خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

یادداشتی بر فیلم  انجیل به روایت متیو به قلم امیرحسین تیکنی(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی
سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴

مطالعات تخصصی نقد و پژوهش سینما

 
دری کوچک و راهی باریک به جاودانگی؛ یادداشتی بر فیلم  انجیل به روایت متیو به کارگردانی پیر پائولو پازولینی

✍امیرحسین تیکنی
دبیر مطالعات تخصصی نقد و پژوهش سینما

 

در بسیاری از روایت‌های انجیل آمده است که مسیح و یارانش دارایی‌های خود را با تهی‌دستان ‌هم‌سهم می‌شدند و عدالت‌محوری از مهم‌ترین رفتارهایی بود که این پیامبر الهی آن را ترویج می‌کرده است. هرچند تحول‌گرایی دینی بر پایه‌ی مکنونات درونی است؛ اما وجه مشترک آن با کمونیسم، که تحول‌گرایی بیرونی و اقتصادی را سرلوحه‌ی خود قرار داده است.، در همین عدالت‌محوری است. این آموزه‌ی مسیحی همواره در تاریخ سیاسی مدرن مسئله‌ی بحث‌برانگیزی میان روشن‌فکران چپ بوده است. آیا می‌شود مسیح را نخستین کمونیست به شمار آورد یا خیر؟ آنچه روشن است، این است که مسیر این دو طرز فکر برای رسیدن به عدالت‌محوری متفاوت است؛ اگرچه هر دو در نهایت پیروزی خود، به آرمان‌شهری ذهنی می‌رسند.

