خانه جهانی‌ماه‌گرفتگان (NGO)

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

نقد و پژوهش‌ منتخب در سایت(سمفونی مردگان؛ مرثیه‌ای بر دانایی‌ ✍حسین رضائی‌)

نقد و پژوهش‌ منتخب در سایت

به کوشش دبیر داستان: سودابه استقلال 

سمفونی مردگان؛ مرثیه‌ای بر دانایی‌

✍حسین رضائی‌

نویسنده و تحلیلگر 

 

“و نفس سرکش، کشتن برادرش را در نظرش زینت داد، پس او را کشت و از زیانکاران شد”.

سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین کندوکاو می‌کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند.‌

معروفی با این درآمد موحش نقبی به آغاز آفرینش و کهن‌الگوی برادرکشی قابیل می‌زند تا از فضای شوم رمان‌اش خبر دهد. با آغاز مبهم، رئالیستی و نه‌چندان دلاویز سمفونی مردگان، خواننده در ورود به رمان مردد می‌ماند، و حتی مهیای این است که بر آنچه پشت این عنوان پرطمطراق پنهان است و ذائقه‌ی آفرین‌گران آن بتازد. اما با کمی پایمردی و گذر از این آغازگاه ناهموار، چشم‌اندازی بدیع از دنیایی غریب پیش روی‌ گشوده می‌شود. از گفت‌و‌گوی ابتدایی شخصیت‌ها بوی خیانت، بی‌رحمی و دل‌سنگی به مشام می‌رسد، که محرکی است برای ورود به دنیای ناشناخته‌ی داستان. با عبور از پیش‌درآمد دشوار و به پیش‌رفتن، اشتیاق و حرصی فزاینده برای راه‌بردن به پستوهای رازناک دنیای تاریک رمان جوشش می‌گیرد. و این اشتیاق نه برای پی‌بردن به ماجرا و فرجام آن، بل برای بلعیدن حریصانه‌ی بارقه‌های هر‌دم جوشنده‌ی قوه‌ی خلاقیت ذهنی نویسنده است. معروفی با روایتی مدرن و درهم‌پیچنده، داستان ویرانی یک خانواده‌ در مقطعی حساس از دوران معاصر را بازگو می‌کند. خانواده‌ای شش نفره شامل پدر، مادر، سه پسر، و یک دختر. پدر مردی سنتی و متعصب، که همه‌ی دنیای ذهنی او حجره‌ی آجیل‌فروشی است. مادر، زنی معمولی و مطیع شوهر. یوسف، پسر بزرگ که بر اثر اتفاقی بدل می‌شود به قطعه‌ای گوشت متعفن؛ مرده‌ای که نفس می‌کشد. آیدین پسر میانی که در رؤیای درس‌خواندن و آگاه‌شدن است. اورهان پسر کوچک، با سوادی مختصر، پیرو پدر، و سودای تصاحب مایملک او. آیدا، قلوی آیدین، دختری زیبا، پرده‌نشین، بی‌خبر از دنیای بیرون، و محکوم به انجام امورات خانه. سمفونی مردگان داستان کشمکش و مواجهه‌ی اعضای خانواده با یکدیگر و دنیای پیرامون است. داستان جهل، حسد، ریا و حق‌کشی، و پافشاری بر حفظ سنت‌ها که به زوال مطلق خانواده می‌انجامد. در تقابل، تضارب، و آمیختگی سنت و مدرنیسمِ نوظهور، آرامیدگی پایبندی به سنت از یک سو، و سودای برگذشتن از آن و پرکشیدن به آینده‌ای رها و زیبا از سویی دیگر، موجب تلاطم خانواده، و سرانجام سقوط و نابودی آن است. معروفی با زبانی هذیان‌زده، پیچیده، ذهن‌گرا و نامأنوس روایت‌گر این تباهی است. پدر در سودای حفظ وضع موجود و توسعه‌ی حجره‌داری، و پرورش فرزندانی است که عصای دست او، و وارث ثروت و وجاهت او باشند. اما ذهن ناآرام آیدین، و علاقه‌اش به شاعری و آگاهی، برآشوبنده‌ی آرام پدر