فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴
مطالعات تخصصی جامعهشناسی
سایههای گریزان
روایتی از تاریکی و نور در بستر آوارگی
✍آرمان نصری
کتاب سایههای گریزان با عنوان انگلیسی Fleeing Shadowsکه داستان چندتن از آسیبدیدگان جنگ اوکراین را روایت میکند، ازجمله آثاری است که با زبانی ادبی و تحلیلی، تجربهای انسانی را در بستر جنگ و آوارگی بازتاب میدهد. این کتاب که نخستینبار در سال ۲۰۲۴ در آلمان و لوکزامبورگ به زبان انگلیسی منتشر شد، با حدود ۱۲۰ صفحه، مخاطب را وارد جهانی میکند که در آن جنگ، سرما، تاریکی و ناامنی، فضایی پررنگ و فراگیر ساختهاند؛ اما در همان حال، روزنههایی از امید و انسانیت نیز همچون نورهای لرزان در تاریکی خودنمایی میکنند.
این اثر صرفاً بهدنبال ثبت رخدادهای نظامی و سیاسی جنگ نیست؛ بلکه در پی آشکارساختن لایههای روانی و عاطفی آن است؛ لایههایی که در جان انسانها رسوب میکنند و زندگی آنان را برای همیشه تغییر میدهند. نام کتاب نیز از همین منظر معنا مییابد: گریختن انسانهایی که به سایه تبدیل شدهاند؛ گریزی از تاریکی بهسوی روشنایی، سفری که در تمامی فصلهای روایت جاری است.
ساختار و مضمون اثر
کتاب در قالب فصلهای کوتاه و فشرده تلاش کرده است تا داستان را با حفظ جزئیات، به سبکترین حالت ارائه دهد. عناوینی چون:
Behind Closed Windows ، Seeking Refuge، The Metro، Fire under the Moonlight و Strangers Turned Saviors
برای فصلهای کتاب، بیانگر مسیر تدریجی انسانهایی است که در میان جنگ و سرمای زمستان بهدنبال پناهگاهی میگردند. هر فصل، همچون ایستگاهی در یک سفر جمعی، گوشهای از اضطراب، همدلی و امید را بازنمایی میکند.
روایت با صحنههایی آغاز میشود که فضای سرد و خفقانآور زمستان را به تصویر میکشند. پنجرههای بسته و خانههای خاموش، نمادی از انزوا و ترساند. با پیشروی داستان، مکانهایی چون قطار و مترو به صحنههای اصلی بدل میشوند؛ مکانهایی که در دل تاریکی خود میزبان پیوندهای تازه و تجربههای مشترک انسانیاند. پایانبندی نیز در فصل مربوط به ناجیان غریبه، نشان میدهد که چگونه در تاریکترین لحظات ناامنی، همبستگی میتواند جانبخش باشد.
اهمیت تاریخی؛ حافظهی جمعی جنگ و آوارگی
جنگها در طول تاریخ بشر همواره با خود، ویرانی، جابهجایی و گسستهای عمیق اجتماعی به همراه داشتهاند. بااینحال، تاریخ رسمی اغلب درگیر آمارها، نام فرماندهان و نتیجهی نبردهاست، نه زندگیهای کوچک و روزمرهی مردمی که ناچار به ترک خانه و کاشانه میشوند. کتاب سایههای گریزان در همین نقطه اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ زیرا بهجای روایت از سطوح بالای جامعه و نظام حاکم، روایتی از پایین و از دل زندگی عادی انسانها ارائه میدهد.
این اثر به یادآورندهی سنتی دیرینه در ادبیات جنگ است: سنتی که بهجای پرداختن به رخدادهای نظامی، بر ثبت خاطرات انسانی تمرکز دارد. همانگونه که در قرن بیستم آثاری چون خاطرات جنگ جهانی اول یا رمانهای مهاجرت پساز جنگ جهانی دوم به حافظهی جمعی بشر افزوده شدند، این کتاب نیز در قرن بیستویکم به بخشی از این حافظه بدل میشود.
چنین آثاری اهمیت دارند؛ زیرا تاریخ رسمی را تکمیل میکنند و نشان میدهند که جنگ صرفاً یک سلسله رخداد سیاسی نیست، بلکه تجربهای است که در تار و پود زندگیهای فردی نفوذ میکند. خواننده با مطالعهی Fleeing Shadows نه صرفاً با یک دورهی زمانی خاص، بلکه با جوهرهی رنج و مقاومت انسانی آشنا میشود.
اهمیت اجتماعی همبستگی
یکی از پیامهای محوری کتاب، اهمیت همبستگی در وضعیت بحرانی است. در فصلهایی که به غریبهها و ناجیان میپردازد، نشان میدهد که چگونه در لحظات اضطراب، انسانها میتوانند فراتر از مرزهای قومی، زبانی یا جغرافیایی عمل کنند. این پیام اجتماعی بهویژه در جهان امروز ارزشمند است. قرن بیستویکم، قرنی است که با بحرانهای مهاجرت، تغییرات اقلیمی، جنگها و نابرابریها روبهروست. هریک از این بحرانها، امکان بازتولید نفرت و تاریکی را فراهم میکنند. در چنین شرایطی، نوشتههایی مانند Fleeing Shadows بهمثابهی آینهای عمل میکنند که ضرورت همبستگی انسانی را به یاد میآورند.
