن زنانه را در وضعیت‌های جنسی به تصویر کشیده است. در دوره نئوکلاسیسم، هنرمندان به دنبال بازگشت به ایده‌های کلاسیک و استفاده از بدن انسان به‌عنوان نمادهای اخلاقی و اسطوره‌ای بودند. با ظهور رمانتیسم، در نمایش بدن انسان در نقاشی به‌طور ویژه همراه با تأکید بر احساسات درونی، شور و انرژی و عاطفه‌های انسانی حضور یافتند در برخی آثار رمانتیک به‌ویژه در قالب طبیعت و عناصر طبیعی به تصویر کشیده شد.

این نقاشی‌ها، اغلب با نمود آزادی، یا حتی بیان تمایلات جنسی و عاطفی همراه بودند. ونگوگ، بدن زنان را بیشتر به‌عنوان مدل یا منبع الهام برای ایجاد تأثیرات رنگی و نوری به کار می‌برد و نه به‌عنوان فردی مستقل و دارای هویت. پل سزان نیز گاهی در آثارش از بدن به‌عنوان ابزاری برای نمایش قدرت و تسلط خود بر فرم و فضا بهره می‌گرفت.

در قرن بیستم با ظهور مدرنیسم، پست‌مدرنیسم و گسترش جنبش‌های فمینیستی، بدن انسان، به‌ویژه بدن زنانه، از زاویه‌های تازه و متفاوت به تصویر کشیده شد. نگاه به بدن زن در آثار هنری تغییر کرد و برخی هنرمندان مرد کوشیدند پیچیدگی‌ها و استعاره‌های بدن زن را ابزاری برای بیان زیبایی‌شناسی و قدرت‌نمایی به شمار آورند. با گسترش فمینیسم و رویکردهای انتقادی نسبت به رئال‌سازی یا شی‌ء‌بدن زن، زمینه‌های فلسفی و روان‌شناختی نیز در آثار هنری جایگاهی پررنگ یافتند.

با ظهور فمینیسم و روان‌شناسی ژان فرانسوا لاکان، نقاشی‌های برهنه وارد عرصه‌های فلسفی و روان‌شناختی شدند. هنرمندان معاصر زن مانند ماریا آبراموویچ از بدن زنانه نه‌تنها به‌عنوان سوژه‌ای برای لذّت یا زیبایی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای بیان قدرت، اعتراض و هویت استفاده کردند.

نقاشان فمینیست، بدن زن را نه به‌عنوان یک شیء جنسی، بلکه به‌عنوان بیان قدرت و هویت و گاهی نقد جامعه‌ی مردسالار به تصویر می‌کشد. این نقاشی‌ها نه‌تنها به بدن به‌عنوان سوژه‌ی جنسی نگاه می‌کنند، بلکه بدن زن را نمادی از آزادی، اعتراض و شکستن هنجارهای اجتماعی و فرهنگی می‌بینند.

«آبشارهای رنگی اثر ماتریس» که در آن بدن زن به‌طور انتزاعی و رنگارنگ به تصویر کشیده شده است، به‌این‌ترتیب، نقاشان مرد در تاریخ هنر از بدن زن به‌عنوان وسیله‌ای برای نمایش زیبایی، قدرت، یا لذت جنسی استفاده کرده‌اند؛ اما هنرمندان زن امروز از آن به‌عنوان ابزاری برای بازتعریف هویت و آزادی خود استفاده می‌کنند. درک این تفاوت‌ها کمک می‌کند که درک کنیم چگونه بدن زنان از یک شیء برای نمایش در هنر، به ابزاری برای اعتراض، آزادی و هویت فردی تبدیل ‌شده است. درجگان هنر فمینیستی، هنرمندان با برهنه‌سازی بدن خود، در تلاش‌اند تا از سلطه‌های اجتماعی، فرهنگی و جنسی رها شوند و به‌این‌ترتیب هویت واقعی‌شان را از زیر سایه‌ی تعاریف و قالب‌های مردسالارانه بیرون بیاورند. این عمل در واقع یک بازآفرینی از مفهوم «هویت زنانه» است که در آن بدن دیگر به‌عنوان «جسم» در نظر گرفته نمی‌شود که باید از دیدگاه‌های خاصی دیده شود؛ بلکه به‌عنوان یک منبع قدرت و خودآگاهی از آن استفاده می‌شود؛ در واقع، از دیدگاه فمینیستی، نقاشی برهنه زنان نه‌تنها در پی آزادی از محدودیت‌ها و تابوهای اجتماعی است؛ بلکه در پی نقض هنجارهایی است که بدن زن را به‌عنوان موضوعی برای نگاه مردانه و جنسیتی قرار می‌دهند. در هنر فمینیستی، بدن زن به‌عنوان یک مکان برای قدرت، سرکشی و همچنین خودنمایی است که در آن دیگر تحت نگاه و خواسته‌های مردانه نباید قضاوت شود. هنرمندانی مانند کریستینا به ویس از این سبک‌های برهنه در آثارشان استفاده کرده‌اند تا بدن زنانه را از نگاه ابزاری و جنسی آزاد کنند؛ در واقع، این هنرمندان بدن را ابزاری برای پیغام فمینیستی می‌بینند که می‌شود از طریق آن، مفاهیم آزادی، قدرت و استقلال را به نمایش بگذارند. این آثار، نقض هنجارهای مردسالارانه را نشان می‌دهند و از هنر به‌عنوان یک فضایی برای اعتراض و تغییر استفاده می‌کنند.