و تلاطمِ زندگی بی‌نوسان اوست. یوسف پسر بزرگ قربانی خیالپردازی می‌شود و بدل به انبوهی گوشت بی‌مصرف شده و از دور خارج می‌شود. اورهان پسر کوچک، سربه‌راه و گوش‌به‌فرمان پدر است، آیدا دختر خانواده، درکی از دنیای بیرون ندارد، و به امورات خانه اشتغال دارد. زین میان آیدین وصله‌ی ناجور، و موجب آشفتن روان پدر و برهم‌زننده‌ی مناسبات خانواده است. به ویژه بعد از هشدار ایاز پاسبان که شاعری را عصیان می‌داند و “چپ‌بودن” را موجب بربادرفتن دودمان، پدر کمر به نابودی آیدین می‌بندد. و این نابودی، نه نابودی جسمی، بل ویران‌کردن روان او به واسطه‌ی دورکردن‌اش از بزرگترین مایه لذت و مدهوشی او یعنی کتاب است. اما آیدین خوش‌سیما، خوش‌تراش و باوقار، با افراشتن علم طغیان بر علیهِ هژمونی خردکننده‌ی پدر، رهایی را در استشمام رایحه‌ی روان‌آسای تراویده از لابه‌لای سطرهای کتاب‌ها می‌یابد. او بی‌اعتناء به امورات مادی، آنچنان در خلسه‌ی شوقِ آگاه‌شدن مستغرق است که هر چیز دیگری، حتی عشق را سدی بر راه رسیدن به رستگاری می‌داند. تبعید او به زیرزمین و به آتش‌کشیدن کتاب‌هایش از سوی پدر، بیش‌از پیش او را در خود فرو می‌شکند. به ناچار به ترک خانه مبادرت می‌کند، و چند سالی را به آواره‌گی، و پس از آن با واسطه‌ی مردی ارمنی در زیرزمین تاریک کلیسا بیتونه می‌کند. ناخواسته درگیر عشق زیبای دختر اثیری متولی کلیسا می‌شود، و فصلی دیگر از زندگی‌اش آغاز می‌شود. اما حتی عشق و محبت دختر زیبای ارمنی را هم مانعی بر راه هدف متعالی خود می‌بیند. رؤیای او رفتن به تهران و ورود به دانشگاه است. اما این رؤیا با شنیدن خبر خودسوزی خواهر قلوی‌اش آیدا رنگ می‌بازد. رخداد این مصیبت بزرگ‌، و پس از آن مرگ پدر و مادر، او را بیش از پیش بی‌پناه و مأیوس می‌کند. اینجاست که برادر کوچکترش اورهان که پیش‌تر، قابیل‌وار برادر بزرگترش یوسف را زنده‌به‌گور کرده بود، با خباثتی تازه رخ می‌نماید. اورهان که در آتش حسادت می‌سوزد، و آیدین را تهدیدی برای شراکت در ارث پدر می‌بیند، با خوراندن مغز چلچله، او را به دنیای دیوانگان می‌کشاند. و آیدین که به واسطه‌ی وقار‌، هوش، آگاهی و ظاهر شایسته‌اش مورداحترام و حسادت همگان بود، بدل می‌شود به دیوانه‌ای که با نام مستعار “سوجی”مایه تمسخر و سرگرمی کودکان است. و اینک آیدین قصه‌ی ما بی‌خطر و بی‌آزار است، و از سوی برادر کوچکترش اورهان که حسد، سادیسم و کهتری را در خود مجموع دارد به زنجیر کشیده می‌شود. سیلی‌هایی که اورهان به صورت آیدین می‌نوازد، خراشیدن صورت زیبای نجابت با ناخن‌های پلید خباثت است. استحاله‌ی دردناک آیدین به سوجان، تکان‌دهنده‌ترین وجهِ رمان سمفونی مردگان است. بیرحمی اورهان مرزهای قساوت را درمی‌نوردد، او حتی با دیوانگی آیدین ارضاء نمی‌شود، و در پیِ نابودی اوست. وقتی عزم مأموریت نیست‌کردن برادر می‌کند، در راه یافتنِ او، سرگردان در بیابان منجمد پوشیده از برف، گذارش به “شورآبی” می‌افتد. و شورآبی که به دلیل نمک فراوان‌اش