از منظر جامعهشناسی، میشود گفت این اثر مصداقی از «ادبیات همبستگی» است؛ ادبیاتی که بهجای تکیه بر قهرمانپروری فردی، بر قدرت جمعی تأکید دارد. این نگاه میتواند الهامبخش افراد تأثیرگذار، نهادهای مدنی و حتی جوامع محلی باشد؛ زیرا یادآوری میکند که بقای انسانها در بحرانها تنها با همکاری و اعتماد متقابل امکانپذیر است.
اهمیت فرهنگی؛ نقش ادبیات در بازتولیدِ بحران
فراتر از تاریخ و جامعه، این کتاب جایگاهی فرهنگی نیز دارد. سایههای گریزان به ما نشان میدهد که ادبیات هنوز هم میتواند ابزاری برای درک و بازنمایی بحرانها باشد. در جهانی که تصاویر خبری هر روز از تلویزیون و شبکههای اجتماعی مخابره میشوند، این پرسش پیش میآید که چرا همچنان نیازمند روایت ادبی هستیم؟ پاسخ در همین کتاب نهفته است.
تصاویر خبری شاید لحظهای چشمها را پر کنند؛ اما اغلب سطحی و گذرا هستند. در مقابل، ادبیات به عمق جان نفوذ میکند. متن کتاب به خواننده امکان میدهد که او نهتنها داستان را «ببیند»، بلکه آن را «احساس کند». او شرایط گوناگون در خلال جنگ را به استعارهای وجودی بدل میسازد و بهاینترتیب، تجربهی جنگ و آوارگی را به تجربهای مشترک برای همهی خوانندگان در هر زمان و مکان تبدیل میکند.
از منظر فرهنگی، این اثر همچنین به سنت ادبیات مهاجرت میپیوندد؛ سنتی که در سدههای اخیر بخش مهمی از ادبیات جهان را شکل داده است. در این سنت خانه دیگر صرفاً یک مکان جغرافیایی نیست، بلکه به خاطره و رؤیایی بدل میشود که انسانها در تبعید آن را حمل میکنند. Fleeing Shadows با تمرکز بر جستوجوی پناه و بازتاب خاطرات ازدسترفته، به غنای این سنت میافزاید.
فضاسازی و تصویرپردازی
ویژگی برجستهی کتاب، فضاسازی دقیق و شاعرانه است. برف، سرما، باد و تاریکی تنها عناصر فیزیکی و مادی نیستند؛ بلکه کارکردی نمادین دارند و بازتابی از وضعیت درونی شخصیتها به شمار میآیند. در این اثر، از تضادها برای تأکید بر پیام کتاب و فضاسازی درست برای قرار دادن مخاطب در آن فضا استفاده شده است. این تضادها نهتنها جنبهی زیبایی ادبی دارند؛ بلکه معنایی عمیقتر را نیز دربردارند: انسانیت در بستر خطر و تهدید، بیشتر خودش را به نمایش میگذارد؛ همچنین با قرار دادن عکسها و تصاویر مربوط به رویدادها، تلاش شده که خطبهخط روایت برای خواننده ملموستر باشد.
شخصیتها و قهرمانی جمعی
یکی از جنبههای قابلتوجه این کتاب تمرکز آن بر «قهرمانی جمعی» است؛ برخلاف بسیاری از روایتهای جنگی که یگانه قهرمانی را در مرکز روایت قرار میدهند، این اثر بر لحظات کوچک انسانها تأکید میکند. قهرمانی در این متن، نه در اَعمالِ خارقالعاده، بلکه در جزئیات ساده و انسانی معنا میشود: نانی که تقسیم میشود؛ نگاهی که آرامش میبخشد یا لبخندی که در دل تاریکی شعلهای کوچک میافروزد.
این نگاه جمعی، پیام اجتماعی و انسانی اثر را پررنگتر میسازد. اثر میکوشد نشان دهد که نجات و امید تنها از طریق همبستگی امکانپذیر است؛ حتی غریبهها، در وضعیت بحرانی میتوانند به ناجی تبدیل شوند؛ زیرا رنج مشترک، مرزهای بیگانگی را درهم میشکند.
زبان و سبک نوشتار
زبان کتاب ترکیبی است از سادگی و شاعرانگی. جملات کوتاه و مستقیم برای توصیف صحنههای اضطرابآور به کار رفتهاند، درحالیکه برای لحظات عاطفی یا تصویری، جملات طولانیتر و سرشار از استعاره و تصویرپردازی به چشم میخورند. این نوسان زبانی، ریتمی خاص به متن میبخشد و خواننده را درگیر میکند. از منظر ادبی، میتوان گفت که در متن کتاب بهخوبی از تکنیک «تضاد» و «تکرار» بهره برده است. تکرار عناصری چون سرما، سایه و تاریکی، تأکیدی نمادین بر فضای غالب روایت دارد. در مقابل هر بار که نشانهای از نور و گرما ظاهر میشود، اثرگذاری آن دوچندان میشود؛ زیرا در برابر تکرار سایهها معنا مییابد.