از جالب‌ترین بخش‌های تاریخ هنر تصویر بدن زنان در آثار هنرمندان به‌عنوان یک نماد زیبایی‌شناسی ایده آلی و کمال برای تصویرنگاری و یک ابزار شاخص برای بازنمایی قدرت و تسلط و آینه‌ای برای اندیشه‌ی میل به آزادی و گاهی شور و شوق زندگی یا اعتراض خاموش همواره استفاده می‌شده‍، برای همین همواره بدن برهنه زن الهام‌بخش و تجسم ویژگی‌های طبیعی انسان به شکلی آرام و تصنعی که گویی نرمی خطوط تنش در نور ملایمی که پوستش را لمس می‌کند نوعی جادوی الهی وجود دارد که حضورش واقعی و نزدیک و ملموس است و نگاه هر بیننده را به خود مسحور می‌کند؛ گویی خود زندگی در لطافت و صداقت بی‌نهایت با آزادی در آن موج می‌زند. بدنی کشیده و نرم و دلپذیر که در خطوطی زیبا شناورند و نگاهشان آرام و نافذ و معماگونه که گویی هم تسلیم است، هم حاکم. گویی اخلاقیات کنار رفته و شور و سرمستی بدون هیچ پنهان‌کاری باقی‌ مانده و در لذتی بی‌بدیل غرق ‌شده است.

فلسفی‌ترین جنبه‌ی برهنگی در هنر، به‌ویژه در نقاشی‌های زنان، مفهومی است که از دیدگاه «آزادی» و «هویت» ناشی می‌شود. فیلسوفانی مانند میشل فوکو و ژاک دریدا در آثار خود به بررسی این مسئله پرداخته‌اند که بدن چگونه در معرض «نظم اجتماعی» قرار می‌گیرد و چگونه نمایش‌های هنری، به‌ویژه نمایش بدن، می‌توانند این نظم را به چالش بکشند. برای فوکو، بدن انسان نه‌تنها در سطح فیزیکی بلکه در سطح اجتماعی نیز تحت کنترل و نظارت است؛ ازاین‌رو نمایش بدن برهنه در هنر به‌ویژه بدن زنانه، می‌تواند به معنای آزادی از این نظارت و ایجاد فضای جدیدی برای تفکر و بیان باشد. فوکو در آثار خود بر «آزادی» و «خود فرم‌بندی» تأکید دارد. نقاشی برهنه زنان، به‌ویژه در جامعه‌ای چون ایران که با تابوها و محدودیت‌های اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، می‌تواند ابزار قدرتمندی برای اعلام آزادی فردی و شکستن مرزهای اجتماعی باشد. این سبک نقاشی نه‌تنها بدن زنان را به‌عنوان یک جسم بی‌پرده نشان می‌دهد؛ بلکه به‌عنوان یک پیام فلسفی درباره‌ی آزادی، خودآگاهی و هویت زنانه نیز مطرح می‌شود.