برف را برنمی‌تابد، اینجا با برف بی‌رحم هم‌داستان می‌شود، و در یک انتقام‌کشی نمادین، جرثومه‌ی خباثت و شقاوت را در کام می‌کشد‌، و همه‌ی حرص و حسد او را در خود مدفون می‌کند. عباس معروفی با تلخ‌اندیشی غریبی روایت‌گر سیطره‌ی ناگزیر اسطوره‌ی مرگ است. مرگی خودکامه که با بی‌رحمی تمام، هستی یک خانواده را مصادره می‌کند. نویسنده برای روایت این فروپاشی یک سمفونی با چهار موومان تصنیف می‌کند، موومان اول اورتوری است که با آمیزه‌ای از روایت و تداعی، از حوادثی فاجعه‌بار که پی‌آیند است، خبر می‌دهد. موومان‌های دیگر با روایت سوم‌شخص و گاهی تک‌گویی شخصیت‌ها، مناسبات خانواده و فراز و فرود آدم‌ها را در مقطعی طولانی روایت می‌کند. در مقطعی سورملینای مرده، معشوقه‌ی آیدین از حسرت‌ها، دلشوره‌ها و دلسوزی‌هایش پرده می‌گیرد. راوی بارها در لابه‌لای تداعی شخصیت‌ها رخ می‌نماید، و سکان روایت را در دست می‌گیرد. موومان چهارم خطور خاطرات در ذهن تب‌آلود آیدین است، و او با یک هذیان‌گوییِ منقطع از رؤیاها، حسرت‌ها، رنج‌ها، نامرادی‌ها، نومیدی‌ها و تحقیرهایش سخن می‌گوید. یک تک‌گویی درخشان که از تمسخِ دردناک آیدین از غوطه‌وری در تصورات دلفریب آگاه‌شدن تا سقوط در ورطه‌ی تاریک جنون حکایت می‌کند. جذاب‌ترین و مهم‌ترین وجه رمان شیوه‌ی روایت نویسنده است، معروفی با خلاقیتی شایسته بازی پیچیده‌ای با زبان و زمان به راه می‌اندازد، زمان درهم شکسته می‌شود، زبان با پیچ‌و‌تابی سرگیجه‌آور داستان را به پیش می‌برد. نویسنده با زبانی سودازده پیستون‌وار در زمان پس‌و‌پیش می‌کند، و روایت به تناوب میان راوی و کاراکترها حول و بدل می‌شود. اتفاقات به شیوه‌ای تکتونیکی درهم فشرده و از هم زاده می‌شوند، پرش‌های زبانی، زمانی و مکانی تمرکز و دریافت‌گری خواننده را به اعوجاج می‌کشاند. و رشته‌ی پی‌گیری ماجرا را از دستان او وامی‌ستاند. به ویژه در بخش پایانی که پاره‌ی دوم و تکمله‌ای بر موومان اول و جفت‌و‌جورکننده‌ی حوادث و اتفاقات داستان است، طنازی، بازی‌های زبانی و تب‌زده‌گی گفتاری نویسنده اوج می‌گیرد، و اورهان، آنتاگونیست مفلوک رمان، اسیر در چنبره‌ی افشرنده‌ی گردباد سهمگین بازی‌های زمانی نویسنده، آرزو، خیال، حسرت و ترس را درهم می‌آمیزد، و در پایان‌بندی تکان‌دهنده‌ی رمان، صیرورت حال از گم‌گشتگی در بیابان یخ‌بسته‌ی تردید، وحشت و عطش، تا مدفون‌شدن در باتلاق فراموشی شورآبی را از سر می‌گذراند. معروفی بساطی رنگارنگ اما آشفته می‌گستراند، که تکه‌هایش نامتجانس، مبهم و نامربوط می‌نماید، و بدین شیوه اشتیاق و کنجکاوی خواننده را برای راه‌بردن به ماهیت امر، و انکشاف منطق داستان تحریض می‌کند. و سپس با مهارتی نبوغ‌آمیز هنگام برچیدن بساط، با قراردادن هنرمندانه‌ی قطعات در جای مناسب، و کامل‌کردن پازل سرگیجه‌آورش، جلوه‌ای چشم‌نواز از بستگی اتفاقات عرضه می‌کند. مهم‌ترین و در عین حال دردناک‌ترین وجه رمان فرجام تلخ قهرمان داستان است، آیدین در ابتدا شوریده و