فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴
مطالعات تخصصی پژوهش هنر
جنگ و رسالت هنرمند در عصر دیجیتال
✍آیدین آریایی
جنگ بهعنوان پدیدهای انسانی همواره تأثیر عمیقی بر زندگی بشر داشته و درعینحال منبع الهام برای هنرمندان بوده است. هنر بهعنوان ابزار بیان، میتواند واقعیتهای تلخ جنگ را به تصویر بکشد و احساسات عمیق انسانی را منتقل کند. آثار هنری مانند نقاشیها، فیلمها و شعرها جنبههای مختلف جنگ را به نمایش میگذارند و ما را به تفکر دربارهی پیامدهای آن ترغیب میکنند. درحالیکه رسانهها معمولاً به پوشش سریع و فوری رویدادهای جنگ میپردازند. هنر زمان بیشتری برای بررسی عمیقتر و تحلیل این واقعیتها فراهم میکند. بهعنوان مثال، فیلم نجات سرباز رایان به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، نهتنها نبردهای خونین را به تصویر میکشد؛ بلکه تأثیرات روانی جنگ بر سربازان و خانوادههایشان را نیز بررسی میکند. این نوع بازنمودها میتوانند بینندگان را به تفکر دربارهی معانی عمیقتر جنگ ترغیب کنند. تصاویر زندان ابوغریب که در اوایل دهه ۲۰۰۰ منتشر شدند، نمونهای از تحریف واقعیتهای جنگاند. این تصاویر رفتار غیرانسانی نیروهای آمریکایی با زندانیان عراقی را نشان میدهند و واکنشهای جهانی را برانگیختند؛ اما زمینههای اجتماعیسیاسی که منجر به این رفتارها شد کمتر مورد توجه قرار گرفت. هنر میتواند به ما کمک کند تا این زمینهها را بهتر درک کنیم و ابعاد پنهان جنگ را نمایان سازد. آثار هنری مرتبط با زندان ابوغریب نهتنها بر تصاویر وحشتناک تمرکز کردهاند؛ بلکه سعی در بررسی علل و پیامدهای این رفتارها دارند؛ همچنین در سالهای اخیر گروههایی مانند داعش به سر بریدنهایی دست زدند که در رسانهها به شدت پوشش داده شد. این تصاویر نهتنها وحشتناک بودند؛ بلکه تأثیر عمیقی بر افکار عمومی گذاشتند. رسانهها این تصاویر را نمادی از خشونت و بیرحمی جنگ معرفی کردند؛ اما هنر میتواند ما را از این سطحینگری دور کند. آثار هنری که به موضوع خشونت گروههای افراطی پرداختهاند، معمولاً تلاش میکنند تا علل اجتماعیاقتصادیسیاسی این خشونتها را بررسی کنند. این نوع بازنمودها میتوانند ما را به تفکر دربارهی ریشههای این خشونتها ترغیب کنند و ما را از واکنشهای احساسی دور کنند. تقابل هنر با تحریف رسانهها موضوعی مهم است. درحالیکه رسانهها معمولاً برای جلب توجه تلاش میکنند، هنر میتواند بهعنوان ابزاری انتقادی عمل کند. هنرمندان با خلق آثار هنری که واقعیتهای جنگ را به چالش میکشند، ما را به تفکر دربارهی پیامدهای اجتماعی و انسانی جنگ ترغیب میکنند. نمایشگاههای هنری که به موضوع جنگ و صلح پرداختهاند، فضایی برای گفتوگو و تبادل نظر فراهم میکنند و فرصتی برای بررسی عمیقتر واقعیتهای جنگ و تأثیرات آن بر جامعه ایجاد میکنند؛ درنهایت هنر و جنگ دو پدیدهایاند که همواره با یکدیگر در تعامل بودهاند. هنر میتواند واقعیتهای تلخ جنگ را بازنمایی کند و درعینحال، تحریفهایی را که ازسوی رسانهها صورت میگیرد، به چالش بکشد. باتوجهبه پیچیدگیهای جنگ و تأثیرات عمیق آن بر زندگی انسانها، نیاز است که از هنر بهعنوان ابزاری انتقادی استفاده کنیم تا بتوانیم واقعیتهای جنگ را بهتر درک کنیم و از سطحینگری دور شویم.
