خانه جهانی‌ماه‌گرفتگان (NGO)

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

در جست‌وجوی سواد دوسویه نهادی؛ روایتی از دین و موسیقی در ایران معاصر ✍ دکتر حسین سروی(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی

سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴

مطالعات تخصصی جامعه‌شناسی

در جست‌وجوی سواد دوسویه نهادی؛ روایتی از دین و موسیقی در ایران معاصر

✍ دکتر حسین سروی

 

مقدمه

این جستار بر پایه‌ی پژوهش و کتاب دین و موسیقی در ایران معاصر (1350 تا 1396) نوشته شده است. کتابی که حاصل سال‌ها تحقیق میدانی، تحلیل اسناد و گفت‌وگو با کنشگران این گستره بوده است.

در این نوشته بخشی از محورها، فصل‌ها و نتایج کتاب مرور می‌شود تا تصویری روشن از مسیر طی‌شده و ایده‌ی مرکزی آن یعنی «استقلال نهاد هنر» از «نهاد دین» و لزوم تحقق «سواد دوسویه‌ی نهادی» ارائه شود.

اگر بخواهیم نسبت دین و موسیقی را در ایران معاصر روی نقشه‌ای بکشیم، مسیر پیش رو خطی صاف و یک‌دست نیست. این رابطه بیش‌تر شبیه رودخانه‌ای است که گاهی در میان کوه و سنگ و تنگناها با فشار عبور کرده است، گاهی پشت سدها آرام گرفته و ناگهان در دشتی وسیع دوباره راه تازه‌ای پیدا کرده است.

کتاب دین و موسیقی در ایران معاصر تلاشی است برای دنبال کردن این رودخانه از دهه پنجاه شمسی تا دهه نود؛ روایتی از فراز و فرودها، سکوت‌ها و گفت‌وگوهایی که شکل گرفتند.

از بزرگ‌ترین تحولات فرهنگی ایران در چند دهه‌ی اخیر، تلاش هنر برای استقلال از نهادهای دیگر بوده است؛ هنری که قرن‌ها زیر سایه‌ی سیاست و دین حرکت می‌کرد، حالا آرام‌آرام منطق درونی خودش را جست‌وجو می‌کند. کتاب در این مسیر به این پرسش پاسخ می‌دهد که این استقلال در عرصه‌ی موسیقی چگونه شکل گرفته است و نهاد دین چه واکنش‌هایی در برابرش نشان داده است.

این پژوهش از دل تجربه‌ای شخصی زاده شد و با روش‌های علمی گسترش یافت. بررسی تمامی آرای فقیهان، مراجع تقلید و متفکران در عرصه‌ی دین، تحلیل انعکاس این مواجهه در مطبوعات، گردآوری و تحلیل آمار رسمی و گفت‌وگو با مدیران فرهنگی، ناشران، هنرمندان و کارشناسان حوزه‌ی موسیقی است.

هدف در این اثر این نبود که گزارشی شعاری ارائه شود؛ بلکه بازسازیِ واقعیتی اجتماعی بود؛ واقعیتی که در آن موسیقی و دین در کنار همه کشمکش‌ها، راهی برای ادامه‌ی زندگی یافته‌اند.

این اثر پژوهشی به لحاظ روش نیز تجربه‌ای متفاوت از جمع‌آوری داده‌ها را دربارۀ موضوع کلان چالش بین دو نهاد اجتماعی (دین و هنر) با رویکرد مرکب[1] بیان کرده و نمایان ساخته است:

1. جمع‌آوری داده‌ها از طریق اسناد دینی تولیدشده ازسوی مولدان کالاهای دینی؛

2. جمع‌آوری داده‌ها با استفاده از روش تاریخ شفاهی از طریق مصاحبه با نخبگان اداری، فرهنگی و اجتماعی ذی‌ربط و ذی‌مدخل؛

3. جمع‌آوری داده‌ها از طریق تحلیل محتوای روزنامه‌ها و نشریه‌ها؛

4. و جمع‌آوری داده‌ها از طریق مراجعه به اسناد اداری.

