شنبهها با شعر
اشعار منتخب
شعری از سمیه جلالی
یکی دست برده به برشهای پوستیِ ملکوتی
یکی که شبیه توست و مفاصل استخوانی جمجمهش بوی خوش زن میدهد.
یکی که با چشمهای درشتِ افیونیاش به منظره مینگرد
یکی که هم تویی هم من.
مینویسی، آنجا از بوی تهاجم آکنده بود
پس سرمان را از بدن جدا کرده
چشمها نیز
مینویسی، اینک مستغرق بلاهتِ آبها شدهام؛
مینویسی و بدون سر و چشمهات
توی آبها میپری
درست وقتی که از نامهای گمشده لبریز جنونی
درست وقتی که توی جمجمهات لبریز آبها میشود
درست وقتی که از خونِ غلیظ رگهات مینوشی
چون تو موافقِ جنون خودت هستی
چون قلب حیوانیات برای همهی حیوانات جهان میتپد
چون بسیار مهربانی و در اندوهِ مثلگیِ خودت غرقی
از خونِ غلیظت سرشار
میروی تا بدنهای مسلول را بجویی
میپری توی سدِ کرج
خودت را به نیزارها میسپاری
به خیابانهای مفروش از خون و ساچمه
خودت را میسپاری به هذیانیِ تاریخِ وهن
که از بدنها تغذیه میکند
از ذهنهای مخدوش و روانهای پریش
یکبار به من هم گفتی، بپر
پریدم و غرق طاعون شدم
هنوز کلمات کتابها را از بر نبودم
هنوز توی کتابخانهها پرسه میزدم
هنوز خوابِ گوسفندانِ شیفتهی پیشوایشان را میدیدم
آخر گوسفندان شیفتهی پیشوا، بسیار گوسفندانِ نجیبی هستند
نشخوار میکنند
راه میروند
نمیمیرند
سلاخی میشوند بدونِ آب
حقنه میکنند توی چشمهای سالوسیشان ورد و دعا
خونِ مبارکی دارند چون خونِ خداست
بوی غلیظ خونِ توی جمجمهی بزرگت اما
مرا به وجد نمیآورد و من به هذیانیِ خیابانها عادت ندارم
از کنارِ شهرهایت فاصله میگیرم
همچنین از نامهای ویرانگرت
شعر میخوانم و باز شعر میخوانم و انگار در شعر به هزارتوی ذهنهای مشوش راه میبرم همهی افتادگان و خیزبرداشته شدگان را
یکبار برای همیشه از کودکِ بازیگوشِ چشمهات گریختهام
یکبار که مرا افسونِ خندههات کردی
آخر تو افسونگرِ قهاری هستی
خونِ غلیظِ توی رگهای خودت را مینوشی
پس بسیار قهرمانِ مقبولتری هستی از من که هنوز راه میروم و نمیمیرم
راه میروم و نمیمیرم
راه میروم، میافتم و نمیمیرم
پس تو دستهای مبارزتری داری، مفتخری به اندوهِ ستُرگ خودت که راه رفتهای و بارها مردهای و دوباره از اندامهای ماورایی خودت زاده شدی.
میگویی:
من دیوانهام
و دیوانگان هرگز نمیمیرند.
اما بگو خونِ من
خونِ خدای تو نبود؟!
خدا را تو بوسیدهای
و من همچنان راه میبرم خدایانِ مشعوف تو را
راه میبرم همهی خدایان تو را
من شادم و راه میبرم همچنان که فکر میکنم باید راه ببرم خدایان تو را
خدایان بوسیده شدهی تو را
خدایانِ عاشق تو را
و تو بوسیدهای خونِ مرا
مرا که از کتابهای کتابخانهها جدا نبودهام
و همچنان در حالِ خواندن سطورِ خنیاگرانام
خنیاگرانِ قرنهای دور
مترصدانِ ذهنهای آشوبگر؛
تو هنوز راه میروی
چون بسیار قهرمانِ قهاری هستی
از کارخانهها و معادن
بیمارستانها و تیمارستانها
کشتیهای باری
بندرگاههای ملوانانِ امیدوار
گذشتهای،
به تمام آبهای سرخ دست یازیدهای
از خون غلیظ خودت نوشیدهای
قلب حیوانیام را نیازردهای
زیرا بسیار قهرمان قهاری هستی
و من بسیار آرامم
راه میروم نمیمیرم
و به فساد و زبونیِ دقایقِ ویرانگرِ خرافات میخندم،
من بسیار میخندم
آخر من عاشقِ تناقضاتِ الهیام
خاکستریام
که از ققنوسیام جوجههای شرم روییدهاند
من بسیار عاشق تناقضات الهیام
میخندم و اگر گریه کنم مرا در هالهای از نور میبینی.
دور میشوم از رذالتهای متعالی
از صندلیهای چوبی و طنابهای پوسیده فاصله میگیرم
چون من بسیار محافظهکارم؛
سرم را از توی آبها بیرون آوردهام
از مناظرجهنمی دور میشوم
جیبم را از سنگهای بزرگ رودخانهها خالی
و از پنجرهای آلوده به نگاههای متخاصم،
میگریزم
از ارتفاعهای هولناک نیز
گورها پر است از صداهای متفاخر جوانان
و کلاغهای پرسهزنِ عاشقِ چشمهای تازه، مغزهای شوریده
من از گورها نیز فاصله میگیرم
چون بسیار محافظهکارم
پس کتاب میخوانم و خودم را به جای آبها توی صفحاتِ روشنش غرق میکنم.
سرم پر است از بوی دود و آشوب
به یاد میآورم همهی شبها و روزها
شبهای هذلولی و روزهای آماس
تراخم چشمها و تورم سرها، شقیقههای منهدم و
سربازانِ پوتینپوشِ بلاگردان
تماسهای وحشت و اضطرابِ خانهها
تلاشیِ نامها، توی آبها
صداهای مستحیلِ توی گورخانهها
مِفرغِ گداختهی آسمان و مَفرق شکافتهی دالانهای گذر
همهی تصاویر هولناکِ خوابها و
دقایقِ مخدوشِ بیداریام
*نه جرئت امهه وا بیداری و نه زهره خوو
خووم پر از گُرازِن و کِراسِن پر از گریخ و عذاب
سراب هر چه که دیدم صبا همیشه سراب*
میخوانم، مینویسم
گوش میدهم
میخندم چون دیوانگان
و در تنهایی خویش، جمجمهی کوچک کلاغهای پرسهزن عاشقِ چشمهای تازه و مغزهای شوریده را به سینه میفشارم
چون من بسیار محافظهکارم
چون شبیه تو قهرمان قهاری نیستم.
*کراس: بزمچه_ گریخ: گریه_ خوو: خواب
*نه جرئت امهه… ابراهیم منصفی
لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماهگرفتگی:
https://t.me/MAHIGOOLI
#سمیه_جلالی
#اشعار_منتخب_در_سایت
#سمیه_جلالی
#شنبه_های_شعر
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان

موارد بیشتر
شنبهها با شعر (شعری از آرزو رنجبر)
شنبهها با شعر(شعری از میلاد زنگنه)
شنبهها با شعر (شعری از نبیهآل کثیر)