رابطهی هنر و جنگ
رابطهی هنر و جنگ، تجلیگاه تضادهای عمیق انسانی است که در آن، زیبایی و وحشت درهم تنیده شدهاند. هنر، بهعنوان پدیدهای خلاقانه و متعالی همواره در پی فضایی از صلح و آرامش است تا بتواند در بستر آن شکوفا شود و احساسات و اندیشههای عمیق بشری را به تصویر بکشد؛ اما درعینحال، تاریخ نشان داده است که این فضاهای آرامشآمیز گاه به کانونی برای بازنمایی قهرمانیها و حماسههای جنگی تبدیل میشوند؛ در واقع، هنرمندانی که در عصرهای مختلف به تجسم و روایت جنگ پرداختهاند، نهتنها به ثبت وقایع پرداختهاند؛ بلکه با خلق آثار خود بهنوعی از قهرمانان جنگ تجلیل کردند و رنج و شکوه ناشی از نبردها را به تصویر کشیدهاند.
در دوران کلاسیک، هنرمندان بهطور عمده به روایتگری و تصویرگری رویدادهای جنگی مشغول بودند؛ آنها با چیرهدستی و ذوق هنری خود صحنههای حماسی را به تصویر میکشیدند و با استفاده از رنگها، فرمها و ترکیببندیها، احساسات و عواطف انسانی را در این بستر پرتنش بازتاب میدادند؛ اما این تصویرگریها تنها به ثبت وقایع محدود نمیشد؛ بلکه هنرمند با نگاهی عمیقتر به انسانیت، رنجهای ناشی از جنگ را نیز به نمایش میگذاشت. این تضاد میان زیباییهای هنری و تلخیهای جنگ، پرسشهای بنیادینی را دربارهی ماهیت انسان و جنگ مطرح میکرد.
در این راستا، تقسیم کار میان جنگ و هنر بهوضوح قابل مشاهده است. جنگجو به میدان نبرد میرود و با شمشیر و سپر خود در برابر دشمن میایستد، درحالیکه هنرمند با قلم و بوم خود این نبرد را در ذهن مخاطب زنده میکند. این دوگانگی نشاندهندهی نقش متفاوت هریک در جامعه است: یکی بهعنوان نیرویی فیزیکی و دیگری بهعنوان نیرویی روحانی و فرهنگی. اما آیا میشود گفت که هنرمند صرفاً ناظر است؟ یا آیا او نیز در عمق وجود خود تحتتأثیر وقایع جنگ قرار نمیگیرد؟
با گذر زمان، این رابطه پیچیدهتر شده است. جنگ نهتنها سوژهای برای هنر بوده است؛ بلکه خود بهنوعی الهامبخش خلاقیتهای جدید نیز بوده است. هنرمندان معاصر با استفاده از رسانههای نوین، سعی کردهاند تا ابعاد جدیدی از جنگ را بررسی کنند و با نگاهی انتقادی، زوایای پنهان آن را نمایان سازند. آثار هنری معاصر ممکن است به نقد جنگ بپردازند، رنجهای بیشمار انسانی را به تصویر بکشند یا حتی از زبان قربانیان جنگ سخن بگویند. این تغییر رویکرد نشاندهندهی تحول در نگرش هنرمندان نسبت به جنگ و تأثیرات آن بر زندگی انسانهاست؛ ازاینرو، هنر و جنگ دو روی یک سکهاند. هرچندکه هنر ممکن است از زیباییهای صلح بهرهبرداری کند؛ اما نمیشود انکار کرد که جنگ نیز همواره منبعی برای الهامبخشی و خلاقیت بوده است. این دو پدیده، همچون دو نیروی متضاد درهم تنیدهاند و هر یک بر دیگری تأثیر میگذارد. بنابراین، بررسی رابطه هنر و جنگ نهتنها ما را به شناخت عمیقتری از ماهیت هنر رهنمون میسازد؛ بلکه ما را به تأمل دربارهی انسانیت و شرایط وجودیاش دعوت میکند. آیا میتوانیم از دل این تضادها، نغمهای از صلح و همزیستی بیابیم یا اینکه این دو عنصر همواره در تقابل با یکدیگر باقی خواهند ماند؟ این پرسشها همچنان بیپاسخ ماندهاند و ما را به جستوجوی پاسخهای تازهای فرامیخوانند.
