خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

بیماری‌های روان در سپهر اجتماعی به قلم دکتر سولماز شیخ‌شعاعی(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی
سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴

مطالعات تخصصی جامعه‌شناسی

بیماری‌های روان در سپهر اجتماعی
✍دکتر سولماز شیخ‌شعاعی
سلامت روان تأثیر بسیار گسترده‌ای در زندگی فرد و جامعه دارد و این تأثیر شامل داشتن جسمی‌ سالم‌تر، بهبود سریع‌تر فرد پس‌از دچار به بیماری‌ها، کاهش دوره نقاهت، افزایش توانایی فرد در انجام کارهای روزانه، افزایش بهره‌وری، آموزش و اشتغال بهتر، برقراری روابط اجتماعی شایسته‌تر و به‌طور خلاصه، برخورداری از شیوه‌ی زندگی سالم‌تر است. می‌شود گفت بهبود سلامت روان دربردارنده یک هدف ارزشمند است و آن بهبود سلامت احساسی افراد و سلامت جامعه است (مذهب‌دارقشقائی و همکاران، 1392: 56).

از نیمه‌ی دهه ۱۹۸۰، عوامل اجتماعی تعیین‌کننده سلامت نیز در تحقق یافتن جنبش ارتقای سلامت اهمیت یافتند و عبارت عوامل اجتماعی تعیین‌کننده‌ی سلامت در میانه‌ی دهه ۱۹۹۰ به‌طور فزایندهای مورد استفاده قرار گرفت. تقویت این باور که شواهد به‌دست آمده درباره‌ی عوامل اجتماعی تعیین‌کننده سلامت اثرات بالقوه گسترده‌ای در سیاست عمومی‌ دارد، باعث شد تلاش‌هایی انجام شود تا یافته‌های علمی‌ به زبانی بیان شوند که برای سیاست‌گذاران و همه‌ی مردم فهم‌پذیر باشد، به‌گونه‌ای که در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل سال‌های ۲۰۰۰ سیاست‌هایی برای اقدام به‌شیوه‌ی منسجم برای از بین بردن نابرابری در سلامت و لحاظ کردن عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، فراهم شد (مطلق، محمداسماعیل و همکاران، ٤٦:١٣٨٧، ٤٥)

این مسئله که چه عواملی سبب اختلال‌های روانی می‌شوند و چرا توزیع این اختلال‌ها در جوامع نابرابر است، پرسشی اساسی است که سال‌ها ذهن متخصصان سلامت روان را درگیر کرده است. تا یک دهه پیش سه رویکرد در پاسخ به این پرسش وجود داشت:

 

1)     رویکرد زیست‌شناختی که علتی مشخص مانند یک ماده‌میکروب یا عاملی ارثی را عامل بیماری می‌دانست؛

2)     رویکرد روان‌شناختی که رویکردی فردگرایانه بود و برمبنای تبیین‌های روان‌پویایی از اختلال‌ها، پایه‌گذاری شده بود؛

3)      رویکرد اجتماعی که بر پدیده یادگیری اجتماعی و به‌ویژه رویکردهای رفتاری، اختلال روانی تأکید می‌کند.

 

به بیان دیگر این رویکرد نیز برخلاف نامش با فرد و اصلاح رفتار او سروکار دارد ( ستاره فروزان، ۱۳۹۰) كتاب حاضر که ازسوی نشر نارون منتشر شده است با دغدغه‌ی نویسنده برای بررسی تأثیر شاخصه‌های اجتماعی بر بیماری‌های اعصاب و روان به‌طور مشخص دوقطبی‌ها، نگاشته شده است. براساس دیدگاه جامعه‌شناختی، گاهی اوقات به‌دلیل فشارهای اجتماعیِ زندگی روزمره و عوامل تنش‌زا، فرد دچار اختلال‌های روانی می‌شود.

اختلال‌های روانی در دسته‌بندی‌های متعددی قرار گرفته‌اند که دارای زیرمجموعه‌ای از بیماری‌ها هستند؛ ازجمله این زیرمجموعه‌ها، اختلالات خلقی است. معمولاً افراد در زمانی احساس می‌کنند خوشحال، پرانرژی و درزمان‌هایی دیگر، غمگین و دل‌مرده‌اند و تقریباً هرکسی امکان درگیری در نوسانات خلقی ادواری را دارد. اگر قدری به تغییرات در نحوه‌ای که احساس می‌کنیم، فکر کنیم؛ می‌توانیم از ماهیت اختلالات خلقی آگاه شوید (هالجین و کراس ویتبورن، 1387: 81).