این کتاب با بررسی چهار گروه از داده‌های تاریخی[2] نشان داد که چالش بین دو نهاد دین و هنر در ایران معاصر در چه مرحله‌ای است و آشکار ساخت که این چالش، گاه به موضع‌گیری‌های تند نیروهای فعال و مؤثر در این دو نهاد اجتماعی نیز منجر شده است.

به نظر می‌رسد رفته‌رفته نیروهای هنری به‌دنبال رهایی یافتن از سلطه‌ی نهادهای غیررسمی دینی بوده‌اند و قصد دارند تا استقلال خود را کسب و حیات مستقلی را در جامعه دنبال کنند. ما می‌توانیم بخشی از سرنوشت و تاریخ پُرمسئله‌ی موسیقی در ایران معاصر را در این اثر پی‌گیری کنیم.

 

تأملی درباره‌ی فصل‌های کتاب

این اثر از یک مقدمه به قلم دکتر حسن محدثی گیلوایی، پیش‌گفتار نویسنده، شش فصل و نتیجه‌گیری نهایی و نیز یک پیوست تشکیل شده است.

فصل نخست مدخلی است برای ورود به اثر و در آن در خصوص مفاهیم اصلی تعاریف و به برخی سوابق کار اشاره و روش تحقیق توضیح داده شده است. در این فصل، جداگانه تمامی آثار علمی، پژوهشی و مکتوب که با موضوع این کتاب نزدیکی داشته‌اند نقد و بررسی شده‌اند.

اغلب آثاری که در این موضوع نگاشته شده‌اند یا متمرکز به نگاه‌های زیبایی‌شناسانه و با رویکرد و ابزار پژوهش هنر و موسیقی‌شناسی بوده است یا درباره‌ی مفاهیم و مقوله‌های فقهی و اساساً موارد مرتبط با بحث غنا و موضوعات مرتبط با آیات و روایت بوده‌اند؛ بنابراین کمتر اثری با نگاه جامعه‌شناختی این دو پدیده‌ی مهم اجتماعی و فرهنگی را در مقابل هم تحلیل کرده‌اند.

فصل دوم به مبانی نظری کار اختصاص داده شده است و به‌عنوان پایه‌ای‌ترین فصل این کتاب در نظر گرفته می‌شود و بقیه کتاب بر آن اتکا دارد. از نکات تأمل‌برانگیز این فصل تمرکز نویسنده بر نظریات سنخ‌شناسانه گرایش‌های دینی در ایران معاصر دکتر حسن محدثی است.

فصل سوم این کتاب که طولانی‌ترین فصل کتاب است به موضوع موسیقی در نظر گرایش‌های دینی پرداخته است و نویسنده به دنبال این است که اطلاعات زیادی را به خواننده درباره‌ی نوع نگاه دینی به موسیقی در یاران در قالب قاب‌ها ارائه دهد.

صداهای متفاوت دین (پنج رویکرد)

رویکردهای دینی و اثرات آن‌ها

در این کتاب، پنج رویکرد دینی مهم که میدان بازی موسیقی را در این پنجاه سال شکل داده‌اند به‌روشنی جدا شده است:

1. محافظت‌گرایی دینی: در دهه‌ی شصت دست بالا داشت و با تأکید بر مرزبندی سخت، سیاست حذف موسیقی از عرصه‌ی عمومی را پیش برد. این رو‌یکرد، موسیقی و غنا را در اکثر استفتائات یکسان انگاشته و به تبع آن حکم بر حرمت صادر کرده است.