رابطهی جنگجو و هنرمند
رابطهی جنگجو و هنرمند همواره بهعنوان یک پیوند متقابل در تاریخ بشر شناخته شده است. هنرمند به جنگجو برای موضوعی برای خلق آثار هنری نیاز دارد؛ درحالیکه جنگجو به هنرمند نیازمند است تا قهرمانیهایش را ثبت و در یادها زنده نگه دارد. در گذشته، جنگ قهرمانانه و دلاوریهای جنگجویان بدون هنرمند، امری بیهوده و فاقد معنا بود؛ زیرا هنرمند بود که میتوانست این کنشهای قهرمانانه را به تصویر بکشد و آنها را در خاطرهی جمعی بشر حک کند. آثار هنری، از نقاشیها و مجسمهها گرفته تا شعرها و داستانها، همواره نقش مهمی در جاودانه ساختن نام قهرمانان بازی کردهاند؛ اما در عصر حاضر، این وضعیت بهشدت تغییر کرده است. امروزه جنگجو برای رسیدن به شهرت و ماندگاری در خاطرهی جمعی دیگر نیازی به هنرمند ندارد. با پیشرفت فناوری و ظهور رسانههای جدید، هر جنگجو میتواند با بهرهگیری از ابزارهای ارتباطی موجود، داستان خود را روایت کند و قهرمانیهایش را به تصویر بکشد. رسانهها، بهخصوص در دنیای دیجیتال، بهسرعت و بهطور خودکار هر رویدادی را پوشش میدهند و این امکان را فراهم میآورند که هر فردی با یک کلیک بتواند صدای خود را به گوش دیگران برساند.
در این دنیای جدید، ماشینهای پوشش رسانهای تقریباً بهصورت خودکار عمل میکنند. آنها بدون نیاز به مداخله یا تصمیمگیری هنری ویژه، هر جنگ و دهشت را بهسرعت درج و بازنمایی میکنند. این امر باعث شده است که جنگجویان و حتی تروریستها بتوانند با فشار دادن دکمهای، نهتنها بمب را منفجر کنند؛ بلکه دکمهی آغاز کار ماشین رسانهها را نیز فشار دهند. این ماشین رسانهای با سرعتی بیسابقه، تصاویر و روایتهای مربوط به جنگ و خشونت را تولید و بازتولید میکند و به اشتراک میگذارد. این تغییرات نهتنها تأثیر عمیقی بر نحوهی بازنمایی جنگ داشته است؛ بلکه مفهوم شهرت و اعتبار را نیز دگرگون کرده است. در گذشته، هنرمند واسطهای بود که نام قهرمانان را جاودانه میساخت؛ اما اکنون، جنگجو میتواند خود بهتنهایی داستان خود را روایت کند و از طریق رسانههای اجتماعی و دیگر پلتفرمهای دیجیتال، توجه عمومی را جلب کند. این دگرگونی در نقشها باعث شده است که جنگجویان نهتنها بهعنوان قهرمانان، بلکه گاهی اوقات بهعنوان سوژههای رسانهای قابل توجه شناخته شوند. ازسویدیگر، این تغییرات چالشهایی نیز برای هنرمندان ایجاد کرده است. آنها اکنون در دنیایی زندگی میکنند که تصاویر و روایتهای جنگ بهراحتی در دسترس عموم قرار دارد و ممکن است آثار هنری آنها تحتتأثیر این سیلاب اطلاعات قرار گیرد؛ در واقع، هنرمندان معاصر باید با این واقعیت کنار بیایند که جنگجویان میتوانند خود داستانهایشان را روایت کنند و در نتیجه نقش آنها بهعنوان شاهدان یا روایتگران تاریخ ممکن است کمرنگتر شود.
