خانه جهانی‌ماه‌گرفتگان (NGO)

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

تحلیل ژوئیسانس لاکانی در نظریه‌ی فراگفتاریک ✍ جمال بیگ(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی

سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴

مطالعات تخصصی نقد و پژوهش شعر

تحلیل ژوئیسانس لاکانی در نظریه‌ی فراگفتاریک

✍ جمال بیگ

 

مفهوم ژوئیسانس (Jouissance) در نظریه‌ی ژاک لاکان، به تجربه‌ای اشاره دارد که فراتر از لذت معمولی است و هم‌زمان با رنج و لذت همراه است که البته ‌این مفهوم با بیماری مازوخیسم تفاوت بنیادی دارد. ژوئیسانس در زبان، میل و ساختار روانکاوانه‌ی سوژه‌ی حضوری سمبولیک است که ممکن است در شعر و ادبیات جلوه‌های پیچیده‌ای داشته باشد. در اینجا قصد داریم ژوئیسانس را در بستر نظریه‌ی شعر فراگفتاریک به بررسی بنشینیم.

بارها تکرار کرده‌‌ام که در سبک فراگفتاریک، زبان فقط ابزاری برای انتقال معنا نیست؛ چراکه‌ موجودی زنده است و می‌تواند خود به‌ میدانی تنشی تبدیل شود، که در آن سوژه با لذت و رنج هم‌زمان روبه‌رو شود. در این نوع شعر، زبان به‌گونه‌ای عمل می‌کند که میل و ناکامی را در کنار  هم حفظ می‌کند؛ برای مثال در شعر «صلح بی‌قرار» جمال بیگ این‌گونه می‌خوانیم:

از فشردن آبدار نارنج و ترنج

روی دل کباب شده‌‌ام

تا ویار کشیدن نارنجنگ‌ها

در حدود فاصله‌ی دو برجک

پرچمی سفید

در تنت می‌وزد

چندگانگی معنا و عادت‌زدایی ‌زبانی در فراگفتاریک، باعث تجربه‌ای همانند ژوئیسانس می‌شود؛ زیرا خوانشگر در برابر شکستن هنجارهای زبان و جابه‌جایی غیرمنتظره‌ی واژگان، هم احساس کشف، هم نوعی سردرگمی به معنای «لذت و رنج لاکانی» را تجربه می‌کند.

سوژه‌ی شعری در فراگفتاریک، نه در نظم نشانه‌های سمبولیک (نمادین) مستقر است، نه در نظم خیالی، بلکه در مرزهای آن‌ها سرگردان است. این امر، امکان تجربه‌ی ژوئیسانس را فرآهم می‌کند؛ چراکه هربار که معنا درحال تثبیت است، از دست می‌رود و خوانشگر را به تأویلات جدید پرتاب می‌کند.

در شعرهای فراگفتاریک، سوژه دچار کشمکش بین میل و ناتوانی از ارضای میل است. این همان وضعیت «سوژه‌ی لاکانی» است که همیشه در جست‌وجوی «امر گم‌شده» باقی می‌ماند؛ در واقع در فراگفتاریک، میل هیچ‌گاه مستقر نمی‌شود؛ بلکه «در یک چرخه‌ی دائمی از تولید و شکست، بازتولید می‌شود.» این دقیقاً همان ژوئیسانس است که سوژه را وادار به ادامه‌ی بازی زبانی و معنایی می‌کند. برای مثال بخشی دیگر از شعر صلح بی‌قرار را ادامه می‌دهیم:

از به جنگ، جنگ

تا هرچه بادا باد

مبارکش باد

این حجله

با عکس سه‌ در چهار راه

سر پیچ یک کوچه‌ی مفقودالاثر

همه سرشارم از خون پاشیده

وقتی میان لب‌های انار

با من گیلاس، لاس/لاس/لاس می‌زنی

من از به چشم تو

راه می‌روم…

در بسیاری از شعرهای فراگفتاریک‌، «سوژه هم‌زمان در لذت و درد قرار دارد» زبان به‌جای اینکه تنها به معنا ارجاع دهد، به خود زبان بازمی‌گردد و خوانشگر را وارد مدار تکرار و شکست می‌کند. این تجربه‌ی بازگشت به خود یادآور ساختار ژوئیسانس است که در آن سوژه هم از تجربه‌ی زبانی لذت می‌برد، هم از آن آسیب می‌بیند.

در نظم نمادین لاکانی، زبان معمولاً تابع ساختاری سلطه‌گر است که معانی را تثبیت می‌کند؛ اما در شعر فراگفتاریک این سلطه را «متزلزل و گاه ویران می‌کند» در این سبک «قواعد معمولی زبان کنار زده می‌شود و معنای جدید از دل تناقض و شکست زبانی، سر بر می‌آورد.»

این شکست زبانی، خود نوعی ژوئیسانس ایجاد می‌کند؛ چراکه از نظر لاکان، سرکوب و محدودیت‌های نمادین، ژوئیسانس را شدت می‌بخشد. لحظاتی که در شعر فراگفتاریک «معنا فرو می‌پاشد و زبان وارد یک جریان سیال و نامحدود می‌شود، همان لحظات اوج ژوئیسانس است.» این تجربه همانند آن چیزی است که لاکان، در رابطه با پیوند سوژه با امر واقع توصیف می‌کند. حالا به بخش دیگری از ادامه‌ی شعر صلح بی‌قرار، توجه کنیم:

 

حتی به وقتی که معجزه‌‌ام

کتاب بینایی ساراماگوست

کور شوم

اگر تن به تن تو درنیایم

بعد از این

چندم شخص ویکتوری‌ام

که در ویراستاری جنگ و صلح

گم نخواهم شد

از همین قرار

به من الهام می‌شود

زنی در یک خمپاره

پاره

پاره

مرا می‌زاید

که بعد از من

به دنیا خواهد آمد…

 

در آخر بگویم که نظریه‌ی فراگفتاریک، تجربه‌ای از ژوئیسانس را برای خوانشگر فراهم می‌کند که در آن زبان، به چیزی فراتر از ابزار معنا تبدیل می‌شود و به ماشینی میل‌ورز بدل می‌شود. خوانشگر درگیر روندی می‌شود که در آن تلاش برای فهمیدن، خود به‌ «لذت –رنج» تبدیل می‌شود. سوژه‌ی شعری درگیر بازی پیوسته‌ای با معناست که هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد و همین «تعویق معنا» همان چیزی است که ژوئیسانس را تقویت می‌کند.

ساختار شعر با عادت‌زدایی از زبان، شکستن ساختارهای متعارف و بازی با تضادهای زبانی و مفهومی، تجربه‌ای فراگفتاریکی و لاکانی (ژوئیسانسی) را شکل می‌دهد.

در انتها به پایان شعر صلح بی‌قرار می‌رسیم:

 

حالا روسپیدم

از پرچمی ‌که در همین شعر

جریان دارم

برافراشته‌ ایستاده‌‌ام

روی تپه‌ماهورهایت

می‌خواهم

در سازهای بادی جهان

دوستی تو را صدا کنم

ای صلح بی‌قرار

ای صلح بی‌قرار…

 

 

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره دهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ تابستان ۱۴۰۴:

انتشار فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/ تابستان ۱۴۰۴(تهیه فایل پی‌دی‌اف)

 

 

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی

#سال_سوم

#شماره_دهم

#تابستان_۱۴۰۴