در این گرایش، اشتغال، آموزش، خرید و فروش، نگه‌داری ‌ساز (آلات لهو)، استماع توأم با اختیار و نیز سماع بدون اختیار، نواختن و آوازخواندن جملگی حرام و در برخی موارد همچون استفاده برای تهییج به‌منظور جنگ و شب زفاف آن هم تحت شرایط خیلی خاص مجاز دانسته شده است.

2. ترمیم‌گرایی دینی: در آغاز دهه هفتاد، تلاش کرد روزنه‌های محدودی را باز کند و موسیقی مجاز محدودی امکان بروز پیدا کرد.

این گرایش در مفروضات و مبانی دینی با گرایش محافظت‌گرا مشترک است. بخش اصلی روش‌های استنباط فقهی را می‌پذیرد اما با به کارگیری برخی سازوکارها و روش‌های جدید درصدد تکمیل آن است. این گرایش درجه‌ی انعطاف بیشتری در باب موسیقی دارد. در این گرایش، موسیقی از نظر فقهی به اقسامی همچون حلال، حرام و مشکوک تقسیم می‌شود.

3. بازسازی‌گرایی دینی: با بازخوانی منابع و متون دینی کوشید رویکرد تازه‌ای برای پذیرش موسیقی در زندگی روزمره ارائه کند.

این گرایش، عقل و دستاوردهای آن را به رسمیت می‌شناسد و خواهان سازگاری مداوم دین با آن است. رویکرد این گرایش کاملاً ایجابی است و از انعطاف بالایی برخوردار است. شرایط و زمینه‌مندی در این گرایش اهمیت برجسته‌ای دارد. موسیقی از منظر این رویکرد به‌عنوان هنر، نقشی تأثیرگذار در جامعه دارد و البته می‌تواند کارکردی دوگانه، چه در مسیر اعتلا یا تباهی انسان داشته باشد.

4. نواندیشی دینی: با‌توجه‌به تجربه‌ی زیسته‌ی مردم، باید موسیقی را بخشی از حیات اجتماعی و حتی معنوی دانست و از مرزکشی‌های پیشین فاصله گرفت.

این رویکرد اساساً بینابینی است. نزدیک به بازسازی‌گرایی و متأثر از آن است. در این رویکرد اصل در موسیقی جواز است.

5. رهبران دینی و سیاسی: این رویکرد در بزنگاه‌هایی بین مصلحت و فقه ‌نوسان داشته است. تأسیس دانشکده‌های موسیقی و برگزاری جشنواره‌ها، نمونه‌هایی از انعطاف در این نگاه است.

این پنج رویکرد نشان می‌دهد که نسبت دین و موسیقی هیچ‌گاه یکدست نبوده است و هر بار با غلبه یکی از این گرایش‌ها شکل تازه‌ای یافته است

فصل چهارم این کتاب به بازتاب تقابل بین گرایش‌های دینی و موسیقی طی سال‌های 1350 تا 1396 در مطبوعات ایران اختصاص یافته است.

در این فصل کوشیده شده تا از ره‌گذر تحلیل محتوای مطالب درج‌شده در برخی بسیاری از مطبوعات ایرانی این نسبت توضیح داده شود. مسیری بسیار دشوار اما خروجی تحلیل‌ها بسیار قابل تأمل.

در فصل پنجم رویکردهای آماری به موسیقی در چهار دهه‌ی پس از انقلاب 1357 بررسی و تحلیل شد.

این بررسی‌ها گویای این واقعیت است که برحسب تسلط جریان‌های سیاسی‌دینی گوناگون در اداره‌ی جامعه، شرایط فعالیت‌های موسیقایی در کشور چگونه بوده است. چه فراز و فرودهایی را این هنر تجربه کرده و با آن مواجه شده است.

فصل ششم کتاب داده‌های کار را تکمیل و خروجی کار را ترسیم می‌کند.

نویسنده به سراغ کسانی رفته که بیش از هر گروه دیگری شایسته‌ی سخن‌گویی درباره‌ی موسیقی ایران و وضع و احوال آن هستند.

