نقد و پژوهشهای منتخب
به کوشش دبیر ادبیات داستانی
سودابه استقلال
«بیژن نجدی از عنصر شعر تا زبان داستان»
«گذری کوتاه بر سبک و آثار بیژن نجدی»
✍ اعظم اسماعیلی
ادبیات داستانی معمولا مدیون ذوق و دانش نویسندگان اهل تفکر و نوآوری است. آنهایی که در زمان زندگیشان تنها به طرز خاص و خودخواستهای به زیست ادبی ادامه میدادند که باعث میشد، اینگونه دست به خلق آثاری بزنند که ماندگار و قابل تامل باشد.
از این دست نویسندههای پیشگام در سبک پست مدرنیسم که جسارت آوانگارد و خلق تصاویر شاعرانه در اثر را داشتند؛ میتوان از زنده یاد « بیژن نجدی» داستان سرای معاصر و صاحب سبک، به نیکی یاد کرد.
نجدی، ابتدا فعالیت ادبی و هنری خودش را با سرودن شعر آغاز کرد. معمولا پیرو سبک های نوین و کلاسیک شاعر خاصی نبود. برای همین بداعت و تصاویر شخصی که در آثار این شاعر به چشم میخورد یادآور قلم هیچ شاعری نیست. هوش هنری این شاعر و نویسنده و ذوق سرشارش باعث ایجاد فضای شاعرانه همراه با صنایع ادبی “تشخیص و استعاره و تشبیه” به شیوهی خودش بود. مجموعه شعرهای نجدی که به تلاش همسرش«پروانه محسنی آزاد» جمع آوری شده سه مجموعه شعر با نامهای «خواهران این تابستان» «واقعیت رویای من است» و «پسرعموی سپیدار» است. نجدی شاعر طبیعتگرا و انسان دوستی که اصالت سرودهها و داستانهای ایشان، ناتورالیستی و رمانتیک است.
خصوصیت گوشهگیر بودن ایشان، بر خلاف اینکه روحیه شاد و سرزندهای داشته از ابعاد اخلاقی این هنرمند حکایت میکند. به گفته همسرش، بر خلاف اینکه در انجمنهای ادبی زمان خودش مشارکت چشمگیری نداشت، ولی همیشه از نظرات نویسندههای هم عصرش من جمله « عباس معروفی، شهریار مندنی پور و شمس لنگرودی» بی بهره نبود. چنانکه بعد از چاپ اولین مجموعه داستان کوتاهش با عنوان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نقد و بررسی و تحسین نویسندگان زیادی را به خودش اختصاص داد. تنها مجموعهای که در سال ۷۴ جایزه « قلم زرین جایزه گردون» را دریافت کرد.
نجدی نویسندهی معاصر و صاحب سبکی که عنصر شعریت را چاشنی داستانهای خود کرده و استادانه با عناصر جان بخشی و تشبیه، داستانهایش را برای مخاطب دلنشین و ماندگار کرد، تاسف اهالی ادب و کلمه را برای خودش خرید. طوری که فکر کردن به این قضیه که قلم رویایی ایشان از تکاپوی جوهر ایستاده، غم انگیز است. این نویسندهی بااحساس و توانا، گاهی چنان در یک خط کوتاه و موجز به تصویر و تشخیص اشیا میپردازد که لذت خواندن آن اثر را برای مخاطب چند برابر میکند.
جهانبینی نجدی همیشه زندگی را مقابل مرگ، زیبایی را مقابل نازیبایی و تاریکی را مقابل نور قرار داده. تفکر فلسفی ایشان واقع گرایانه بود. او در کنار سوررئالیست بودن ذهنیتش، آسیبی به ساختار رئالیسمی داستانهایش نزده. همین قدر که «صادق هدایت» قلم سوررئال خودش را توانست به جمع مخاطب راه دهد، نجدی هم هر چند خودخواسته در زمان حیاتش به صورت کمرنگ ولی ماندگار، با خلق آثار منحصر به فردش،توانست به جهان ادبیات داستانی خدمت کند.