بااینحال، هنر هنوز هم میتواند ابزاری قدرتمند برای تحلیل و نقد جنگ باشد. هنرمندان معاصر با استفاده از رسانههای نوین میتوانند ابعاد عمیقتری از جنگ را بررسی کنند و با نگاهی انتقادی، زوایای پنهان آن را نمایان سازند. این رویکرد نهتنها میتواند رنجهای انسانی ناشی از جنگ را به تصویر بکشد؛ بلکه میتواند پرسشهایی بنیادین دربارهی ماهیت انسانیت و تأثیرات جنگ بر زندگی بشر مطرح کند. رابطهی جنگجو و هنرمند در عصر حاضر بهشکلی پیچیدهتر و چندبعدیتر تبدیل شده است، هرچند که جنگجو دیگر نیازی به هنرمند برای رسیدن به شهرت ندارد؛ هنر هنوز هم میتواند ابزاری برای تحلیل و تفسیر واقعیتهای جنگ باشد.
تأثیر رسانههای اجتماعی بر روایت جنگ
رسانههای اجتماعی بهعنوان مهمترین ابزارهای ارتباطی در دنیای امروز، تأثیر عمیق و گستردهای بر نحوهی روایت جنگ و دلاوریهای جنگجویان دارند. این پلتفرمها که شامل شبکههای اجتماعی مانند: توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و یوتیوب میشوند، به افراد این امکان را میدهند که بهطور مستقیم و بدون واسطه، تجربیات و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. این ویژگی بهویژه در مواقع بحران و جنگ، جایی که روایتهای رسمی ممکن است تحریف یا سانسور شوند، اهمیت بیشتری مییابند. در چنین شرایطی، جنگجویان و شاهدان عینی قادرند از طریق ویدئوها، تصاویر و متون، تجربههای خود را به جهانیان منتقل کنند و بدین ترتیب، روایت شخصی خود را از واقعیتها ارائه دهند. این روایتهای شخصی نهتنها میتواند به آگاهی عمومی دربارهی ابعاد انسانی جنگ کمک کند؛ بلکه ممکن است احساسات و تجربیات عمیقتری را که در پشت صحنهی درگیریها وجود دارد، بازتاب دهد؛ افزونبر آن، رسانههای اجتماعی بهعنوان بستری برای تشکیل جوامع مجازی عمل میکنند که در آن افراد میتوانند تجربیات مشترک خود را به اشتراک بگذارند و حمایتهای عاطفی را دریافت کنند. این امر میتواند به کاهش احساس تنهایی و انزوا در میان افرادی که تحتتأثیر جنگ قرار دارند، کمک کند. با اینحال استفاده از رسانههای اجتماعی در روایت جنگ نیز با چالشهایی همراه است. یکی از این چالشها، امکان تحریف اطلاعات و انتشار اخبار نادرست است. در شرایطی که اطلاعات بهسرعت منتشر میشود؛ احتمالاً روایتهای نادرست یا مبالغهآمیز نیز شکل میگیرد که میتواند به درک نادرست از واقعیتهای جنگ منجر شود؛ همچنین برخی از کاربران ممکن است با سوءاستفاده از این پلتفرمها، به انتشار محتوای خشونتآمیز یا نفرتانگیز دست بزنند که میتواند تأثیرات منفی بر جامعه داشته باشد؛ علاوهبر این، رسانههای اجتماعی ممکن است به ابزاری برای پروپاگاندا تبدیل شوند که گروههای خاصی تلاش میکنند تا روایتهای خود را تحمیل و صدای دیگران