در اینجا برخی کارگزاران برجسته‌ی موسیقی کشور وقایع را بازگو کرده‌اند و نویسنده در میان این گفت‌وگو‌ها و سطرها به‌دنبال پاسخ به پرسش‌های خویش است. از تجربه مدیران وقت تا ناشران و موسیقی‌دانان.

مصاحبه‌هایی نیمه‌ساختاریافته که در این اثر صرفاً موارد مرتبط با موضوع بازتاب داده شده و الباقی در مجلدی دیگر در قالب ترسیم تاریخ شفاهی در دست نگارش است.

اگر بخواهیم تا حدودی آرا و نظریات ایشان را در قالب چند دهه خلاصه کنیم شاید ذکر نمونه‌هایی به شرح زیر خالی از لطف نباشد.

دهه پنجاه؛ صدای باز و پرهیاهو

دهه پنجاه، آستانه‌ی انفجار فرهنگی است. موسیقی کلاسیک ایرانی با تکیه بر هنرمندانی که در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تحت مدیریت دکتر داریوش صفوت پرورش می‌یافتند، در اوج است و خوانندگان و نوازندگان موسیقی پاپ در بزرگترین سالن‌ها و کاباره‌ها برنامه اجرا می‌کنند. جشن هنر شیراز در این سال‌ها مکانی بود که موسیقی سنتی و مدرن جهان کنار هم می‌ایستاد. بازار صفحه و نوار داغ بود و مجله‌هایی چون «تماشا» و «رودکی» صفحات مفصلی را به نقد و معرفی آثار اختصاص می‌دادند.

ورود وزارت دارایی به عرصه‌ی موسیقی و گرفتن مالیات از صفحه‌های گرامافون باتوجه‌به یکی از سودآورترین کالاهای روز از جمله اتفاقات جالب در آن سال‌ها بود.

اما در همان زمان، در دل جامعه بحثی جدی جریان داشت: «اصالت» و «غرب‌زدگی». بسیاری از مجله‌های مذهبی و حتی روشن‌فکری از «ابتذال» موسیقی پاپ سخن می‌گفتند. این تنش میان نوگرایی و پاسداشت سنت، در آستانه انقلاب ۵۷ به یکی از زمینه‌های مهم بحث فرهنگی بدل شد که در نهایت با وقوع انقلاب به اوج خود رسید.

دهه شصت؛ سکوت رسمی و صدای پنهان

با انقلاب ۱۳۵۷ ورق برگشت. در دهه‌ی شصت، موسیقی رسمی تقریباً از صحنه‌ی عمومی حذف شد. به‌طوری که اجرای صحنه‌ای موسیقی برحسب بررسی‌های آماری در بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸، کمترین فراوانی را داشته است. رادیو و تلویزیون، موسیقی غیرانقلابی را کنار گذاشتند و فضای عمومی با صدای سرود و نوحه پر شد.

اما کتاب نشان می‌دهد که این سکوت رسمی به‌معنای خاموشی کامل نبود. در خانه‌ها و محافل کوچک، زندگی موسیقایی ادامه داشت. بسیاری از هنرمندان در مصاحبه‌های کتاب گفته‌اند که این سال‌ها دوره‌ای بود که سازهایشان را از صحنه عمومی به خانه بردند و در اتاق‌های کوچک، موسیقی به حیات خود ادامه داد.

اما بلاتکلیفی در موضوع موسیقی بالاترین و جدی‌ترین مانع برای حرکت رسمی این هنر در جامعه بود.

دهه‌ی هفتاد؛ روزنه‌های امید

با تغییر فضای اجتماعی پس از سال ۱۳۷۰، نشانه‌های بازگشت موسیقی آشکار می‌شود و آمارهای رسمی نیز مؤید آن است. پس از انتخابات ۷۶ این روند شتاب گرفت: جشنواره‌های موسیقی بزرگتر شدند، آموزشگاه‌های خصوصی بازگشایی شدند، و موسیقی پاپ بعد از دو دهه سکوت دوباره به رسمیت شناخته شد و بسیاری از جوانان دهه‌ی هفتاد نخستین مواجهه عمومی خود با موسیقی را در همین دوره تجربه کردند.