نقاشی برهنه در ایران برخلاف سنت‌های غربی که در طول تاریخ بدن انسان و به‌ویژه بدن زن در آثار هنری به‌طور آزادانه‌ای به تصویر کشیده شده است، در ایران به دلایل فرهنگی، دینی و اجتماعی این نوع نقاشی همواره در سایه و محدودیت‌های زیادی قرار داشته است. این محدودیت‌ها به‌ویژه پس‌از ورود اسلام به ایران و تبدیل آن به دین غالب شکل گرفت و تا به امروز به‌طور مستمر ادامه داشته است. در دوران قبل‌از اسلام، در هنر ایرانی و در زمان‌های ساسانیان، نقاشی‌ها و آثار هنری زیادی وجود داشتند که غیرمستقیم بدن انسان و بدن زنان را به نمایش می‌گذاشتند. آثار مینیاتوری و نقاشی‌های دیواری که در آن دوره‌ها وجود داشتند، بیشتر بر روی بدن‌های نیمه‌پوشیده یا با لباس‌های ساده تمرکز داشتند. بعد ‌ز اسلام و در دوره‌های مختلف، به دلیل محدودیت‌های دینی و فقهی، نمایش بدن انسان، پوشش زن در هنر ایرانی تقریباً همواره به‌صورت بسیار نمایان و پوشیده در آثار دیده می‌شود. از مهم‌ترین عواملی که باعث شده است بازنمایی فرهنگی زنان در ایران در سایه باقی بماند، اهمیت دین اسلام در شکل‌دهی به فرهنگ و هنر ایرانی است. در فرهنگ اسلامی، به‌ویژه در فقه و آموزه‌های دینی و انسانی، پوشیدن بدن زن به‌عنوان امری مقدس و ضروری مطرح است و باید در محیط عمومی و خصوصی حفظ شود. به همین دلیل، در بسیاری از آموزه‌ها و قوانین دینی، در پوشش و رعایت خصوصی زنان تأکید شده است.

نقاشی‌هایی که زنان را در حالت شهوانی و اغواگرانه به تصویر می‌کشند، از دیدگاه دینی، نوعی گناه و تجربه‌ای غیرمجاز تلقی می‌شوند. به همین سبب، هنر زنانه در ایران با محدودیت‌ها و مقاومت‌های آشکار و پنهان دینی و مذهبی روبه‌رو بوده است.

ازاین‌رو هنر نقاشی در ایران عمداً از به‌ تصویر کشیدن بدن زن پرهیز داشته است و این امر به‌ویژه در حوزه‌ی هنر مذهبی برجسته‌تر است. در جامعه‌ی ایرانی، زن غالباً در قالبی فرهنگی که او را موجودی حساس، محجوب و غیرقابل‌نمایش مستقیم معرفی می‌کند بازنمایی می‌شود. این تمایل به محافظت کامل از بدن زن، ناشی از ارزش‌های اخلاقی و مذهبی است که باعث شده آثاری که بدن برهنه‌ی زنان را نشان دهند؛ حتی در هنر کلاسیک ایرانی نیز کمتر دیده شوند.

پوشش و حجاب در جامعه‌ی ایرانی، فراتر از ضرورت مذهبیِ صرف دارد و به‌عنوان نشانه‌ای از نظم اجتماعی کنترلی فرهنگی نیز عمل می‌کند. درنتیجه، رنان هنرمند و آثار مرتبط با بدن زنانه در تاریخ ایران کمتر فرصت بروز یافته‌اند.

این محدودیت‌ها ریشه در ساختار اجتماعی و سیاست‌های فرهنگی داشته و بر شیوه‌ی بازنمایی رنان در هنر تأثیر گذاشته است. در جوامع مختلف، رنان به شکل‌ها و الگوهای مذهبی و سنتی بوده و بدن زن معمولاً به‌عنوان یک امر پوشیده به تصویر کشیده شده است.

به‌عبارت‌دیگر، بدن زن بیشتر تصویری با مفاهیم جنسی یا شی‌انگارانه داشته است تا اینکه به‌عنوان یک سوژه انسانی مستقل و قدرتمند در نظر گرفته شود؛ اما در دوران قاجار و پس‌ ازآن، زمانی که برخی از هنرمندان ایرانی تحت تأثیر هنر غربی قرار گرفتند، نقاشی‌های برهنه به تصویر کشیدن بدن برهنه می‌پرداختند.

هنرمندان ایرانی که تحت تأثیر مفاهیم فرهنگی و هنری غرب بودند، تلاش می‌کردند تا زبان هنری جدیدی برای بیان خود پیدا کنند و در این مسیر برخی از آنان به کشیدن مدل‌های برهنه پرداخته‌اند؛ اما این آثار بیشتر در محافل خاص و برای مشتریان خاص تولید می‌شد و عمومی نمی‌شد. در سال‌های اخیر و با گسترش گفتمان‌های فمینیستی در سطح جهانی و در ایران، برخی از هنرمندان زن ایرانی شروع به بازآفرینی بدن زن در هنر کردند؛ اما این نیز با محدودیت‌های بسیاری همراه بوده است.