را خاموش کنند. به همیندلیل، لازم است که کاربران با دقت و آگاهی از منابع اطلاعاتی استفاده کنند و به تحلیل انتقادی محتوا بپردازند؛ همچنین، رسانههای اجتماعی میتوانند فرصتی برای هنرمندان فراهم کنند تا از تجربیات جنگ الهام بگیرند و آثار خلاقانهای تولید کنند که به بازتاب واقعیتهای انسانی کمک کند. این آثار ممکن است نقاشیها، فیلمها، موسیقی و ادبیات باشند که هر یک بهنوبهی خود میتوانند ابزاری برای بیان احساسات و تجربیات مرتبط با جنگ باشند؛ در نهایت، تأثیر رسانههای اجتماعی بر روایت جنگ پدیدهای چندوجهی است که نیازمند توجه و بررسی دقیق است. این رسانهها میتوانند هم فرصتی برای بیان صدای جنگجویان و شاهدان عینی فراهم کنند و هم چالشهایی را ایجاد کنند که باید با آنها مقابله شود. باتوجهبه قدرت رسانههای اجتماعی در شکلدهی به روایتها و تأثیر آنها بر افکار عمومی، ضروری است که ما مصرفکنندگان محتوا، هوشیار باشیم و تلاش کنیم تا از اطلاعات درست و معتبر استفاده کنیم. در این راستا، آموزش سواد رسانهای و تفکر انتقادی میتواند نقش مهمی در کمک به افراد برای تشخیص اطلاعات درست از نادرست بازی کند. بهطور کلی، رسانههای اجتماعی نهتنها بهعنوان ابزارهایی برای ارتباطات انسانی عمل میکنند؛ بلکه میتوانند به عنوان پلهایی برای درک بهتر واقعیتهای پیچیدهی جنگ و دلاوریها نیز مورد استفاده قرار گیرند.
رسانههای اجتماعی و جنگ خلیج فارس: بازخوانی روایتها در پرتو نظریهی ژان بودریار
تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنگ و بهویژه جنگ خلیج فارس، موضوعی پیچیده و چندلایه است که بهویژه در پرتو نظریههای ژان بودریار، فیلسوف و جامعهشناس پستمدرن فرانسوی، قابل بررسی است. بودریار در اثر مشهور خود جنگ خلیج فارس: یک نمایش (۱۹۹۱) به این نکته اشاره میکند که جنگ خلیج فارس نهتنها یک واقعیت فیزیکی بلکه یک واقعیت رسانهای نیز بود. او مطرح میکند که آیا جنگ خلیج فارس اساساً اتفاق افتاد یا اینکه بیشتر نمایشی رسانهای بود که در آن تصاویر و روایتها بهگونهای ساخته و پرداخته شدند که واقعیت را تحتتأثیر قرار دادند. در این چارچوب، رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزارهای جدید ارتباطی، بهطور قابل توجهی بر نحوهی درک و تجربهی جنگ تأثیر گذاشتهاند. درحالیکه رسانههای سنتی مانند تلویزیون و روزنامهها معمولاً روایتهایی کنترلشده و گزینشی از جنگها ارائه میدهند. رسانههای اجتماعی این امکان را فراهم میکنند که افراد عادی، خبرنگاران مستقل و حتی جنگجویان خود روایتهای خود را منتشر کنند. این امر بهویژه در جنگ خلیج فارس مشهود بود، جایی که تصاویر و ویدئوهای مربوط به نبردها از طریق رسانههای اجتماعی بهسرعت در دسترس عموم قرار گرفتند.