اختلال خلقی عبارت است از آشفتگی در حالت هیجانی یا خُلق فرد. افراد می‌توانند این آشفتگی را به‌صورت افسردگی شدید، ضعف شدید یا آمیزه‌ای از حالت‌های هیجانی تجربه کنند. ویژگی اصلی اختلال‌های افسردگی، این است که افراد ملالت یا غم توان‌کاهی را احساس می‌کنند. در نوع دیگری از اختلال خلقی، به نام اختلال دو قطبی، فرد تجربیات هیجانیِ مخالف «قطب» افسردگی یعنی، احساس‌های شعف به نام سرخوشی دارد (کوگلماس و گارسیا، 2015)

اغلب افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، بین دوره‌هایی طبیعی عمل و احساس می‌کنند، بااین‌حال، تقریباً یک‌چهارم، خلق بی‌ثبات دارند و در کنار آمدن با دیگران، هم در خانه، هم در محیط کار با مشکلاتی مواجه می‌شوند. آن‌ها بعد از دوره اولیه، همچنان در محیط کار مشکلاتی دارند و کمتر از نیمی ‌از آن‌ها ظرف 5 سال بعد از بستری شدن کاملاً سازگار می‌شوند. تقریباً 1 تا 4 درصد جمعی جهان از این بیماری رنج می‌برند. بنابر گزارش سازمان جهانی بهداشت اختلال دوقطبی ششمین عامل ناتوانی در سراسر جهان در گروه سنی 44 تا 15 است (وجدانی آرام و همکاران، 58:1396).

از دیدگاه‌های جامعه‌شناختی درباره بیماری‌های روانی که در این کتاب به آن اشاره شده است، می‌شود به نظریه هم‌کنش‌گرایی بلومر اشاره کرد. بلومر برآیند ویژگی انسان در فراگرد تکاملی زیست‌شناختی را همان ویژگی تن‌کرد شناختی گونه آدمی‌ یا به‌عبارت خود وی، سازه انسانی می‌داند. کنش نمادی کنشی است که ویژگی رفتاری گونه یا نوع آدمی‌ را از دیگر گونه‌های حیوانی جدا و ممیز می‌کند (تنهایی، ۱۳۹۸ :۳۶) فرآیند تفسیر در نظر بلومر به این معناست که افراد با اشاره به معانی مشترک و جمعی در موقعیت و با پیش‌بینی نگرش دیگران به بررسی عمل‌گرایانه شرایط می‌پردازند و بر اساس تفسیری که از موقعیت، به دست می‌دهند، موفق به انجام کنش نمادی می‌شوند.

از نگاه این دیدگاه زندگی اجتماعی به‌طور حتم، هم‌کنشی میان اعضای گروه را به همراه دارد و جامعه را متشکل از افرادی می‌داند که با یکدیگر هم‌کنشی می‌کنند. فعالیت‌های اعضا عمدتاً در پاسخ نسبت به یکدیگر یا در ارتباط با همدیگر رخ می‌دهد. هر فردی در هم‌کنشی با دیگران ناگزیر است آنچه را دیگری درحال انجام یا قرار است انجام دهد، به شمار آورد. آن‌ها مجبورند رفتار خود را هدایت کنند و خطوط کردار خود را به هرگونه ممکنی با کنش‌های دیگران متناسب و هم‌ساز کنند. کنش‌های دیگران باید به شمار آیند و نباید صرفاً به‌عنوان عرصه‌ای برای بیان آنچه که فرد تمایل به انجام آن دارد یا درصدد انجام آن است، تلقی شود؛ درواقع هم‌کنشی نمادی، درگیر تفسیر کنش فرد مقابل است. یک جامعه یا گروه آدمی ‌متشکل از مردمی ‌است که در معاشرت با یکدیگرند. چنین معاشرتی به‌ شکل کنش مردم نسبت به یکدیگر به وجود می‌آید و بنابراین درگیر هم‌کنشی اجتماعی می‌شود (تنهایی، ۲۰:۱۳۹۸)

نظریه‌ی نهاد تامِ گافمن: نهاد تام به زبان گافمن به خانه‌ی فشار تعبیر شده است که افراد را در آن، به‌اجبار و با اعمال سلطه‌ای که مشروعیت فرهنگی دارد، مهار می‌کنند. داغ یعنی بی‌اعتباری شدید افراد در هر موقعیت اجتماعی، مسئله دار دانستن افراد و بنابراین توجیه کردن اعمال زور و سلطه برای مدیریت صحنه یا موقعیت.

گافمن با این رویکرد که با داغ نهادن بر مردم می‌شود آن‌ها را کنترل کرد، نظریه سلطه خویش را پی‌ریزی کرد. داغ ممکن است به دو صورت نمود یابد:

1. داغ انتسابی مانند داغ‌های طبیعی؛

2. داغ اکتسابی مانند داغ‌های اجتماعی یا شخصی.

 

بنابراین داغ‌ها را می‌شود به سه دسته بخش‌بندی کرد:

۱. داغ‌هایی که به‌دلیل نقص‌های طبیعی به وجود می‌آیند؛ مانند معلولیت‌ها؛

2. داغ‌هایی که به پیشینه زندگی افراد برمی‌گردد؛ مانند پیشینه بیکاری؛

3. داغ‌هایی که به دلایل روابط اجتماعی تبعیضانه به افراد زده می‌شود؛ مانند اقلیت قومی، دینی یا جنسی.

