دوشنبهها با نقد و پژوهش منتخب در سایت
جستاری بر رمان تابان ۳ «مرز آسمان»
با رویکرد ساختارگرایانه
و کهن الگوهای پیرنگ اصلی اثر شیوا مقانلو
نشر نیماژ
✍ فریبا چلبییانی
رمان مرز آسمان سومین اثر از سهگانه (تریلوژی) شیوا مقانلوست.
سهگانهای اول ایشان رمان «اسرار عمارت تابان» که ماجرای داستان در مکانی به نام «دژ بلقیس» واقع در خراسان شمالی اتفاق میافتد و دومین اثر از سه گانه « تابان برج استخوان» است که به مکانی در یزد میپردازد.
ماجرای مرز آسمان نیز در شهرهایی از جمله: تبریز، اردبیل، مشکینشهر، جلفا و تهران اتفاق میافتد.
شخصیت اصلی در هر سه رمان زنیست به نام «دکتر تابان رودکی» (باستانشناس و تاریخدان) که در هر اثر با رخدادها و موانع سخت و دشواری مواجه میشود.
تابان در کل زنی جسور، نترس، باهوش و مستقل است.
چیزی که در این رمان هویداست سفر قهرمان به جاهای ناشناخته و پررمز و رازیست که در هر شماره از رمان بنا به دلایلی پای تابان به آنجا کشیده میشود و در مرز آسمان بر اثر گمشدن و ناپدید شدن دو اثر تاریخی بسیار ارزشمندیست (تابلو مینیاتوری میناس و تابلوی دختر مینیاتور سانسون و دختر قیزلباش) که تابان بیشتر از همه مورد اتهام و سوءظن قرار میگیرد و بنا به پیشنهاد سراج (یکی از شخصیتهای رمان) سفری را آغاز میکند.
داستان از میانهی رمان شروع میشود و درست از صحنهای که تابان میان دو سرداب کلیسای (سنت استپانوس و تادوئوس) گیر میکند و زمین میخورد و شانهاش ضربه میبیند و شانس کمتری برای نجات خود دارد.
بعد از فصل اول است که داستان کات میخورد و به سرآغاز داستان برمیگردد. در واقع نویسنده برای شروع رمانش، شاه سکانسی را از خود متن انتخاب کردهاست.
مرز آسمان یک اثر جنایی، معمایی_پلیسی است که با علت و معلولهای مرتبط با هم، تعلیق قوی، تمپو و ریتم تند روایت میشوند.
۶۰ درصد رمان را دیالوگها شکل میدهند و با استناد بر ویژگیهای دیالوگنویسی در داستان انتقال اطلاعات تازه و نو به خواننده است که در این اثر اطلاعات ردوبدل شده را مابین شخصیتهای تابان، سراج، مهبود، سرژ، سیلوی، آلما و اژدر مشاهده میکنیم.
از جمله اطلاعات ارائه شده که برای خواننده تازگی دارد عبارتند از:
_ زنی که سانسون او را در لباس نظامی مردانه به تصویر کشیده
_اشاره به بیماری سیلوی تحت عنوان چهرهپریشی ( پروسپانوزیا)
_سنگنگارههای عمودی باستانی در مشکین شهر بنام «استلهای یئری»
_اشاره به تاریخچهی ساخت کلیسای سنت استپانوس و…
مقانلو، گاه در دیالوگها از زبان ترکی و ارمنی نیز استفاده میکند که به نوعی به بومیت مناطقی که مد نظرش است، اشاره میشود.
در ادامه مطلبم، میخواهم مرز آسمان را از منظر چند کهن الگوی پیرنگ «توپیاس» از جمله پیرنگهای ماجراجویی، تعقیب و گریز، نجات و معما مورد بررسی قرار دهم.
۱_کهن الگوی پیرنگ ماجراجویی:
یک پیرنگ ماجرا و یک پیرنگ جسم است و تمرکز بر جسمی است که سفر میکند و قهرمان داستان وارد دنیای جدیدی میشود. که در مرز آسمان، تابان در سفرش با دنیای تازهای مثل کلیسای سنت استپانوس، تادوئوس، استلهای ئیری و… آشنا میشود.
پیرنگ ماجراجویی معمولاً در لوکیشنهای عجیب و غریب، غیرمعمول و دوست داشتنی اتفاق میافتد و در همین راستاست که قهرمان رمان (تابان) علاوه بر حضور در اینجور مکانها به جستوجوی تقدیر و سرنوشت خود نیز میپردازد.