و همین امر باعث تضعیف موسیقی کلاسیک ایرانی در سطح جامعه شد.

دهه هشتاد؛ میدان دو چهره

دهه هشتاد از یک سو، دوره‌ی گسترش بی‌سابقه‌ی کنسرت‌هاست. آمارها نشان می‌دهد که تعداد کنسرت‌ها در این دهه بیش از ۵۰ درصد نسبت به دهه‌ی قبل افزایش یافته است. جشنواره فجر به بزرگ‌ترین رویداد موسیقی کشور تبدیل شد و سالن‌های بزرگ‌تری ساخته شد.

اما هم‌زمان، کنترل و نظارت سخت‌گیرانه‌تر شد. نتیجه‌ی این تضاد، تولد پدیده‌ای تازه بود: موسیقی زیرزمینی.

هنرمندان جوان، استودیوهای خانگی خود را به پایگاهی برای خلق موسیقی بدل کردند. آثارشان را در فضای غیررسمی پخش کردند و مخاطبانشان را به روش‌های تازه‌ای یافتند.

به‌زعم بسیاری از ناشران کپی بزرگترین معضل در امر تولید به شمار می‌رفت و هنوز هم مسئله‌ای جدی و تقریباً حل‌ناشدنی در این عرصه است. بسیاری از شعرها و ترانه‌ها مجوز نمی‌گرفت و این خود به گسترش موسیقی زیرزمینی کمک می‌کرد.

مواضع ائمه جمعه تند و همان تعداد کم کنسرت‌ها هم بعضاً به‌دلیل همان مواضع لغو یا دچار تغییرات اساسی می‌شد.

 

دهه‌ی نود؛ صدای دیجیتال

در دهه‌ی نود، تکنولوژی همه‌ی مرزها را درنوردید. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی باعث شد که هنرمندان بدون نیاز به مجوز رسمی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. حتی با افزایش محدودیت‌ها، حجم تولید موسیقی در این دهه چندین برابر شد.

آثار منتشرشده در فضای مجازی چند برابر آثار رسمی بود و کنسرت‌های آنلاین، آلبوم‌های دیجیتال، تک‌آهنگ‌ها، هر کدام فضایی تازه و گسترده برای موسیقی ساختند.

با روی کار آمدن دولت یازدهم، اقبال مجدد ازسوی دولت به موسیقی روی آورد و در مقابل مواضع ائمه‌ی جمعه و جریان‌های فشار نیز تشدید شد. به‌نحوی که هر هفته با شماری بسیار از لغو کنسرت‌ها در تمامی ژانرها مواجه بودیم. این اتفاق در شهرستان‌ها به اوج خود رسید.

با نگاهی اجمالی به آرای کلیدی آگاهان این گستره، می‌شود دریافت که اساساً جامعه‌ی هنری، به‌ویژه جامعه‌ی موسیقی به‌جز مواردی معدود، به‌دنبال صف‌آرایی در مقابل نهاد دین نبوده و صرفاً به‌دنبال راهی برای ادامه حیات خود بوده است.

نگاه به دین در نزد ایشان اغلب نگاهی اخلاق‌مدار و تا حدودی معناگرا بوده است و موسیقی را را نه‌تنها در تضاد با دین نمی‌دانسته بلکه در بسیاری از بزنگاه‌ها همراه و در مسیر هم می‌پندارد.

مواضع دولت در تمامی دوره‌ها تحت‌تأثیر مواضع فقیهان و گرایش‌های دینی مسلط بر دولت‌ها بود که در بخش آمار این موضوع آشکارا قابل مشاهده است.