در اخر: هر گروه اجتماعی بر مبنای نیازهای مشترک هدف‌ها و راه‌های مشترک شکل می‌گیرد که اصل اول در جامعه‌شناسی نظری است. نیازهای هر گروه اجتماعی بر اساس بنیان‌های معرفت‌شناختی آن گروه که ریشه در بسترهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه‌ای دارد مشخص می‌شود. شکل‌گیری بسترهایی در گام نخست فرآیند اجتماعی شدن کنشگران اجتماعی و پس از آن تجربه‌های هر فرد در موقعیت‌های منحصربه‌فردی که در آن به نقش‌گیری و ایفای نقش می‌پردازد مربوط است. نقش خانواده به‌عنوان اولین نهاد اجتماعی که هر فردی در آن مرحله‌ی اول اجتماعی شدن، یعنی یادگیری را پشت سر می‌گذارد بسیار برجسته است. اصل تقابل دیالکتیکی در خانواده به تقابل نقش‌های اجتماعی می‌پردازد و این سیستم اجتماعی درصورتی ممکن است نقص‌های موجود در خود را حل کند که روابط متقابل به‌شکل تناقض دیالکتیکی درنیایند.

از بسترهای شکل‌گیری شناخت اجتماعی، نهادها و سازمان‌های اقتصادی‌اند؛ چنان‌که مارکس و انگلس نیز با تأکید بر این بستر مهم شناخت روابط میان طبقات اجتماعی در بسترهای اقتصادی را تحلیل و تبیین می‌کنند. مید و بلومر از این موقعیت‌های اجتماعی اقتصادی به‌عنوان چارچوب کنش یاد می‌کنند و بر این باورند که یکی از چارچوب‌های تعیین‌کننده در شناخت اجتماعی نهادها و سازمان‌های اقتصادی و هم‌کنشی کنشگران در این بسترها هستند. تجربه‌ی شکست‌های اقتصادی و وجود استرس‌های کاری، آینده‌ی نامعلوم در بستر اقتصادی و کلان اجتماعی، از آن‌گونه آسیب‌هایی‌اند که ممکن است شناخت اجتماعی را در تقابل میان واقعیت و ذهنیت به سوگیری‌هایی ایدئولوژیک یا بر پایه‌ی توهم اسطوره و نوستالژی پیش ببرد. در این کتاب، مبتنی‌بر پژوهش کارکردهای خانواده که برآورده ساختن نیازهای عاطفی خود است با کژکارکردی مواجه شده و انسجام اجتماعی در خانواده به دلیل تزلزل روابط اجتماعی اعضای خانواده با چالش جدی مواجه شده است.

گرایش‌های عامیانه مانند خرافه‌گرایی تابوهای فرهنگی و متهم ساختن کنشگران آسیب‌دیده بر اساس برخی ارزش‌ها و عرف‌های فرهنگی موجب اعتماد به افراد نامتخصص شده است که رویکرد برچسب‌زنی را در میان مشاوران گسترش داده است و ازآنجاکه فرد در بسترهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با احساسات و عواطف منفی روبه‌روست، سلطه‌ی این عواطف وی را به پذیرش برچسب بیماری سوق داده است.

 

منابع

–          ابوالحسن تنهایی، حسین (1398)، بلومر جامعه‌شناسی نامتعارف، چاپ اول، تهران، نشر دریای تنهایی بهمن برنا.

–          ستاره فروزان، آمنه (1390)، «سلامت روان و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن»، همایش سالانه انجمن علمی‌ روان‌پزشکان ایران.

–          مطلق، محمداسماعیل، اولیایی‌منش، علیرضا، بهشتیان، مریم، (1387)، سلامت و عوامل اجتماعی تعیین‌کننده آن، تهران، انتشارات موفق، چاپ دوم.

–          وجدانی آرام، سودابه، فردمال، جواد، روشنایی، قدرت‌الله، نجفی، وثوق، رؤیا، محجوب، حسین، قلعه‌ای‌ها، علی، (1396)، «تعیین عوامل مؤثر بر زمان عود در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1، با استفاده از مدل شکنندگی»، مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران، شماره 148.

–          مذهب‌دار قشقایی، هما، حسینی ذیجود، مصطفی، زاهدی اصل، محمد، (1392)، «بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با میزان سلامت روانی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی»، مجله علمی‌پژوهشی پژوهان، دوره12، شماره 2.

–          هالجین، ریچاردپی، ویتبورن، سوزان کراس (1387)، آسیب‌شناسی روانی، مترجم: یحیی سیدمحمدی، جلد دوم، انتشارات روان.

– Kugelmass H, Garcia A. (2015). Mental Disorder among Nonreligious Adolescents. Ment Health Relig Cult. 18: 368-379.

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره نهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ بهار ۱۴۰۴:

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ فلسفه، هنر؛ ادبیات و علوم انسانی  سال سوم/ شمارۀ نهم/ بهار ۱۴۰۴(فهرست مطالب، دریافت فایل پی‌دی‌اف شماره نهم)

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_نهم
#بهار_۱۴۰۴