انجیل به روایت متیو، روایتی شاعرانه و به‌دور از هرگونه استحاله‌ی مذهبی یا ضد‌مذهبی بر بخشی از زندگی مسیح است که از مهم‌ترین آثار سینمای دینی به‌ویژه کاتولیک به شمار می‌آید. انجیل به روایت متیو را نمی‌شود بازسازی روایی از زندگی عیسی مسیح دانست و نه حتی آن را کوششی برای ترویج یا ابهت دادن به مذهب دانست؛ چراکه رویکرد فیلم به شکل متفاوتی به‌ویژه در زمانه‌ی خودش، بی‌طرفانه است. در این فیلم، پازولینی به‌عنوان مارکسیستی بنیادگرا گوشه‌هایی از زندگی مسیح را نمایانده است که بخش زیباشناسانه و انسان‌دوستانه این شخصیت مهم مذهبی‌تاریخی در آن به تصویر کشیده شده است. نخستین ویژگی برجسته‌ی فیلم، اقتباس متعهدانه پازولینی به متن انجیل متیو از کتاب مقدس عهد جدید است. پازولینی برخلاف شیوه‌ی همیشگی کوشیده است با تصویرهای کاملاً زنده، شرایط محیطی‌ منطبق با لوکیشن واقعی، بدون نورپردازی و با بازی بازیگران غیرحرفه‌ای، که البته با آنچه که کارگردان در پی آن بوده است از جنبه‌ی ذهنی آشنا بوده‌اند، اثری بیافریند که به واقعیتی ملموس همانندی داشته باشد. پازولینی، راهی معکوس سینمای مذهبی را برمی‌گزیند. او حتی برای دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های فیلم، مستقیم از متن کتاب مقدس بهره می‌برد؛ بنابراین برخلاف تصویرهایی که در آن‌ها هیچ شباهتی به جلوه‌های بصری یک فیلم با موضوعیت تقدس دینی دیده نمی‌شود، این زبان فیلم است که بار دینی مقدس دارد. با این انتخاب، گویی تماشاگر بدون توجه به باور یا اعتقاد قلبی، برحسب ضرورت تحقیقاتی، کتابی دینی را مورد مطالعه قرار داده است؛ بنابراین تماشاگر نیز پس از تماشای فیلم هرگز گمان نمی‌کند که بیننده‌ی اثری دینی بوده است؛ بلکه آنچه در ذهن او شکل می‌گیرد، کوشش فردی به نام مسیح است که مهم‌ترین ویژگی اخلاقی‌اش، عدالت‌محوری و انسان‌دوستی است. پازولینی در این فیلم، به‌جای استفاده از بازیگران حرفه‌ای از افراد محلی جنوب ایتالیا استفاده می‌کند که بی‌شباهت به ساکنان زادگاه عیسی مسیح نیستند. انریکه ایرازوکی،  جوان اسپانیایی، با چهره‌ای آفتاب‌سوخته، نقش مسیح را بازی می‌کند؛ چهره‌ای که به‌جای شمایل زیبا و تقدس‌یافته‌ای که در مکان‌ها وکتاب‌های مذهبی نشان داده شده است، چهره‌ی انسان زحمت‌کشی را دارد که بی‌عدالتی موجود در زمانه، او را به‌ستوه آورده است. مسیحِ پازولینی به‌جای آنکه فردی به‌ظاهر متفاوت با دیگر انسان‌ها باشد یا بشود در رفتار او، رفتاری فرابشری را دید، فردی انقلابی، خشمگین و درعین‌حال مهربان است. ظاهری ساده دارد که بیشتر به کارگر زحمت‌کشی می‌ماند که برای گرفتن حق و عدالت برای دیگران جان خود را به خطر می‌اندازد. نقش مادر مقدس، حضرت مریم، را نیز در کهن‌سالی، مادرِ سال‌خورده‌ی کارگردان بازی می‌کند که شباهتی با شمایل‌هایی که از این شخصیت مذهبی‌تاریخی بارها تجسم شده است، ندارد. نقش حضرت مریم در دوران جوانی را نیز دختری محلی بازی می‌کند که جز بازی در همین نقش هیچ نشان دیگری از او پیش و پس از بازی در این نقش نیست. وی در سرتاسر فیلم عاجزانه و از روی مهر مادرانه در تقلای نجات فرزندش از دست عقوبتی است که مسیح را انتظار می‌کشد. وقتی این تصویرسازی را با چهره‌ی معصومانه و مقدسی که معمولاً از این شخصیت مذهبی‌تاریخی در ذهن داریم مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که چگونه در هر نما کارگردان در پی ابراز اندیشه‌های سیاسی‌اجتماعی خود بوده است و با گسترش تاریخی اندیشه، همان‌طور که در دیگر آثار اقتباسی او نیز دیده‌ایم، به بستر فکری فیلم ژرفا می‌بخشد. معمولاً در سینمای پازولینی، لمس حقیقت، بدون جلوه‌های بصری و شنیداری، مدرن و صنعتی است. او از موسیقی، نور و شگرد‌های فیلم‌برداری برای ایجاد فضایی طبیعی استفاده می‌کند. آثار شناخته‌شده‌ا‌ی با تم‌های مذهبی از آهنگ‌سازانی همچون ویوالدی، باخ، پروکوفی‌اف به فیلم انجیل به روایت متیو کمک کرده است تا حقیقت نماها درک‌‌پذیرتر و تأثیرگذارتر باشند. در فیلم‌برداری نیز پازولینی تا جایی که توانسته است از نور طبیعی و فضاهایی پر از سنگ و کلوخ که با واقعیت تاریخی هماهنگی و هم‌سنخی دارند، بهره برده است؛ بنابراین پازولینی همان‌طور که درحال کنار زدن هاله‌ی قدسی ظاهری پیرامون شخصیت مسیح است، به او بعدی انسانی و لمس‌شدنی از انسانی حامی تهی‌دستان و لایه‌های آسیب‌پذیر می‌دهد.

در این بخش بهتر است، نقبی بزنیم به اتفاقاتی که منجر به ساخت این فیلم شد. این بررسی کمک بسیاری خوبی می‌کند تا دریابیم چرا پازولینی به‌عنوان اندیشمند، رمان‌‌‌‌نویس، شاعر و فیلم‌ساز با گرایش چپ‌گرایانه، تصمیم می‌گیرد فیلمی با موضوعی مذهبی بسازد. مهم‌ترین ویژگی پازولینی، منتقد بودن اوست. او انتقاد درست و بی‌تعارف را پایه و اساس بهبود می‌داند. فیلم تئورامای او نمونه‌ی درخشان نقد اجتماعی بود که بسیاری از اندیشمندان زمانه خودش نیز تاب آن را نداشتند. پازولینی با حزب کمونیست ایتالیا دچار مشکل می‌شود؛ چراکه او سخت‌گیرانه‌ترین نقدها را به خودی می‌کند؛ درواقع اساس تفکر پازولینی بر این است که انسان باید ابتدا خودش را نقد کند، نقد بی‌پرده، خود سبب می‌شود که به درک درستی از خویشتن برسد. این درک درست، انسان را به هوشی مسلح می‌کند که می‌تواند نسبت به نقد دیگران نیز قدرت تمیز بیابد. نقد خوب نادرست او را مسرور نکند و نقد بد نادرست نیز او را آزرده نسازد و از نقد درست با هر رویه بتواند به برداشتی برسد که به او کمک کند تا در مسیر پیشرفت قرار گیرد. درک این مسئله به روی کاغذ یا بر زبان کار ساده‌ای است؛ اما در عمل نه‎تنها ساده نیست؛ بلکه بسیار دشوار است.