مهمترین تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنگ، توانایی آنها در تغییر روایتها و ایجاد واقعیتهای جدید است. با استفاده از هشتگها، توییتها و پستهای اینستاگرامی، مردم میتوانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند. این نوع ارتباطات باعث میشود تا روایتهای متنوعتری از جنگ شکل بگیرد و صداهای مختلف، از جمله صداهای نادیدهشده، به گوش برسد. این امر موجب میشود که جنگ نهتنها بهعنوان یک رویداد نظامی، بلکه بهعنوان یک تجربه انسانی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. بهعلاوه، رسانههای اجتماعی با ایجاد احساس همبستگی و همدلی بین افرادی که در مناطق مختلف جهان زندگی میکنند، میتوانند تأثیر عمیقی بر نگرش عمومی نسبت به جنگها داشته باشند. با مشاهدهی تصاویر واقعی از جنگ و تأثیرات آن بر زندگی مردم، کاربران میتوانند احساسات قویتری نسبت به وقایع پیدا کنند و این احساسات ممکن است منجر به تغییرات اجتماعی یا سیاسی شود؛ بدین ترتیب، رسانههای اجتماعی میتوانند به ابزاری برای بسیج عمومی تبدیل شوند که مردم را به اقدام در برابر بیعدالتیها یا خشونتها ترغیب میکند.
اما این تأثیرات مثبت با چالشهایی نیز همراه است. یکی از مشکلات اصلی رسانههای اجتماعی در زمان جنگ، انتشار اطلاعات نادرست یا جعلی است. باتوجهبه اینکه هر فردی میتواند محتوایی را تولید کند و منتشر کند، خطر انتشار اخبار کذب یا تحریفشده افزایش مییابد. این امر میتواند منجر به سوءتفاهمها، ترس و حتی تشدید تنشها شود. در این راستا، بودریار نیز به این نکته اشاره میکند که واقعیت جنگ ممکن است تحتتأثیر روایتهای رسانهای قرار گیرد و این روایتها خود بهنوعی واقعیت جدیدی را شکل دهند.
در نهایت، تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنگ و تحلیل آن از منظر بودریار نشاندهندهی پیچیدگیهای جدیدی است که در دنیای معاصر با آن روبهرو هستیم. جنگ دیگر تنها رویدادی نظامی نیست؛ بلکه پدیدهای چندرسانهای است که دربرگیرندهی تصاویر، روایتها و احساسات مختلفی است که از طریق رسانههای اجتماعی منتقل میشود. این تغییرات نهتنها بر نحوهی درک ما از جنگ تأثیر میگذارد؛ بلکه همچنین بر نحوهی تعامل ما با یکدیگر و با واقعیتهای اجتماعی نیز تأثیرگذار است.
در نتیجه، اگرچه جنگ خلیج فارس ممکن است بهعنوان رویدادی واقعی در تاریخ ثبت شده باشد؛ اما روایتها و تصاویری که از آن به دست آمدهاند، واقعیت جدیدی را ایجاد کردهاند که نمیشود نادیده گرفت. رسانههای اجتماعی با ایجاد فضایی برای تبادل آزادانهی اطلاعات و تجربیات، نقش مهمی در شکلدهی به این واقعیت بازی کردهاند؛ بنابراین، بررسی تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنگ باید دربردارندهی تحلیل عمیقتری از نحوهی تولید و مصرف اطلاعات در عصر دیجیتال باشد و باید تلاش شود تا فهم بهتری از پیچیدگیهای موجود در روابط انسانی و اجتماعی حاصل شود. بهطور خلاصه، تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنگ نهتنها ابعاد جدیدی از تجربهی انسانی را به تصویر میکشد؛ همچنین ما را به چالش میکشد تا نسبت به واقعیتهایی که روزانه با آنها مواجه هستیم، انتقادیتر بیندیشیم. آیا ما میتوانیم از این ابزارها برای ایجاد تغییرات مثبت استفاده کنیم یا اینکه در دام روایتهای تحریفشده گرفتار خواهیم شد؟ پاسخ به این پرسشها نیازمند تفکر عمیقتر و گفتوگوی مستمر دربارهی نقش رسانهها در زندگی ماست.
