شعری از حسن فرّخی
صورت زن/ کو؟
(برای پری نصرتی اسمعیلی)
پشت میز کنکاش مینشینم/ نشستهام.
تاوانش هر چه!
ذکر گویمت، آهان!
– شما نگران چی هستید؟
لب بخواهید/ اینطوری!
به خداحافظی میرسید.
روی سنگ من چرا امضاء میگذارید؟
(صورت زن/ کو؟
اینجا
در این سطر
سراغ عطر و بوی زن را میگیرد
ماه!)
شانه به سرها میآیند.
مطلب از این قرار است. تکانم بده، آهان!
اینجا
هوای ابرها را دارم
در برهوت تنم
در جریان اینهمه کلمۀ خیس هستید که؟
من
خاطرۀ گندم را به شهادت میگیرم.
برای عطر نان میمیرم.
این است زندگی!
و از زلال نگاهت به خواهش باران میرسم، که اینطور!
اینجا
هوای کوچهباغها را دارم
در احتیاط کامل از هر سو و این حرفها!
و گیاهان را به شهادت میگیرم برای بلوغ زمین!
هرزه علفها را زیر پا میگذارم
زیر پا میگذارم
زیر پا!
هوای محبوبههای شب را دارم.
گوش بده
در کوچهها و خیابانها هر چه هست به خبرهای زخمخورده نگر
حجم شب را میان دستهایم میگیرم
تو هم بگیر در پرانتز!
از پشت میز کنکاش برمیخیزم/ شکستهام.
تاوانش هرچه!
کشتۀ تو، آهان!
– شما زخمی چه چیزی هستید؟
بیایید سپیده بخوانید.
در جریان کلمات تیرخورده هستید که؟
در انکار من چرا اصرار میکنید؟
(صورت زن/ کو؟
اینجا
در این سطر
سراغ حرفاحرف نام تو را میگیرد
ماه!)
موارد بیشتر
اطلاعیه پایان مهلت ارسال آثار داستانی در جشنواره داستانی زنان داستان نویس
شنبهها با شعر(شعری از افسانه پورقلی)
شنبهها با شعر (شعری از سریا داودی حموله)