حزب کمونیست وقت ایتالیا که در آن دوران بسیار پرطرف‌دار است و در تنشی شدید با حزب ناسیونالیسم و نازیسم‌ قرار دارد، نقدهای پازولینی را بر بسیاری از رفتارهای حزبی تاب نمی‌آورد و آن‌ها را در آن برش تاریخی به زیان حزب می‌داند. ورود به این مسئله، البته در اینجا که بحث از سینما است، مناسب نیست و در ضمن افرادی که به علم سیاست آشنا هستند، باید درباره درست بودن یا نادرست بودن عملکرد پازولینی در درون حزب کمونیست در آن بازه و بسط آن در زمان بلندتر، نظر دهند. ماجرای این درگیری منجر به اخراج پازولینی از حزب می‌شود. در آن مقطع تاریخی مذهب کاتولیک نیز شرایط خاصی را پشت سر می‌گذارد. هرچند ناسیونالیست‌ها بیشتر از کلیسا حمایت می‌کنند و حزب کمونیست در نقطه مقابل کلیساست؛ اما رفتارهای ناسیونالیست‌ها نیز از بعد انسانی با آنچه کلیسا ترویج می‌کند، مغایرت دارد. پاپ ژان بیست و سوم از تعدادی هنرمندان دعوت می‌کند تا در گردهمایی‌ای حضور داشته باشند. او می‌کوشد در انتخاب خود مسائل سیاسی و مغایرت دیدگاه‌ها را کنار بگذارد و بتواند با هنرمندان شاخص و تأثیرگذار مراوده داشته باشد و حرف‌های آن‌ها را بشنود. یکی از این هنرمندان پازولینی است. حضور او کنار پاپ منجر به واکنش تند حزب کمونیست می‌شود و این ادعا را قوت می‌بخشد که اخراج پازولینی به‌حق بوده است. پاپ در گفت‌وگویی شخصی با این کارگردان از او به‌عنوان اندیشمند یاد می‌کند و به وی می‌گوید که در سینمای روز ایتالیا (که در دوران اوج خود به سر می‌برد) جای فیلم‌هایی که حقیقت مسیح را به مردم نشان بدهند، خالی است. پاپ از این کارگردان می‌خواهد فیلمی درباره‌ی مسیح بسازد. پازولینی پیشنهاد پاپ را می‌پذیرد. پس از ساخت  انجیل به روایت متیو، این فیلم با واکنش‌های متفاوتی مواجه می‌شود. روایت این کارگردان همان‌طور که گفته شد با انتظاری که از فیلمی مذهبی می‌رفت، متفاوت بود. پاپ فیلم را می‌بیند و در گفت‌وگویی می‌گوید که درک پازولینی از شخصیت مسیح بسیار درست‌تر از بسیاری از افرادی است که در مذهب کاتولیک مدعی‌اند. نظر بسیار مثبت پاپ جای شگفتی بسیاری به وجود می‌آورد؛ چراکه این کارگردان چه از دیدگاه خود به‌عنوان یک کمونیست و چه از نظر تمایلات شخصی و جنسی، با مواضع کلیسای کاتولیک مغایرت دارد. نظر مثبت پاپ سبب می‌شود که مخالفان مذهبی پازولینی، دست از واکنش‌های تند نسبت به فیلم بردارند. پاپ که خود از اصلاح‌گرایان پیشرو در کلیسای واتیکان به شمار می‌آید، فیلم را اثری برجسته و تحسین‌برانگیر می‌خواند که سادگی و شخصیت مسیح را به‌خوبی نشان داده است. پازولینی نیز در مصاحبه‌ای می‌گوید که از استقبال کلیسا شگفت‌زده و عمیقاً تکان خورده است، چون انتظار داشته است، فیلمش با مقاومت کلیسا روبه‌رو شود. کلیسای واتیکان فیلم را در زمره‌ی آثار برجسته‌ی مذهبی که کلیسا به کاتولیک‌ها پیشنهاد می‌کند، قرار داده است.  انجیل به روایت متیو، نه‌تنها از بهترین اقتباس‌های سینمایی از انجیل است؛ بلکه یکی از معدود فیلم‌هایی‌ست که معنویت را بدون تحمیل و ایمان را بدون احساسات‌گرایی ظاهری به تصویر می‌کشد. پازولینی نه در این فیلم و نه در هیچ ساخته‌ی دیگری در پی تبلیغ نبوده است و صرفاً به مهم‌ترین ویژگی خود پرداخته است؛ یعنی نقد. او در جست‌وجوی حقیقتی است که در دل متن مقدس انجیل به روایت متیو،  نهفته و آن را با زبان سینما، با جسارت و صداقت بیان کرده است. فیلم از آغاز ریتمی آرام دارد، نماهای طولانی راه رفتن عیسی در بیابان، سکوت و کلوزآپ‌های فراوان روی چهره‌ها به‌‌ویژه عیسی و حواریون تأمل‌برانگیز است.