هنرمندانی مانند «شهرزاد کاشف» تلاش کرده‌اند تا بدن زنانه را از منظر فمینیستی و آزادانه‌تر به تصویر بکشند؛ اما این نوع آثار هنوز با مقاومت‌های زیادی در برابر جامعه و هنر ایران روبه‌رو هستند. در جامعه‌ای که غالباً تحت سلطه نگاه‌های مردسالارانه با تابوهای اجتماعی و قانونی دین و فرهنگ مواجه بوده، نمایش بدن برهنه در ایران به‌شدت تحت نظارت است؛ حتی آثار هنری که به‌طور غیرمستقیم به بدن زنانه اشاره دارند، باید مراقب قوانین و محدودیت‌های مربوط به حریم خصوصی و آزادی بیان باشند؛ در نتیجه هنرمندان، مجبور به استفاده از استعاره‌ها، نمادها یا فن‌های انتزاعی برای اشاره به این مفاهیم می‌شوند. در مجموع نقاشی برهنه در ایران همیشه در سایه بوده و عمدتاً با محدودیت‌ها و تابوهایی روبه‌رو است؛ اما این روند ممکن است به‌تدریج تغییر کند، به‌ویژه با گسترش هنر معاصر و افزایش آگاهی‌های اجتماعی در جامعه هنرمندان ایرانی در حال تلاش برای شکستن این محدودیت‌ها و بیان آزادانه‌تر  بدن زنانه در آثار هنری خود به‌ویژه در مواجهه با هنر فمینیستی جهانی، به بررسی بدن زن و چگونگی نمایش آن در آثار خود پرداخته‌اند؛ اما همچنان این آثار باتوجه‌به فرهنگ محافظه‌کار و دینی جامعه ایران در بسیاری از موارد نمی‌توانند به‌طور آزادانه منتشر شوند.

در بسیاری از فرهنگ‌های شرقی، بدن انسان – به‌ویژه بدن زن – به‌عنوان چیزی خصوصی و نیازمند حفاظت از نگاه‌های عمومی در نظر گرفته می‌شود. در برخی موارد این نوع نقاشی‌ها ممکن است به‌عنوان نقض حریم خصوصی یا حتی نشانه‌ای از بی‌احترامی تلقی شوند. این نوع برداشت فرهنگی به‌طور سطحی و صرفاً از زاویه جنسی خود، باعث می‌شود دیدگاه‌های منطقی‌تر و فلسفی‌تر نسبت به آن معقول بنماید.

با این نگرش ممکن است آثار هنری که هدفشان روان‌شناسی و بازنمایی درونی انسانی است با مانع مواجه شوند. باتوجه‌به تحولات فرهنگی و اجتماعی در ایران و حتی در دنیای غربی و اسلامی که در حال رخ دادن است، شاید بتوان امید داشت که کم‌کم نگاه‌ها نسبت به این موضوعات تغییر کند؛ البته این تغییر نیازمند زمان، تلاش‌های فرهنگی و هنری مستمر و البته حمایت‌های اجتماعی و سیاسی است.

برخی از هنرمندان ایرانی تلاش کرده‌اند تا این تابوها را بشکنند و آنچه را که در دل جامعه پنهان است، به نمایش بگذارند. این‌گونه آثار می‌توانند نوعی صداقت و آزادی، از هرگونه پوششی، باشند که در جامعه یا درون فردی ایجاد می‌شود. این نوع آثار، می‌توانند تلاشی برای گشودن دروازه‌های اجتماعی و فرهنگی باشند که تا پیش از آن بسته بوده‌اند.

چنین آثاری می‌توانند برای پذیرش کاستی‌های بیرونی و درونی بدن انسان داشته باشند و ما را به دیدگاه‌های متنوع و حتی فلسفی برسانند؛ در واقع، بدن زن می‌تواند فراتر از جذابیت‌های ظاهری و کالای جنسی، به‌عنوان نمادی فرهنگی و اجتماعی دیده شود، نه صرفاً به‌عنوان یک ابژه‌ی جنسی برای لذت. این آثار می‌توانند نوعی آگاهی از خود، بازیابی و بازنمایی هویت زنان و مبارزه با محدودیت‌ها را به‌عنوان ابزاری اجتماعی برای نشان دادن قدرت و خواسته‌های آنان مطرح کنند.