نتیجهگیری:
تحلیل رابطه میان رسانهها و جنگ، از جنگ خلیج فارس تا امروز نشان میدهد که رسانهها نهتنها ناظر، بلکه بازیگران فعال در شکلدهی به روایتهای جنگ بودهاند. در جنگ خلیج فارس رسانههای سنتی مانند تلویزیون با پوشش زنده و یکسویه، تصویری کنترلشده ارائه دادند که به گفتهی بودریار، مرز میان واقعیت و بازنمایی را مخدوش کرد. امروز، رسانههای اجتماعی با امکان تولید و انتشار محتوا توسط کاربران، این پویایی را پیچیدهتر کردهاند. اگرچه در دههی ۹۰ خبری از هشتگ و استوری نبود، امروز این ابزارها به مردم، سربازان و شاهدان عینی اجازه میدهند تا روایتهای خود را مستقیماً به اشتراک بگذارند و افکار عمومی را تحتتأثیر قرار دهند. این تحول، هم فرصت است و هم تهدید: از یکسو، دسترسی به روایتهای متنوع و مستقل افزایش یافته است و ازسویدیگر، گسترش اطلاعات نادرست و جنگ روایی تشدید شده است. در هر دو دوره، چه در عصر تلویزیون و چه در عصر توییتر، رسانهها نه فقط بازتابدهنده جنگ، بلکه بخشی از خود جنگ بودهاند؛ بهعبارتدیگر، جنگ امروز تنها روی میدان نبرد نمیگذرد؛ بلکه در فضای مجازی و بر سر تصاحب روایتها نیز جریان دارد. تفاوت کلیدی در دموکراتیزه شدن تولید محتواست که هم شفافیت را افزایش داده و هم آشفتگی اطلاعاتی را دامن زده است. در نهایت، چه در جنگ خلیج فارس و چه در جنگهای امروزی، مسئلهی اصلی این است که رسانهها نهفقط وقایع را گزارش میکنند؛ بلکه در ساخت واقعیتهای اجتماعیسیاسی مشارکت دارند. این قدرت شکلدهی به ادراک عمومی، رسانهها را به ابزاری حیاتی در جنگهای مدرن تبدیل کرده است؛ بنابراین فهم جنگ در عصر حاضر مستلزم درک عمیقتر از نقش رسانههاست؛ چه سنتی و چه اجتماعی. زیرا جنگ دیگر فقط درگیری نظامی نیست؛ بلکه نبردی برای تصاحب حقیقت است.
منابع:
1. دنچف الکس، در باب هنر و جنگ و ترور، سپیده اقتداری، نشر حرفه هنرمند، چاپ اول ۱۳۹۵
2. برندن لائورا، هنر و جنگ، سینا علیزاده، انتشارات بان، چاپ اول ۱۴۰۴
3. بودریار ژان، جنگ خلیج اتفاق نیفتاد، فرید قدمی، بوک ویژن
4. فیلم نجات سرباز رایان کارگردان استیون اسپیلبرگ، فیلمنامه رابرت رودات، محصول ۱۹۹۸
لینک دریافت پیدیاف شماره دهم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ تابستان ۱۴۰۴:
انتشار فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/ تابستان ۱۴۰۴(تهیه فایل پیدیاف)
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_دهم
#تابستان_۱۴۰۴
موارد بیشتر
خوانشی بر نمایش «کوکا»✍آناهیتا صادقی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)
یادداشتی بر فیلم «دوستداشتنی»✍امیرحسین تیکنی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)
نقدی بر فیلم «پیرپسر» ✍طاهره بارئی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)