بی‌شک نمی‌‌شود این فیلم را اثری سرگرم‌کننده دانست؛ چراکه پازولینی هرگز در پی چنین خواسته‌ای نیست. او بیننده‌ی فیلم خود را دعوت می‌کند به اندیشیدن درباره‌ی انسان، ایمان آوردن به قابلیت‌های انسانی در یک طیف رفتاری متفاوت و بدون قضاوت.کاری سخت و دشوار  است، نه‌تنها برای هنرمندی مؤلف چون کارگردان،‌ بلکه برای هرکسی که فیلم را دیده است و کنجکاو چیزی است در پی تجربه‌ی تماشای این فیلم، ذهنش را درگیر خود کرده است؛ چراکه  انجیل به روایت متیو، متعهدانه و صادقانه با تماشاگر خود صحبت می‌کند و فراتر از هر اندیشه و طبقه‌ی اجتماعی، به موضوع انسان و دشواری وظیفه‌اش در قبال عدالت اجتماعی می‌پردازد.

در نگاهی تاویلی به این اثر باید گفت که فیلم تفسیری است بر ماهیت حضور انسان در جهان بدون در نظر گرفتن هرگونه وجه‌الهی و صرفاً بر اساس توانایی‌های انسان. در فیلم اگرچه بر معجزه‌های مسیح درنگ زیادی نمی‌شود؛ اما پازولینی از این بخش از کتاب مقدس هم نمی‌گذرد و همان‌طور که گفته شد تا جای امکان همه‍چیز را بر پایه کتاب ساخته است. بااینکه پازولینی معجزه‌ها را به تصویر کشیده است؛ اما بیننده به‌جای آنکه با معجزه‌ای فرابشری روبه‌رو باشد که بیانگر جلوه‌ی الهی پیامبری است، درمی‌یابد که امکان معجزه به درجه‌ای از توان انسانی معجزه‌گر برمی‌گردد. در  انجیل به روایت متیو  پازولینی، این خود عیسی است که به‌عنوان انسان معجزه می‌کند. برخلاف سینمای مذهبی مورد انتظار که معنویت دینی را در معجزه، نور و فریاد نشان می‌دهد، مسیح را در صورت چهره‌ی انسانی رنج‌دیده، با گام‌هایی آهسته و چشمانی خیره‌به‌آسمان، به تصویر می‌کشد.

تقدس در این فیلم از اریکه قضاوت و حق به جانبی درآمده و به هیئت انسانی است که در میان ساده‌ترین آدمیان راه می‌رود و به کائنات و جهان هوشمندانه می‌نگرد، می‌اندیشد. به کمک این اندیشه است که به قابلیت معجزه کردن، می‌رسد. این‌گونه پازولینی انسان را از انسان جدا می‌کند و به اوج می‌برد. یافتن چنین درکی از انسان است که شاید سبب گردید پاپ وقت، نه‍تنها از پیشنهاد خود به پازولینی برای ساخت این فیلم پشیمان نشود؛ بلکه از آن به احترام ستایش کند.