این نویسنده با توجه به علاقه به سبک کلاسیک حد وسط را برای پیاده کردن آثارش انتخاب کرد. به شکلی که زبان نوشتار و دیدگاه و اندیشهی او در آثارش؛ آوانگارد، خلاقانه و پست مدرن است و همزمان عنصر تشخص ایشان رگههایی از سبک کلاسیک را به خودش گرفته.
او در مدت زمان فعالیت ادبی و هنری خودش همانطور که اشاره شد؛ به جز یک مجموعه داستان کوتاه، نتوانست به چاپ نوشتههایش بپردازد. ولی همسرش که پا به پایهی خودش و تمام آثارش آمده بود، مجموعههایش را جمع آوری کرد و پس از فوت ایشان به چاپ رساند. «دوباره از همان خیابانها» و « داستانهای ناتمام» از آن مجموعههای ماندگار است.
بعد از چاپ این مجموعه داستانها، باز نگاه منتقدین و نویسندگان به سمت نجدی برگشت و اینبار هم در کنار نقدها و نظرات منفی و مثبت، دیدگاه تحسین برانگیزی را برای آثارش به دست آورد.
بیژن نجدی با جادوی نماد درکلمه و بهره بردن از زبان در سبک لایهمند و ایجاد آوانگارد در فرم داستانهایش، این مجموعهها را با استحکام و ماندگار پیاده کرد. در اینجا به گوشهایی از تصاویر شاعرانه و خیال انگیزش میپردازیم و حتما پیشنهاد میکنیم برای لمس فضای دلنشینی که توسط قلم نجدی به تصویر کشیده شده، از خواندن آثار این نویسنده و شاعر توانا و صاحب سبک، کوتاهی نکنیم.
«گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود. یوزپلنگانی که با من دویدهاند / خاطرات پارهپاره دیروز»
«دهانش مثل ماهی تازه صید شده باز و بسته میشد. یوزپلنگانی که… / استخری پر از کابوس»
«چشمهای مثل کتری روی گاز میجوشید. داستانهای ناتمام، یادداشتهای جبهه»
«پاییز خودش را به آبی چتر میزد. یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس»
«گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود. یوزپلنگانی … که با من دویدهاند / استخری پر از کابوس»
«تاریکی شب روی تاریکیهای چاه ریخته میشد. یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان»
«مه غلیظ دهکده طاهر را توی مشتش گرفته بود. یوزپلنگانی … / سهشنبهٔ خیس»
«یک دایره زرد پای فانوس در حیاط نشسته بود. یوزپلنگانی… / شب سهرابکشان»
«پشت پنجرهها پردهای از گرمای بخاری آویزان بود. یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس»
«زمستان سفیدی آنطرف پنجره سرمای سفیدش را راه میبرد. یوزپلنگانی… / سپرده به زمین»
«مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد میآمد به مرتضی نشان داد. یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان»
«آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده بود. یوزپلنگانی… / روز اسبریزی»
یاد و نام هنرمند سرزمینمان که اصالت کلمه و احساس را در سبک و سطح خودش فرمانروایی میکرد، گرامی و سرسبز باد.
لینک ارتباط با دبیر ادبیات داستانی جهت ارسال آثار نقد و پژوهش در حوزهی داستان:
https://t.me/s54_est
#جستار_ادبی
#اعظم_اسماعیلی
#سودابه_استقلال
#بیژن_نجدی
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
موارد بیشتر
نقد و تحلیلی بر مجموعه داستان “شهر کریستال” (مهدیه عباسپور)
نگاهی به مجموعه داستان «گذرنامه» (فریبا صدیقیم)
نقد و تحلیل ساختارگرایانه رمان سه جلدی زخم تاک (علی رزم آرای)