فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴
مطالعات ادبیات داستانی ایران و جهان
پلِ هنری
یادداشتی درباره رمان
“جزیرهی کوچک من”
نوشتهی نیلوفر کاظمی
✍فاطمه آزادی
یکی از مهمترین ویژگیهای سبک و هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی، آزادی و رهایی ذهن هنرمند در بیان احساسات درونی خویش است. نقاشیهای اکسپرسیونیستی بازتابدهندهی تجربههای ذهنی و عاطفی هنرمند است. چنین شیوهی بیان هنری سبب شکوفایی و آفرینش آثاری میشود که بیننده را با جهانی رازآلود و معماگونه روبهرو میسازد. این ویژگی انعکاسدهندهی جهان درونی هنرمند است. هنرمند اثر خود را در برابر دید مخاطب قرار میدهد و بیننده، هم خود را درگیر هیجان و احساس برآمده از درون اثر میبیند و هم درگیر هیجان و احساس برآمده از درون خود. بدینشکل رابطهی دوطرفه بهواسطهی هنر شکل میگیرد.
در رمان «جزیرهی کوچک من» نیلوفر کاظمی از هنر پلی ساخته بین دو شخصیت اصلی و در روایت خود به چگونگی شکلگیری این ویژگی و ارتباط هنری پرداخته است. نیکی و کیانا این مسیر را در طول رمان پیش میبرند. نویسنده با بهره از هنر ویژگیهای دو شخصیت اصلی کتاب را برای خوانندهاش آشکار میسازد.
نیکی نامدار پژوهشگر حوزهی محیطزیست است. او دو سال و شش ماه است که با گروهی روی احیای مرجانها در جزیرهای کوچک که بین اقیانوس اطلس و دریای کارائیب است پژوهش میکنند. نیکی دختر آب است. هر تکه از دنیای آب برای او سرشار از تصویرهایی است زنده و بکر که هرکدام مانند نقاشی، پر از نقش و رنگ و حساند. او هرچه از طبیعت جزیرهی کوچک و اقیانوس و دریا میبیند، زیبایی مسحورکننده است. مرجانها، ماهیها و دنیای زیر آب که برآمده از دل طبیعتاند حس زندگی را به او انتقال میدهند.
شخصیت دیگر کتاب کیانا است. هنرمند نقاشی که برادرش، مانی را در دریا از دست داده است و از نزدیک شدن به آب و دریا و هرچه تداعیکنندهی مرگ مانی است وحشت دارد. کیانا نتوانسته واقعیت مرگ مانی را بپذیرد و از آن گذر کند. او بین رهایی از اتفاق گذشته و پشت سر گذاشتن آن و انتخاب ادامهی زندگی مانده است. کیانا در دورهای از افسردگی به سر میبرد که بر زندگیاش سایه انداخته است. وضعیتی که کیانا به آن دچار شده او را در یک حالت ساکن نگه داشته است. او پس از مرگ مانی خودش را در اتاقش حبس کرده و نتوانسته است از احساسات درونی خودش مانند فقدان، ترس و تردید رها شود. حادثهی مرگ مانی سبب شده از هرگونه ارتباط با جهان بیرونی دوری کند. نقاشیهایی که کیانا در این دوره میکشد بیشتر بازتابدهندهی اضطراب، خشم، ترس، نفرت و عشق است و از دنیای عینی و واقعی فاصله دارد.
جسم و ذهن کیانا نیاز به تحول و حرکت دارد تا این دوره را پشت سر بگذارد. در این میان هنر عامل محرک تغییر و تحول در شخصیت کیانا میشود. دورهی پاندومی ویروس کرونا فرصتی را برای آشنایی نیکی و کیانا باهم پیش میآورد. نقاشیهای کیانا همان طبیعت واقعی و دنیای زیر آب است و طبیعت زیر آب هم همان نقاشیهای کیانا که نیکی قادر به لمس آن است و همانها را کیانا بدون اینکه دیده باشد نقاشی کرده است. نیکی با دیدن نقاشیهای کیانا پی به شباهت آنها با طبیعت میبرد. کیانا هم با دیدن طبیعت جزیرهی کوچک همین ویژگی مشترک را میبیند. اشتراک و شباهت بین طبیعت و هنر همان عامل محرکی است که میتواند کیانا و نقاشیهای او را از شکل انتزاعی به دنیای عینی و واقعی پیوند بزند؛ حتی زمانی که نیکی دختری را زیر آب میبیند که قصد خودکشی دارد و درگیر آب بوده است، کیانا هم دختری با دو بال افراشته دو طرفش و وزنهای که با زنجیر به پاهایش بسته شده را نقاشی کرده است.