اگرچه مسیح به روایت پازولینی اقتباس از انجیل متیو است؛ اما همان‌طور که گفته شد روایتی به زبان کارگردان است. در این روایت، پازولینی مخاطب خود را به‌‌صورت مستقیم در برابر مسیحی قرار می‌دهد که تجسم رهبری زمینی است؛ رهبری فردی و درون‌گرا که خواستار تعمیم ایده‌های خود به برون است. پازولینی می‌کوشد تا بیننده را با شخصیت مسیح، درگیر مجادله کند. او بیننده را وا می‌دارد به مسیح به‌عنوان وجهی مشترک و انسانی میان خود و دیگران بنگرد، به‌گونه‌ای که در برابر آنچه مسیح تعلیم می‌دهد یا به آن اعتراض دارد، بی‌تفاوت نباشد. وقتی مسیح مردم را به اجابت دستورهای پروردگاری مهربان،حامی مظلومان و تهیدستان دعوت می‌کند؛ درحقیقت این کارگردان است که از ما می‌خواهد عدالت‌محوری را در مرکز رفتارهای خود قرار دهیم؛ البته نه‌تنها به عنوان رفتاری فردی، بلکه برای تحقق چنین رفتاری به‌عنوان رفتاری اید‌ئال قدم برداریم.

این دیدگاه پازولینی که ریشه در اندیشه‌ی اگزیستانسیالیستی دارد، در تمام فیلم و حتی به صلیب کشیده شدن مسیح نیز دست از سر بیننده برنمی‌دارد و به‌صورت رادیکال ذهن را به‌سمت حقیقت هولناکی می‌برد که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته در برابر آن سکوت کرده‌ایم؛ یعنی احساس رضایت از پیشرفت‌های فردی، خشنودی از موفقیت‌هایمان و هرآنچه بی‌عدالتی در جهان، آن را به چالش می‌کشد و زیر سؤال می‌برد. نقطه‌ی اوج این نکته در سکانس به صلیب کشیده‌ شدن مسیح خود را نشان می‌دهد. این سکانس تراژیک بیش از آنکه احساسات را تحت‌تأثیر قرار دهد، جدال حقیقت، انسان‌دوستی و مهربانی با انسان‌های دیگر در برابر خشونت، قدرت‌طلبی و سلطه‌گری است که در آن شهادت مسیح به‌منزله‌ی سرنوشت تلخ این رویارویی است. با وجود چنین سکانسی به‌واقع پازولینی از متن کتاب مقدس استفاده می‌کند تا تعریف دیگری از ایمان را برای بیننده خود بازخوانی کند. ایمان آوردن به صداقت، عشق و مهرورزی به انسان‌های دیگر که ریشه‌ی تاریخی آن بیشتر در درک عرفان شرقی دیده می‌شود، امری است که در بیشتر آثار پازولینی نیز دیده می‌شود. پازولینی در مصاحبه‌ای می‌گوید: من یک مارکسیست هستم؛ اما هر بار که انجیل را می‌خوانم، نمی‌توانم جلوی اشکم را بگیرم. عیسی برای من، نه یک پیامبری خداگون، بلکه یک انسان والامرتبه، شاعر، انقلابی و کشته‌شده‌ی راه حقیقت است. در جای دیگری نیز او درباره فیلم خود می‌نویسد: این فیلم برای من مثل نوشتن یک شعر بود؛ یک شعر تصویری در ستایش عدالت، درد، و عشق انسان.

انجیل به روایت متیو ساخته‌ی 1964 است و در همین سال برنده‌ی جایزه شیر طلای بهترین فیلم و برنده‌ی جایزه‌ی هیئت ژوری جشنواره ونیز شد و با دیرکردی سه‌ساله، به‌عنوان نماینده‌ی سینمای ایتالیا به مرحله‌ی نهایی جشنواره سینمایی اسکار 1967 و جشنواره‌ی بفتا 1968 راه یافت.

 

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره نهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ بهار ۱۴۰۴:

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ فلسفه، هنر؛ ادبیات و علوم انسانی  سال سوم/ شمارۀ نهم/ بهار ۱۴۰۴(فهرست مطالب، دریافت فایل پی‌دی‌اف شماره نهم)

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_نهم
#بهار_۱۴۰۴