فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴
بخش مصاحبه و گفتوگو
پیوند دوسویهی هنری
گفتوگوی ویژه با نیلوفر کاظمی
نویسندهی “رمان جزیرهی کوچک من”
✍فاطمه آزادی
جزیرهی کوچک من سومین رمان نیلوفر کاظمی پس از رمانهای: «به قطار نرسیدم» و «راز جاودانگی» است. این رمان پاییز سال هزار و چهارصد و سه ازسوی انتشارات «پیام چارسو» منتشر شده است.
ارتباط انسان با طبیعت در طی دورههای گوناگون از رابطهای قهرآلود و سرشار از خشم، غضب و افکار خرافی تبدیل به ارتباطی دوطرفه و همراه با تعامل شده است. امروزه دغدغههای محیطزیستی، حفظ طبیعت و بقا و مصون نگه داشتن آن، از مهمترین چالشهای پیش روی انسان مدرن است.
نویسنده در این کتاب توانسته است بین انسان، طبیعت و هنر پلی بسازد تا هرکدام از این اضلاع باهم ارتباطی تعاملبرانگیز برقرار سازند و جهانی همراه با آرامش و همدلی برای بشر بیافرینند و به بهبود وضعیت طبیعت که با شیوههای گوناگون ازسوی انسان به آن آسیب وارد شده است، یاری رسانند.
فراهم آوردن چنین آرامشی در جهان با اهمیت به محیط زیست و طبیعت در جزیرههای کوچکی مانند جزیرهی کوچک نیکی در کتاب امکانپذیر شده است. حس همدلی نیکی با طبیعت میتواند به شخصیتی دیگر هم انتقال پیدا کند و رابطهی گسستهی کیانا را با جهان پیوند بزند. دربارهی کتاب جزیرهی کوچک من با نویسندهی کتاب نیلوفر کاظمی گفتوگوی کوتاهی کردم که میخوانید:
1. نخستین گفتوگوی من با شما برمیگردد به پاییز سال هزار و چهار صد و یک که دربارهی رمان «راز جاودانگی» شما بود. اگر خاطرتان باشد یکی از پرسشها دربارهی اهمیت به وجود انسان و برتری زندگی در کتاب راز جاودانگی بود. در کتاب جزیرهی کوچک من باز هم چنین نگاهی را ازسوی نویسنده میبینیم؛ حتی میخواهم بگویم پررنگتر از اثر پیشین شما، آیا چنین برداشتی درست است که در رمان جزیرهی کوچک من شما بهشکلی دیگر این روند را پی گرفتید؟
قطعاً دغدغهی هر ایرانی خصوصاً نویسنده، چالشهای پیش روی اوست. در برههای از زمان هستیم که انسانها درگیر مسائل و مشکلات گوناگونی در جهان پیرامونشان هستند. این چالشها و نوع رفتار با آنهاست که زندگی و در نهایت جهانبینی انسان را شکل میدهد. چهبسا اگر چالشی نبود زندگی چنان کسالتبار و خالی از انگیزه میشد که این امر نیز به مسئلهای تازه بدل میشد.
اما نویسنده با نگاهی ریزبین و پیشروندهتر از دیگران به اموری میپردازد که در آیندهای نهچندان دور ممکن است بحران بزرگی برای بشر و محیط پیرامونش ایجاد کند. با پیشبینی و ایجاد پرسش در ذهن خواننده، او را بهسوی فرایند اندیشیدن و گاه پیشگیری سوق دهد.
2. همیشه طرح جلد کتاب پیش از باز کردن کتاب توجهم را جلب میکند. طرح جلد کتاب شما یکی از نقاشیهای«ایو تانگی» است. میشود از این نقاشی به درک مکانی غریب که حس گم شدن در آن غوطهور است رسید و تاحدودی میشود آن را با وضعیت شخصیتهای داستان همانند دانست. نقاشیهای کیانا هم در آغاز بهشیوهی اکسپرسیونیسم انتزاعی است و در پایان کتاب بهسوی عینیگرایی پیش میرود. آیا در نظر داشتید با انتخاب نقاشی برای طرح جلد بهشکلی سبک نقاشی کیانا را به خواننده نشان دهید یا نمونههای دیگری پیش چشمتان بود؟ اگر امکان دارد برایمان از انتخاب شخصیت کیانا بگویید؟
نخست دربارهی دو شخصیت کتاب باید بگویم نیکی و کیانا در آغاز داستان دو شخصیت کاملاً متقابل هستند. یکی علمی و برونگرا و دیگری شهودی و درونگرا اما در ارتباطی تلهپاتی. گاهی رخدادهایی که برای نیکی پیش میآید در ذهن تصویرگرکیانا نیز بهگونهای رخ میدهد و بهصورت نقاشی نماد بیرونی مییابند. این دو با وجودی که هنوز همدیگر را در دنیای واقعی ندیدهاند؛ اما وابستگی ویژهای به هم دارند و در طول داستان طی تحولی که برای هر دو شخصیت روی میدهد میبینیم نیکی کمی از آن دنیای صرفاً مادی و خشک خود بیرون میآید و به معنویت گرایش پیدا میکند.
نقاشی و نقاش در این داستان برای من نقطهعطف مهمی بود. دنیای انتزاعی و درونی کیانا و جزیرهای که برای خودش ایجاد کرده بود، اساساً نگاهی بود به جزیرههایی که بیشتر آدمها خصوصاً انسانهای درونگرا گرداگرد خود ایجاد میکنند برای فرار از دنیای واقعی. و گمان میکنند میتوانند بی نیاز به دیگران در این دنیای ساختگی تاب بیاورند. تعامل کیانا و نیکی در این رمان تعامل دو شخصیت درونگرا و برونگراست که هرکدام نهایتاً در انتهای داستان با کمک هم به تعادل میرسند؛ اما آنچه این دو شخصیت داستان را با هم آشنا میکند همان نقاشی یا نگاه ویژهی تصویرگرایانه این دو به دنیاست.
دربارهی برگزیدن طرح روی جلد، نخست در نظر داشتم از آثار هنرمندی که شخصیت کیانا را از او الهام گرفتهام بهعنوان طرح روی جلد استفاده کنم؛ اما بعد از پیشنهاد چند اثر معروف و متناسب با جهان داستانم، حس کردم نقاشی «ایو تانگی» دقیقاً گویای جهانی است که در این رمان ساختهام. چه جهان انتزاعی که در نقاشیهای کیانا میبینیم، چه جزیره و خصوصاً ژرفای آبهای سرزمین دوردستی که نیکی جهانش را بر آن استوار کرده است.
وقتی نقاشی را دیدم حس کردم انگار ایو تانگی این نقاشی را بر اساس رمان من کشیده است یا من روزی جایی این نقاشی را دیدهام و جهان داستانم را بر پایهی این نقاشی ساختهام.
خوشحالم که با تأمل با ناشرم خانم سلیمانی گزینش شایستهای برای طرح روی جلد این کتاب صورت گرفت. اگر خوب در این نقاشی کنکاش کنیم بسیاری از لحظههای ناب رمان را میتوانیم در این اثر به تماشا بنشینیم.
از طرفی دیگر کیانا هم از دنیای فراواقعی، درونی و شهودی خود بهسمت اجتماع و دنیای واقع متمایل میشود. انگار که هر کدام به نوعی تعادل پیدا میکنند.
3. پس از تجربهی چاپ سه کتاب برای چاپ کتاب بعدی چه مواردی را بیشتر در نظر خواهید گرفت؟ منظورم هم امر نوشتن است و هم کار چاپ اثر.
قطعاً هرچه پیش میروی کار سختتر میشود. انتظار خودت و خوانندههایت بیشتر میشود و میخواهند اثری بهتر از قبلی بنویسی و بخوانند. همانطورکه میدانید من برای انتخاب سوژه وسواس خاصی دارم. ترجیح میدهم افزونبر توجه به مسائل روز اجتماع، جهانیتر فکر کنم و به هر مسئلهای از زاویهی فرامرزی نگاه و توجه کنم. دغدغهام نه فقط انسان ایرانی و بحران کشورم بلکه انسانها و بحرانشان در سراسر جهان است؛ درعینحال که در رمانهای قبلی همیشه باتوجهبه اقلیمی خاص در کشورم و نشان دادن فرهنگ و انسانشناسی این اقلیم بهنوعی بر آن بودم بخشی از فرهنگ کشورم را به خوانندهام بشناسانم؛
اما در رمانی که این روزها در دست دارم خواستم نگاهم از جهانی فراتر رفته و به عالم هستی بپردازم. بهطبع این گزینش مستلزم تحقیق و پژوهش بیشتری است. گرچه قطعاً سعی میکنم برای چاپ کارم عجله نکنم و قطعاً کار با ناشری که دغدغهی فرهنگی و هنری بیشتری دارد نتیجه بهتری خواهد داشت.
4. مهاجرت یکی از مسائلی است که شما در کتاب بهشکل نامستقیم به آن پرداختهاید این امر چه اثری در ساختار روایی کتاب شما داشته است؟
این روزها روابط فرامرزی به امری معمولی بدل شده است؛ ازطرفی زمان داستان برمیگردد به دوران پاندومی و روی آوردن مردم به ارتباط رسانهای و ازسوییدیگر این نوع ارتباط یکی از دغدغههای مهاجرت را که دوری آدمها و دلتنگی بوده است رفع میکند؛ اما من در این داستان کوشیدهام مهاجرت را از دید دو نفر؛ یکی درون و یکی بیرون از کشور ببینم و نشان دهم؛ پس نیاز بود از دو منراوی بهصورت مستقل و رفتوبرگشتی استفاده کنم. دقیقاً کاری که این دو در مکالماتشان انجام میدادند. گفتن از حال خود و پرسیدن از حال طرف مقابل. ببینید من به این قضیه که هر قصه از جایی بهبعد خودش راه روایت و سبک خودش را پیش میبرد معتقدم. برخی میگویند هر شخصیت. میخواهم بگویم من از آغاز شخصیتهایم را مستقل و آزاد آفریدم و اجازه دادم خودشان باشند. راه بیان خودشان را بیابند. من صرفاً همراهشان بودم و شاهد روند اتفاقها و پیشامدها و بهنوعی از تماشای این جهان لذت میبردم.
5. شما مدتی است در فرهنگسرای اندیشه برنامههای رونمایی، معرفی و نقد کتاب برخی از نویسندگان را بر عهده دارید. این فعالیتها تا چه حد برای خود شما در انتخاب سوژه و روند نوشتن تأثیر داشته است؟
گرچه رمان جزیره کوچک من را پیش از جدی شدن فعالیتم در فرهنگسرا به پایان رسانده بودم؛ اما تعامل با جامعه فرهنگی و کتابخوان و بررسی داستانهای تألیف و ترجمه دید شما را گستردهتر و آگاهی شما را نسبت به توقع جامعه از داستان و نویسنده بیشتر میکند.
به گمانم با تجربههایی که تاکنون در کانون داستان اندیشه به دست آوردهام روایت روانتر و درعینحال خلق لحظههای نابتر و باورپذیرتر باعث اقبال بیشتر مردم نسبت به رمان یا داستانی کوتاه میشود.
خواننده درعینحالی که دوست دارد به کشف و شهود برسد مایل است بتواند روان و راحت با جریان داستان پیش برود و در نهایت به آنِ داستان برسد. همان لحظهی سرشاری که احساس کند تلنگری خورده است و حس و آگاهی در درونش جریان پیدا کرده است. با استفاده از این تجارب تلاش میکنم در نوشتن کار بعدی وسواس بیشتری به خرج دهم.
در پایان گفتوگو باید بگویم نوشتن امری است پویا، سیال و رونده و دوسویه. نویسنده در نقش آفریننده یک دنیا باید برای شناخت و تعامل با جامعه و انسانها بکوشد، کوششی همیشگی و مداوم.
لینک دریافت پیدیاف شماره نهم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ بهار ۱۴۰۴:
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_نهم
#بهار_۱۴۰۴
موارد بیشتر
گفتوگوی اختصاصی نرگس جودکی با مهری رحمانی نویسنده، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)
یادداشتی درباره رمان “جزیرهی کوچک من” ✍فاطمه آزادی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)
نقد و پژوهش منتخب در سایت(نگاهی بر رمان «بین ما» اثر اتکینز ✍فریبا چلبییانی)