۲_کهن الگوی پیرنگ تعقیب و گریز:
فرضیهی اولیهی پیرنگ ساده است. کسی دیگری را تعقیب میکند که اینجا ما به دو بازیگر نیازمندیم. یکی تعقیب کننده و دیگری تعقیب شونده.
در مرز آسمان با همین پیرنگ هم مواجهایم. مثل صحنهای که تابان به عنوان تعقیب شونده و موتوری که توسط مهبود اجیر میشود تا تابان را تعقیب کند، به عنوان فرد تعیین کننده معرفی میشود و یا صحنهای دیگر که تابان در سرداب است و متوجه میشود که توسط شخصی که چهرهاش نمایان نیست تعقیب میشود و…
این نوع پیرنگ یکنوعی از برخورد فیزیکی و کنشی شخصیتها محسوب میشود. چرا؟ چون خود تعقیب کردن مهمتر از اشخاصی است که در آن شرکت دارند. در این پیرنگ ما یک شخصیت منفی (موتور سوار در تونل رسالت و خیابانهای تهران و مرد ناشناس در سرداب) و یک شخصیت مثبت (تابان) را داریم.
این نوع پیرنگ مراحل دراماتیک زیادی دارد که در نهایت تعقیب شونده برای همیشه از دست تعقیب کننده رهایی مییابد و یا برای همیشه گرفتار آن میشود.
در این نوع پیرنگ داستان، شخصیتهای داستان باید از منظر خواننده جالب، گیرا و منحصر به فرد باشند. که تابان بیشتر این خصایص را با خود همراه دارد.
۳_کهن الگوی پیرنگ نجات:
چیزی که در این پیرنگ اهمیت دارد این است که قهرمان رمان پا در مکانی بگذارد که برای او ناآشناست. جایی که او را دچار گرفتاری و سردرگمی میکند. او باید راه چاره را بیندیشد تا از گرفتاری نجات یابد. این موضوع نشانهای است از جنگیدن قهرمان در سرزمین شخصیت منفی و غلبهکردن بر او که نشانهای بهتر بر قدرت اوست.
این موضوع هم دقیقاً اشاره دارد بر صحنهای که تابان وارد سرداب کلیسا میشود تا ماجرا جویی خود را کامل کند که با رخدادهایی بلاخره خود را از مهلکه اسارت و مرگ نجات میدهد.
و یا صحنهی معامله کردن تابلوها و دادن پول به وحدتی و مرد ناشناس که با سراج هم به صورت تصویری صحبت میکنند که در این حین سیلوی که زخمی شده تلاش دارد تا به سراج بفهماند که جانشان در خطر است و حواسش به معامله باشد که با سر رسیدن به موقع سرژ تمام نقشههای وحدتی به هم میریزد.
۴_کهن الگوی پیرنگ معما:
همواره در مرکز راز و معما باید تناقضی وجود داشته باشد که راهحلی را بطلبد. چون تمرکز روی اتفاقاتی است (چهکسی، چه چیزی، کجا، چه موقع و چرا؟) که بایستی ارزشیابی و تعبیر و تفسیر شود. چیزها همانی نیستند که ظاهرشان نشان میدهد. نشانهها در کلمات هستند. جواب مشخص و واضح نیست، اما به هر حال همانجاست و با توجه به سنتی که در باره راز وجود دارد، جواب درست پیش چشمان ماست. که در مرز آسمان نامهی کوتاه، پیامهای صوتی و چتهای مهبود رئوف به تابان مشاهده میکنیم که چگونه تابان در پایان رمان آنها را رمزگشایی میکند.
۱_ منبع مورد استفاده از: کتاب بیست کهن الگوی پیرنگ و طرز ساخت آنها؛ نویسنده : توپیاس؛ ترجمه: ابراهیم راهنشین
#تحلیل
#فریبا_چلبی_یانی
#شیوا_مقانلو
#مرز_آسمان
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی

موارد بیشتر
دوشنبهها با نقد و پژوهش منتخب در سایت(بررسی کتاب « من میروم.» اثر ژان اشنوز ✍قدسیه قاسمی)
دوشنبهها با داستان(داستان کوتاه ” چسبکها ” ✍پژمان گلچین)
نقد و پژوهش منتخب در سایت(نگاهی به مجموعه «از سکوت تا تمساح» اثر «احمد خلفانی» ✍فریبا صدیقیم)