ادامهی رابطهی نیکی و کیانا، کیانا را از اتاقی که خود را در آن محصور کرده به جزیرهی هرمز میکشاند. خاک سرخ جزیرهی هرمز ابزار کار کیانا میشود. درهی رنگینکمان و خاک هفترنگش قادر است کیانا را وادارد تا نقاشیهایش را بیافریند. دیگر نه قلممو میخواهد و نه رنگ و ابزار نقاشی. آنچه در درونش است با خاک و انگشتانِ دستی که قلممو شده است، به تصویر درمیآید. از خاک سرخ و زرد و سربی جزیزه روی مقوا طرح و نقش میکشد. انرژی و نیروی طبیعت جهانی میسازد که همهی آن احساسات محصور شده غلیان میکند و اثر هنری آفریده میشود.
نقاشیهای کیانا در جزیرهی هرمز که رویکردی عینی پیدا کردهاند رابطهی او را با زندگی پیوند میزنند و تصمیمش برای برگزاری نمایشگاه را قطعی میکنند.
همانگونه که نیکی توانسته پیوند کیانا را با جهان عینی ترمیم کند، کیانا هم او را به بازگشت به وطن برانگیخنه میکند تا با انگیزهای نو و تازه در حفظ محیط زیست بکوشد. کیانا پساز پشت سر گذاشتن روزهای سخت و ارتباط با دنیای واقعی و حسی که از طبیعت گرفته دلش میخواهد این حس و حال خوب را به دیگران هم منتقل کند و نگذارد یکی مانند خودش توی چالهی هولناک ترس و افسردگی بیفتد.
مرجانها، سفرهماهیها و صخرههای دریایی عظیمترین نقاشی طبیعتاند که نیکی در مدت مأموریتش در آن زندگی کرده و پس از بازگشت از جزیره و برگشتن به تهران بیشک تمام این تصاویر بکر را به ذهن و حافظهاش خواهد سپرد. کیانا هم با دیدن طبیعت جزیرهی هرمز و نقاشی کردن در آن محیط به این درک میرسد که پساز پشت سرگذاشتن همهی آن اتفاقات، بار دیگر میتواند رنگ عشق را بشناسد. رنگی که از سبز به قرمز و سفید و درمیآید و آدمی موفق است که بتواند جمیع اضداد وجودش را به تعادل برساند.
اگر تصور کنیم بوم یا زمینهی نقاشی دو طرف دارد (پشت و رو) نقاشیهای کیانا یک طرف بوم هستند و تصویرهای نیکی از اقیانوس هم روی دیگر و هر دو طرف (بوم یا زمینه) بر این دو شخصیت به یک اندازه تاثیرگذارند. نقشی که با وجود هنر در کتاب ازسوی نویسنده برجسته شده و میشود، نویسنده در روایت جزیرهی کوچک من برای مخاطبش آفریده است.
لینک دریافت پیدیاف شماره نهم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ بهار ۱۴۰۴:
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_نهم
#بهار_۱۴۰۴
موارد بیشتر
گفتوگوی ویژه فاطمه آزادی با نیلوفر کاظمی نویسندهی “رمان جزیرهی کوچک من”(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)
نقد و پژوهش منتخب در سایت(نگاهی بر رمان «بین ما» اثر اتکینز ✍فریبا چلبییانی)
یادداشتی بر ماضی مردگان ✍دکتر علی تسلیمی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)