شیدای آگاهی است، آنچنان واله و مشتاق کتاب و داناشدن است که انحراف از این سودا را در هیچ شرایطی نمی‌تواند تصور کند. و در مسیر این هدف مقدس با استبداد پدر مقابله، و از اغوای ثروت او خود را وامی‌رهاند. و آنچنان از هواها و خواهش‌های دیگر برکنار است که حتی عشق را مانعی بر راهِ این هدف استعلایی می‌داند. اما عوارضی بر او حادث می‌شود که نه اینکه شوق و اراده‌اش نقصان یابد، بلکه دیگر نایی و توانی برای دنبال‌کردن هدف در خود نمی‌بیند. و این سرخوردگی و درخود‌شکستن، اندوهبارترین ترسیم سرنوشت در رمان ایرانی است. سمفونی مردگان یک رمان مدرن، با شیوه‌ی بیان غیرخطی و سیال ذهن است، که روایت به تناوب گاهی به شکل مستقیم و گاهی به شیوه‌ی تداعی و درون‌گویی شخصیت‌ها انجام می‌شود. اما با توجه به سبک رمان و این توقع که رمان مدرن بایستی خشک، سرد، بی‌روح، منجمد و به‌دور از احساس‌گرایی باشد، شاید مایه‌های رمانتیسمی و عاطفی تناسبی با این سبک نداشته و خدشه‌ای بر ماهیت رمان باشد. هرچند معروفی حتی عشق را نه بن‌مایه اصلی و پیش‌برنده‌ی رمان، که رخدادی نه‌چندان جدی که قادر به سست‌کردن پای شوق و اراده‌ی آیدین در راه دانایی نیست، و مبین پایمردی او تصویر می‌کند. سمفونی مردگان می‌توانست یک رمان با وجاهت جهانی باشد، اما انزوای زبان فارسی، و سیطره‌ی مافیای مخوف زبان‌های پیروز جنگ‌های جهانی بر مناسبات کلان ارزش‌گذاری زبانی و ادبیات تطبیقی، و حتی دشمنی دیرینه‌ی فرهنگ‌های مسلط با فرهنگ ایرانی، موجب به محاق‌رفتن زبان فارسی و بسیاری زبان‌های دیگر است. مسئله‌ی دیگر اتهام تقلید و ایده‌گرفتنِ سمفونی مردگان از خشم‌و‌هیاهو، برادران کارامازوف و حتی صدسال‌تنهایی است، که در پاسخ به این اتهامات باید متذکر شد که هرچند ادبیات غرب مبدع بسیاری سبک‌ها و فرم‌های نوشتن است، اما بر اساس نظریه بینامتنیت، زبان‌ها، متن‌ها و اندیشه‌ها به هم وابسته، در تعامل و تأثیر و تأثر با یکدیگرند. و هیچ متن و محتوای مستقلی که به سان جزیره‌ای تک‌افتاده و خودآیین از دیگر متن‌ها بی‌نیاز باشد، وجود ندارد. پس سمفونی مردگان از این اتهامات مبرا، و به عنوان یک رمان بزرگ، حاصل اندیشه‌ای ناب، قریحه‌ای غنی، و تخیلی شورانگیز، که عباس معروفی با جسارت، مهارت، ابتکار و ذوقی سرشار طرح افکنده است، در مقام میراثی ارزشمند برای ادبیات ما شایان توجه و تحسین است. آیدین شمایل ناکامی، تمثال وقار و جذابیت مردانه، و نماد اشتیاق دیوانه‌وار به آگاهی، هنوز زنده است. “سوجی”، همان آیدین مسخ‌شده، ژولیده، هراسان و پریشان، تا ابد در کوی و برزن‌های بی‌نشان و فراموش‌شده سرگردان است.‌

 

لینک ارتباط با‌ دبیر داستان جهت ارسال آثار:

https://t.me/s54_est

 

 

#تحلیل

#حسین_رضائی

#سمفونی_مردگان

#عباس_معروفی

#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت

#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان

#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی