خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال دوم/ شمارۀ هفتم/پاییز ۱۴۰۳ (گفت‌و‌گوی نرگس جودکی با بانوی هنرمند ایرانی_تاجیکی‌ آمن‌ حسینی)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی
سال دوم/ شمارۀ هفتم/پاییز ۱۴۰۳

بخش مصاحبه و گفت‌وگو

گفت‌و‌گوی اختصاصی
فصلنامه بین‌المللی ماه‌گرفتگی
گفت‌و‌گوی نرگس جودکی با بانوی هنرمند ایرانی_تاجیکی‌ آمن‌ حسینی

 

لطفاً زندگی‌نامۀ مختصری از خودتان بفرمایید.

 

آمن حسینی هستم که با نام اصلی آمنه در شناسنامه در  تاریخ 01/04/1366 درشهر زاهدان از پدر و مادری تاجیک به‌دنیا آمدم. پدر و مادرم تقریبأ پنجاه سال پیش بعد از جنگ روس‌ها از تاجیسکتان به افغانستان مهاجرت کردند و از آنجا در سال‌های ابتدایی انقلاب وارد ایران  شدند. در آن زمان اداره اتباع دولت ایران فقط به اتباع افغانستانی اجازه اقامت می‌داد. خانواده من نیز به اجبار مدارک اقامتی افغانستانی دریافت کردند تا بتوانند در ایران اقامت داشته باشند. من و دیگر خواهر و برادرانم در ایران به‌دنیا آمدیم و شناسنامه ایرانی داریم. ما با فرهنگ غنی ایران رشد کردیم و سرزمین اصلی و کشوری که به آن تعلق خاطر دارم ایران است چون با فرهنگ و مردمانش بزرگ شدم. پدرم تاجر و پیمانکاری موفق است؛ اما مادرم خانه‌دار است. ذوق ادبی‌ام از پدربزرگ شاعرم به من رسیده. ایشان وقتی من دوازده سالم بود از دنیا رفتند.

من دانش‌آموخته مقطع لیسانس ادبیات انگلیسی و فوق‌لیسانس آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه سیستان و بلوچستان هستم. در دوره دانشجویی وارد تدریس زبان شدم. در همان سال‌ها پا به عرصه فعالیت‌های داوطلبانه در سازمان‌های بشردوستانه فعال در ایران گذاشتم. نویسندگی را از سال 1380 با نوشتن داستان کوتاه مهاجرت و چاپ آن در روزنامه زاهدان شروع کردم. عمده کارهای من در نشریه‌های «لیکو»، «از نوشتن» و «همشهری داستان» منتشر شده و همچنین داستان‌هایی نیز از من در کتاب «بختک»، ‹‹روایت›› و ‹‹تنهاترین تنها›› که به‌صورت گروهی درآمده چاپ شده است. مجموعه داستان کوتاه «تازه‌متولدشده» از دیگر آثار چاپ‌شده من است. با شوکی که در زندگی شخصی‌ام در سال 1396 به من  وارد شد عکاسی تقریباً جایگزین نوشتن شد. عمدتاً در حوزه مستند اجتماعی عکاسی می‌کنم. مدتی هم برای سازمان‌های بشردوستانه عکاسی کرده‌ام که حاصل آن دو نمایشگاه گروهی در فرانسه و یک نمایشگاه انفرادی در استانبول بود. که با بازدید خوبی مواجه شد. هم‌اکنون نیز مشغول ترجمه و بازنویسی مجموعه داستان جدیدم هستم.

 

چطور با انجمن امور پناهندگی نروژ آشنا شدید؟

وقتی 15 سال داشتم اولین‌بار با شرکت در مسابقه داستان‌نویسی با عنوان مهاجرت و کسب عنوان نخست از سازمان بشردوستانه گلوبال پارتنرز «GP» با این دست سازمان‌ها و نوع فعالیت‌شان آشنا شدم که به‌مرور با کسب آگاهی بیشتر و شناخت درونیات و اهداف خودم، فعالیت داوطلبانه‌ام با این‌گونه سازمان‌ها در بخش‌های آموزش، سلامت، آگاهی‌بخشی، عکاسی و مدیریت بیشتر شد و به‌مدت یک‌سال سمت مدیر پروژه در سازمان امور پناهندگی نروژی (NRC) شدم.

 

کمی از فعالیت این سازمان بگویید؟

این سازمان در سال 2012 فعالیت خود را در ایران آغاز کرد و به بیجاشدگان افغانستانی و همچنین جوامع ایرانی میزبان آنها کمک می‌کند. تلاش این سازمان در جهت بهبود امور حمایتی و دسترسی به خدمات اولیه بشردوستانه در 10 استان کشور است. و با آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد و دیگر شرکای برنامه منطقه‌ای، پاسخ به پناهندگان و همچنین فعالیت‌های سازمان امور پناهندگی نروژی در بخش‌های آموزش، امنیت غذایی و معیشت، سرپناه و آب و بهداشت و همچنین آگاهی‌بخشی و مشاوره خدمات و کمک‌های بشردوستانه ارائه می‌دهد.

 

از چالش‌ و تجاربی که به‌عنوان یک بانوی فعال در زمینه‌های مختلف حرفه‌ای داشتید، برایمان بگویید.

قطعأ هر انسانی در هر شغل و کسب‌وکاری بدون چالش نبوده و نیست. به‌هرحال، افت‌وخیزهای دائمی زندگی و چالش‌های آن، بارها برای همه‌ ما، لحظاتی را ایجاد کرده و می‌کند که احساس می‌کنیم انگیزه کافی برای انجام مسئولیت‌هایی که پذیرفتیم نداریم.

من در طول سال‌ها کار با زنان سرپرست خانواده، کودکان و دختران جوان چه در زمانی که مسئولیت داشتم و چه در زمانی که به‌عنوان عضوی از یک انجمن مردم‌نهاد بودم و یا گاهی که خودجوش فعالیت می‌کنم همیشه با دردهای تک‌تک جامعه هدفم همذات‌پنداری عمیقی می‌کنم. چون به‌شدت غم و دردشان را با پوست و استخوانم حس می‌کنم. من همیشه به دوستان پیشنهاد می‌کنم با دردها همذات‌پنداری نکنید و فقط آرزوی بهبود زندگی و حال خوب برای آدم‌های اطرافمان داشته باشیم.

چیزی را که همیشه من در فعالیت‌های میدانی تجربه داشتم در زندگی خصوصی خودم هم تجربه کردم. اما از طرفی هم بزرگ‌ترین محرک من شد که بیشتر تلاش کنم تا عاملی برای بهبودی وضعیت زندگی قشر آسیب‌پذیر و البته زندگی خودم باشم.

ما خانم‌ها اکثرآ علاوه‌بر مسئولیت‌های شغلی خود مسئولیت‌های دیگری از جمله نقش همسر و مادر را هم داریم. مسئولیت‌های متعدد مربوط به تعهدات شخصی و شغلی از جمله چالش‌های هر حرفه‌ای است که می‌تواند آنها را به‌شدت تحت‌الشعاع قرار دهد تا مسئولیت‌های مربوط به شغل و یا خانواده خود را کنار بگذاریم، مثلاً خانواده از همسر انتظار دارد تا همسر خوبی باشد. مدیریت این مسئله کار آسانی نیست و من تلاش زیادی کردم که این هر دو مسئولیت را به‌خوبی پیش ببرم. درواقع در مسئولیت‌ها باید متعادل‌سازی کرد. من معمولاً از وقایع ناشناخته ترس دارم. ریشه این ترس، ترس از شکست است. قطعاً زمانی که اطرافیانم شناخت کافی از توانایی‌های من ندارند این ترس ایجاد می‌شود. اگر خانم‌ها از حمایت کافی در هر عرصه برخوردار باشند نتایج درخشانی به‌دست می‌آورند. در این سال‌ها من تنها حامی خودم برای  غلبه بر ترس‌هایم بوده‌ام. یاد گرفتم که اعتماد به‌نفس یکی از ملزومات اساسی در شکوفایی و رشد است. من فکر می‌کنم به‌اندازه کافی برای رهبری یک تیم و یا پیش بردن مسئولیت‌هایی که در این سال‌ها داشتم به خودم اعتماد داشته‌ام. فکر می‌کنم تبعیض نژادی و نابرابری‌های جنسیتی در دنیای مردسالار و مذهبی که از بزرگترین چالش‌های من در این سال‌ها بوده عامل اصلی ترس من از درست انجام ندادن مسئولیت‌هایم بوده است.

 

از تجربه کار خودتان در دفتر امور زنان در دفتر نمایندگان بگویید.

کار من در دفتر نمایندگان  در بخش توانمندسازی زنان بوده است. البته باتوجه به اینکه من به کار سیاسی علاقه ندارم از ابتدای همکاری توافق کردیم که برای من حکمی رسمی صادر نشود تا به‌عنوان فردی سیاسی قلمداد نشوم. بنابراین به‌دلیل تجربه و علاقه‌ام، با هدف کمک به زنان حاشیه شهر سیستان و بلوچستان، سکان بخش توانمندسازی به من به‌عنوان یک نیروی غیررسمی سپرده شد که البته آن‌چنانکه می‌بایست نتوانستم به اهدافم دست پیدا کنم و درنتیجه به رضایت درونی کامل دست پیدا نکردم.

 

برای آشنایی مخاطبان بخشی از وظایف سازمان ریلیف اینترنشنال را نام ببرید.

سازمان ریلیف اینترنشنال، کارش را در ایران از زلزله منجیل-رودبار در سال 1990 شروع کرد و از آن زمان تاکنون از جوامع ایرانی آسیب‌پذیر و پناهندگان افغانستانی در کشور حمایت می‌کند. سازمان ریلیف اینترنشنال دفاتری در یزد، مشهد، تهران و زاهدان دارد و مشارکت و همکاری صمیمانه‌ای با سازمانه‌ای مردم‌نهاد داخلی، اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور، انجمن هلال‌احمر ایران و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی می‌کند. سازمان ریلیف اینترنشنال در موارد اضطراری یکی از همکاران منتخب دولت ایران به شمار می‌آید. سازمان ریلیف اینترنشنال درحال‌حاضر از طریق پروژه‌های سلامت، بهداشت، آب و فاضلاب، سرپناه، کمک‌های مالی بی‌قیدوشرط و حمایت مراقبتی، مجری پروژه‌های بشردوستانه و بلندمدت توسعه‌ای حمایت از پناهندگان دارای مدرک و نیز مهاجرین فاقد مدرک است.

 

تا جایی که اطلاع داریم تا چند سال پیش این سازمان فقط دفاتری در یزد، مشهد، تهران و زاهدان برای ارائه خدمات داشت، آیا در سال‌های اخیر دفتری در استان‌های دیگر تشکیل داده است؟

در سال 2017، ریلیف اینترنشنال برنامه‌های خود را در بخش‌های مذکور، با آغاز برنامه‌های معیشت و آموزش در استان‌های خراسان جنوبی و اصفهان و بررسی‌های پروژه‌های برون‌مرزی و مشترک با افغانستان و پاکستان گسترش داده است.

 

بزرگترین دغدغه‌ آمنه موقع نوشتن داستان‌های موجود در مجموعه «تازه متولدشده» چه بود؟

بزرگ‌ترین دغدغه من پیش بردن داستان‌هایم به سمت‌و سویی بود که مطابق با نظر و ایده‌های من نبود و متأسفانه سایه سانسورچی عزیز در سرتاسر کتاب به چشم می‌خورد.

 

تا‌به‌حال شده در محیط زندگی و کار با تبعیض جنسیتی رو‌به‌‌رو و از جنسیت خودت منزجر شوی؟

شاهد نابرابری‌های نژادی تا نابرابری جنسیتی در محیط کار بودم. نابرابری نژادی را در بین دوستان و جامعه هرگز  لمس نکردم. فقط در محیط کار با شخصی نژادپرست و منفعت‌طلب برخورد داشتم، اگرچه قوانین و سیاست‌ها در سازمان‌های بشردوستانه طوری حاکم است که تلاش می‌کنند تا فضای کسب‌وکار بدون تبعیض و مطلوبی برای همه ایجاد کنند. اما تا تغییرات واقعی در بطن فرهنگ جوامع هنوز راه درازی در پیش است. همین تبعیض نژادی باعث شده تا من در کاری مشغول باشم که جزء علاقمندی‌های من نیست. خاطرم است در آخرین سمتی که در یکی از سازمان‌های بشردوستانه قرار داشتم با وجود داشتن شناسنامه ایرانی، یکی از همکاران مرد من که عضو سازمان مردم‌نهاد کنشگران توسعه پارس «PDA» بود و با سازمان‌های «RI» و «NRC» همکاری داشتند برای اینکه سمت مرا به دخترش بدهند نژاد من را طوری به رخم کشید و آزارم داد که مجبور به ترک کار شدم و من از شغلی که سال‌ها برای آن زحمت کشیده بودم محروم شدم و انگیزه‌ام را برای ادامه کار در سازمان‌های بشردوستانه متمرکز در ایران از دست داده‌ام. درحال‌حاضر هم به کار بشردوستانه در سایر کشورها فکر می‌کنم. درحال‌حاضر هم به‌ناچار دستیار مدیرعامل در یک شرکت ساختمانی که رتبه «یک» در کشور را دارد مشغول به کار هستم. به امید روزی که بدون هیچ‌گونه تبعیض نژادی مشغول به کار شوم و در جایگاه شغلی واقعی قرار بگیرم.

 

هدف برگزاری شما و دوستان‌ از نمایشگاه‌هایی که در پاریس و استانبول برگزار کردید، چه بوده؟

بیشتر تعامل برقرار کردن و شناساندن فرهنگ‌ها و آداب و رسوم نقاط مختلف ایران به دیگر جوامع هنردوست بوده است و البته ناگفته نماند برای من شخصأ به غیر از شناساندن و دیده شدن فرهنگ‌های نقاط مختلف، بخشی هم فروش آثار و صرف درآمد به‌دست آمده برای بهبود زندگی خانواده‌های آسیب‌پذیر بوده است.

 

به‌ عنوان مترجم، وضعیت ترجمه در ادبیات‌مان را چطور می‌بینید؟

من چون در حوزه ترجمه نیروی تازه‌کار محسوب می‌شوم ترجیح می‌دهم فعلاً نظری در این خصوص ندهم. تا صاحب‌نظر شدن در این حوزه نیاز دارم تا سال‌ها شاگردی کنم.

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره هفتم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ پاییز ۱۴۰۳:
https://mahgereftegi.com/3503/

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_دوم
#شماره_هفتم
#پاییز_۱۴۰۳