 

نتیجه‌گیری

در طول تاریخ، زنان به‌دلیل محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی که در جوامع مختلف، به‌ویژه در جوامع شرقی و اسلامی با آن روبه‌رو بوده‌اند، همواره با پذیرش هویت‌هایی مواجه شده‌اند که بیشتر از آنکه بازتاب‌دهنده خواسته‌ها و آرزوهای خودشان باشد، متأثر از توقعات جامعه بوده است. در این فضا، هنر، به‌ویژه نقاشی، به زنان فرصتی برای بازتعریف هویت خود و شکستن مرزهای اجتماعی می‌دهد.

در نمایش‌های برهنه، به‌ویژه وقتی از منطق فطری پذیرش هویت جنسیّت‌زده پیروی می‌شود، می‌توانند الهام‌بخش پذیرش تنوع هویتی و جنسیتی باشند. در جوامع مختلف، زن‌ها و مردها اغلب تحت‌فشار برای پذیرفتن هویت‌هایی خاص و قالب‌های تعریف‌شده قرار دارند. هنر می‌تواند این قالب‌ها را به چالش بکشد و به مخاطب یادآوری کند که بدن زن و به‌طورکلی بدن انسان، به‌خودی‌خود زیبا است و حق داشتن هویت شخصی برای هر فرد، فارغ از جنسیت یا شکل بدن، یک حق طبیعی است. زنان می‌توانند از این آثار الهام بگیرند تا درک کنند که زیبایی فراتر از ظاهر است و شخصیت، روح و انتخاب‌های شخصیِ آنان نیز جزئی از زیبایی واقعی محسوب می‌شود. نقاشی‌های برهنه‌ی زنان می‌توانند مخاطب را وادار کنند تا به رابطه‌ی میان هنر و واقعیت اجتماعی از زاویه‌ای متفاوت نگاه کند. بسیاری از هنرمندان برهنگی زنانه را به‌عنوان نمادی از آزادی و انسانیت به تصویر می‌کشند، این آثار همچنین می‌توانند مخاطب را به تفکر درباره‌ی وضعیت زنان در جامعه و روابط اجتماعی‌شان فراخوانند.

یکی از جنبه‌های زیبایی نقاشی‌های برهنه‌ی زنان، نگاه انسان‌گرایانه به بدن است؛ نگاهی که در آن بدن صرفاً به‌عنوان ابزاری جنسی یا شئی برای نگاه‌های مردانه نمایش داده نمی‌شود؛ بلکه به‌عنوان بیانی انسانی و شخصی از زندگی و هویت تصویر می‌شود. این آثار می‌توانند الهام‌بخش کسانی باشند که درمی‌یابند بدن انسان تنها وسیله‌ای برای بیان عواطف، احساسات و افکار است و نه صرفاً ابزاری جنسی.

این نوع نگاه می‌تواند به ایجاد درکی تازه از بدن و هویت در جامعه کمک کند. جامعه‌ای که در آن هر فرد قادر باشد بدن خود را بپذیرد و با احترام آن را درک کند. نقاشی‌های برهنه‌ی زنان می‌توانند مخاطب را به بازاندیشی فلسفی درباره‌ی پرسش‌های بزرگ زندگی و وجود انسان دعوت کنند و یادآوری کنند که بدن هر فرد جزئی از کل هویت انسانی است.

بااین‌حال باید توجه داشت که در فرهنگ‌ها و جوامعی مانند ایران که محدودیت‌های اجتماعی و مذهبی وجود دارد، مواجهه‌ی مخاطب با این آثار پیچیده بوده و ممکن است واکنش‌های متفاوتی را برانگیزد. این آثار می‌توانند هم پذیرش هویت فردی و آزادی شخصی را ترویج دهند و هم چالش‌هایی را نسبت به قواعد و هنجارهای اجتماعی مطرح کنند.

درنتیجه در نقاشی‌های برهنه لازم است با احترام، به‌گونه‌ای تصویر شوند که هم از منظر هنری، هم از منظر اجتماعی قابل‌پذیرش و قابل‌تأمل باشند. این آثار می‌توانند بیننده را به تأمل و پرسش درباره‌ی وجود و معنای انسانیت وادار کنند و در سطح اجتماعی و فلسفی تأثیرگذار باشند.

درنهایت، باید تلاش شود که بدن انسان نه‌تنها به‌عنوان شیئی زیبا، بلکه به‌عنوان بخشی از هویت انسانی دیده شود و به آن با احترام نگریسته شود.

 

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره دهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ تابستان ۱۴۰۴:

انتشار فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/ تابستان ۱۴۰۴(تهیه فایل پی‌دی‌اف)

 

 

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی

#سال_سوم

#شماره_دهم

#تابستان_۱۴۰۴