نقد و پژوهشِ منتخب در سایت
بهرام بیضایی فردوسی زمانه
✍️ امیر حسین رضایی
بهرام بیضایی سرو تناوریست در بوستان خزانزدهی فرهنگ و ادب این سرزمین. او نیز اگرچه نه همسنگ و همسانِ فردوسی، اما به فراخور توان و روزگار خود، کاری کرد کارستان. اگر فردوسی زبان پارسی و فرهنگ ایرانی را از نیستی رهانید و خویشتنِ ازدسترفتهی ما را به ما بازگردانید، بهرام بیضایی نیز چیزی به میهنش بخشید که نداشتناش کاستیِ بزرگ و بیجایگزینی بود. بیضایی، هنر نمایش، آنچه را که هرگز نداشتیم، آفرید، پرورید، چهره بخشید، آراست، زیور داد، بر پای داشت و پیشکش مردمش کرد. مردمی که در چهار هزاره هرگز دوگویی چندگویی و همگویی را بلند و رسا بر زبان نیاورده بودند. ملتی که هرگز مجال نیافته بودند تا هراسِ ناشی از برق تیغهای بریان تازیانِ بیگانه و بردباریِ ازکفرفته از ستم بیدادگران خودی را پیش چشم جهانیان باز نمایند.
مردمی که هرگز نتوانسته بودند پاکی، پیراستگی و خردورزی نیاکان خود، یا دلاوری بیپروایی و میهنپرستی اساطیر باستان را نمایش دهند. بیضایی، به مردمی که از نبود هنر بزرگ نمایش رنج می بردند، آموخت چگونه نجواهای گنگِ فروخورده و فرو مردهی سدههای پرشمار تاریخ شان را از گوشههای خاکگرفتهی ذهن و از ژرفای حنجرههای خفهی خود بیرون بکشند و به گفتگوی دو سویه (دیالوگ) بیان کنند. او به ما آموخت چگونه تکصداهای بیپژواک را به هم بپیوندیم و همصدا به گوش زمان و زمین برسانیم. به ما نشان داد که هر چند دیر، اما میتوانیم بر صحنه بیاییم و فریاد برداریم تا آنچه بر ما و نیاکانمان رفته به گوش دیگر کسان برسانیم. فریادی خشک، گرهگره، نیمهجان اما رسا و هشدار دهنده.
آنگونه که آسیابانِ مرگ “یزدگرد” چنین دردی را با صدایی غمبار و گرفته اما گویا و پُرپژواک فریاد میکشد:
«نه!
ای بزرگواران!
ای سرداران بلندجایگاه که پا تا سر زره پوشید،
آنچه شما اکنون میکنید نه دادگری است و نه چیز دیگر،
آنچه شما اکنون میکنید یکسره بیداد است.
گرچه خون آن مهمان نخوانده اینجا ریخت،
اما گناهش ایچ برمن نیست،
مرگ آن است که او خود میخواست.
نه! ای بزرگان رزم جامه پوشیده!
آنچه شما با ما میکنید آن نیست که ما سزاواريم.»
(مرگ یزدگرد)
بهرام بیضایی روایتی دیگرگونه از مرگ یزدگردشاه فراروی ما میآورد که با آنچه در تاریخ آمده، نهتنها یکی نیست، که آن روایت تاریخیِ آشنای ما را به سخره گرفته و قلم میکشد. او یزدگردی دیگر، آسیابانی دیگر و موبدی دیگر میآفریند. گاهی از زبان یزدگردشاه سخن میگوید، گاهی آسیابان میشود و دردهای بزرگِ ملتش را فریاد میزند، گاهی زن میشود و از گلوی زن آسیابان آنچه بر زیردستان یزدگردشاه، رفته هوار میکند:
آسیابان: از این زن اندیشهام نیست؛ زیرا پیش از این بارها به آغوش مردمان رفته است.
زن: نامرد!
آسیابان: بیخبر نیستم.
زن: هر کس را مشتریانی است.
آسیابان: همسایگان؟
زن: اگر من نمیرفتم، پس که نانمان میداد؟
دختر: تو با پدرم چه بد که نکردی!
زن: بد کردم که در سالهای بیبرگی از گرسنگی رهاندمتان؟
(مرگ یزدگرد)
بیضایی اژدهایی چون ضحاک را که ما به روایت شاهنامه دیوی پلید میدانیم که مغز و خردگاه جوانان این زادبوم را خوراک و خورش مارهای سیاه و سرخ رسته از شانههای خود میکند و سرزمین پاکان و روشن رایان، ایرانزمین را در هزارهای تاریک فرو میبرد، بازمیآفریند و در نمایشنامه “اژدهاک” او را ستمدیده و پایمالِ ستم جمشیدشاه مینمایاند.
به اینها باید افزود که بیضایی زبان پارسی را که هزار سال پس از فردوسی میرفت تا برای همیشه از یادها برود، نه به شیوهی درشتگویان و پیچیدهپردازان سرهنویسی چون میرجلالالدین کزازی، بلکه به روانی و بختیاریِ شگفتی و با سلحشوري قهرمانان نمایشنامههایش، از مرگ رهانید و زندگی دوباره بخشید. همه از بیضایی آموختیم که بیآنکه زور زیادی بزنیم جان و روان خود بفرساییم و زبان و خامه را به دردِ مرگ دچار کنیم، میتوان روان، گویا و شاعرانه پارسی گفت و نوشت. آنگونه که در “مرگ یزدگرد” ، “سهراب کشی”، “سیاوش خوانی” “اژدهاک” و … میخوانیم و میبینیم.
پس از اجرای نمایشنامه “سیاوش”، پرسشگر از او میپرسد:
«در نمایشنامهای که زمان اجرایی شش ساعته دارد، چگونه است که به یک واژهی غیر پارسی برنمیخوریم، این چگونه است؟»
بیضایی پاسخ میدهد:
«من یادم نمیآید دنبال واژهای گشته باشم. واژه ها خود را به من مینمودند و درود بر آن واژه ها.»
فریگیس مینالد:
– آه ای ایزدان! (بر زمین میغرد)، مرا چرا باید این بهره کرد؟ آه فریگیس در آینهی بخت خود نگر، ترا گله از خود بایست که وی را برگزیدی و جهانت بدین برگزید.
سیاوش: درود بر شاه سپیدهدم که مژده خورشید میدهد.
فریگیس: نفرین بر پیکِ پگاه که نمیداند گیتی را به مرگ سیاوش بیدار میکند.
سیاوش : و آفرین بر هر روز که بر آید؛ و گر بی سیاوش!
(سیاوش خوانی)
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
https://t.me/SoudabehEst
#یادداشت
#امیرحسین_رضایی
#بهرام_بیضایی
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت #خانه_جهانی_ماه_گرفتگان #فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی

موارد بیشتر
نقد و پژوهش منتخب در سایت(“صنعت تشخیص”✍مریم ایجادی)
فلسفهی شاعرانهی ویسواوا شیمبورسکا ✍دکتر حسن محمدیان(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)
بررسی ساختار شعر «نشانی» اثر سهراب سپهری ✍قدسیه قاسمی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)