اندک‌اندک با توسعه‌ی فضای مجازی و رسانه‌های دیجیتال نیاز به نشر مجاز آثار موسیقایی مرتفع شده است و دولت دیگر ابزارهای کنترلی خود را ناکارآمد می‌بیند؛ بنابراین سعی به نزدیک شدن بیشتر به نهاد موسیقی صورت می‌گیرد.

به‌صورتی که در دولت یازدهم «جشنواره‌ی موسیقی فجر» برای نخستین بار پس از انقلاب 1357 توسط «خانه موسیقی» برگزار می‌شود و دولت در سطح نظارت و سیاست‌گذاری قرار می‌گیرد؛ همان خواسته‌ای که سال‌ها از نهاد سیاسی انتظار می‌رفت.

سرانجام، در نتیجه‌گیری این اثر تمام یافته‌های به‌دست‌آمده از روش‌های گوناگون تحقیق در کنار هم بررسی و تحلیل شده‌اند. در این فصل علاوه‌بر این که نسبت دین و موسیقی در ایران معاصر تبیین شده است، استنباطات نظری نگارنده نیز ارائه شده است.

نتایج این پژوهش از رویارویی نیروهای دو نهاد دین و هنر در ایران معاصر خبر می‌دهد. و به نظر می‌رسد این امر باتوجه‌به روند تحولات، در آینده‌ی نزدیک به نفع نیروهای هنر رقم خواهد خورد.

به نظر می‌رسد در سطح نهادی، نوعی سکولاریزاسیون در حوزه‌ی هنر در حال وقوع است و این مهم‌ترین دستاورد نظری این اثر است.

سواد دوسویه‌ی نهادی؛ چشم‌انداز

در نهایت، مرور این پنج دهه نشان می‌دهد که رابطه‌ی دین و موسیقی نه یک میدان نبرد دائمی، بلکه عرصه‌ای زنده و در حال تغییر بوده است. اگرچه این مسیر پر از سوء‌تفاهم و تنش بود، اما تجربه‌ها و داده‌های این سال‌ها به ما یادآوری می‌کنند که هیچ‌یک از این دو نهاد نمی‌توانند دیگری را حذف کنند. آنچه آینده‌ی این رابطه را معنا می‌دهد، توانایی هر دو طرف برای شنیدن و فهم متقابل است؛ چیزی که از آن با عنوان «سواد دوسویه‌ی نهادی» یاد می‌شود. اگر این سواد به‌عنوان یک مهارت و یک چشم‌انداز جدی گرفته شود، شاید بشود امید داشت که در سال‌های پیش رو، صدای حذف و انکار جای خود را به «آوای هم‌زیستی» بسپارد؛ آوایی که در آن دین و موسیقی در کنار هم و نه در برابر هم، بخشی از زندگی مردم ایران را بسازند.

این کتاب می‌تواند چراغ راهی باشد برای مدیران فرهنگی، پژوهشگران و علاقه‌مندان تاریخ معاصر تا با فهم دقیق گذشته، مسیر تازه‌ای را برای گفت‌وگو بگشایند. برای نسل تازه‌ای که می‌خواهد هم دین را بفهمد و هم موسیقی را، این کتاب نشان می‌دهد که گفت‌وگو اگر ادامه یابد به‌جای حذف، راهی برای همزیستی باز خواهد کرد؛ صدایی که نامش را می‌شود آوای هم‌زیستی گذاشت.

 

.[1] استفاده‌ی هم‌زمان از روش‌های گوناگون برای جمع‌آوری داده بدون تلفیق و ترکیب ارگانیک.

[2] . ناظر به شرح ‌آرا و نیز رویدادهای واقعی.

 

 

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره دهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ تابستان ۱۴۰۴:

https://mahgereftegi.com/5397/

 

 

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی

#سال_سوم

#شماره_دهم

#تابستان_۱۴۰۴

پست تصادفی