نمادشناسی و لایههای معنایی
عنوان کتاب، Fleeing Shadowsبهخوبی بازتابدهندهی لایههای نمادین آن است. سایهها در این متن بیانگر افرادیاند که در اثر عواملی همچون ترس و ناامنی، خاطرات تلخ گذشته، یا اثر جنگ بر روح انسانها، از درون تهی گشته و به یک سایه تبدیل شدهاند. گریختن این سایهها، استعارهای از تلاش برای یافتن رهایی و امید است.
جایگاه فلسفی اثر
کتاب تنها روایتی از یک شرایط تاریخی یا جغرافیایی خاص نیست؛ بلکه بازتابی فلسفی از وضعیت انسان معاصر است که بهعنوان بخشی از تاریخ شفاهی جنگ اوکراین چاپ شد. پرسش محوری آن چنین است: چگونه میتوان در دل هر تاریکی، همچنان زنده ماند و معنایی برای زندگی یافت؟ پاسخ کتاب روشن است: امید و همدلی، بنیان اصلی بقا هستند. از این منظر، سایههای گریزان متنی است که به دغدغههای جهان امروز نیز پاسخ میدهد. جنگها، آوارگیها و بحرانهای انسانی محدود به یک منطقه نیستند؛ بلکه تجربهای جهانیاند. این کتاب نشان میدهد که فرار از جنگها و درگیریها سرگذشت جمعی بشر است و هر نسل بهنوعی آن را تجربه میکند.
اهمیت اثر در ادبیات معاصر
از منظر ادبیات معاصر، این کتاب نمونهای ارزشمند از پیوند میان روایت و قصه است. این اثر توانسته است مرز میان گزارشنویسی و تخیل ادبی را از میان بردارد و اثری بیافریند که هم بهمثابهی یک مستند به نظر میرسد و هم استعاری و شاعرانه است. این ویژگی کتاب را برای مطالعه در حوزهی نقد ادبی و همچنین برای خوانندگان عمومی جذاب میسازد. ازسویدیگر موضوع این اثر یعنی آوارگی و جستوجوی پناهگاه و راه گریز، یکی از مهمترین مسائل ادبیات مهاجرت و جنگ در دهههای اخیر است. این کتاب با نگاه انسانی خود، در این حوزه از ادبیات جای گرفته و اثری ارائه کرده که فراتر از مرزهای جغرافیایی قابلفهم و تجربه است.
پیوند با ادبیات جهانی
از زاویهای دیگر، این اثر را میتوان از نظر موضوعی در کنار دیگر متون جهانی قرار داد که به مبحث آوارگی و جنگ پرداختهاند. آثاری چون شبهای روشن داستایوفسکی یا در جبههی غرب خبری نیست اریش ماریا رمارک، هریک بهگونهای تصویری از بحرانهای انسانی ارائه کردهاند. سایههای گریزان با بهرهگیری از زبان استعاری و نگاه انسانگرایانه، در امتداد همین سنت پیش میرود و در میان ادبیات شرق و غرب قرار میگیرد. این پیوند موجب میشود که کتاب نهتنها برای مخاطبان فارسیزبان یا اروپایی، بلکه برای خوانندگان جهانی نیز جذاب باشد. روایت آن هرچند از بستر خاصی برمیخیزد اما معنایی عام دارد: جستوجوی نور در دل تاریکی تجربهای جهانی است.
پیشنهاد پایانی
سایههای گریزان، کتابی است که در دل تاریکی و سرمای جنگ، از نور و امید سخن میگوید. ساختار فشرده، فضاسازی شاعرانه، زبان چندلایه و تأکید بر قهرمانی جمعی، این اثر را به متنی قابلتأمل در ادبیات معاصر بدل کرده است. اهمیت کتاب نهتنها در بازنمایی لحظات اضطراب و آوارگی، بلکه در نشان دادن قدرت همدلی و امید است. این پیام جهانی، موجب میشود که خواندن آن برای هر مخاطبی در هر نقطه از جهان معنایی خاص بیابد. مطالعهی چنین اثری فرصتی فراهم میآورد تا مخاطبان ادبیات معاصر با تجربهای انسانی، شاعرانه و فلسفی روبهرو شوند؛ تجربهای که یادآور میشود سیاهیها هرچند فراگیر باشند، اما همواره روزنهای از نور در دل تاریکی وجود دارد.
لینک دریافت پیدیاف شماره دهم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ تابستان ۱۴۰۴:
https://mahgereftegi.com/5397/
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_سوم
#شماره_دهم
#تابستان_۱۴۰۴
موارد بیشتر
بازتولید خشونت در «مغزهای کوچک زنگزده» تأملی جامعهشناختی و حقوقی بر یک روایت سینمایی ✍دکتر عباس نعیمیجورشری ✍دکتر آیلین دائمی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴ )
در جستوجوی سواد دوسویه نهادی؛ روایتی از دین و موسیقی در ایران معاصر ✍ دکتر حسین سروی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)
استبداد ادبی نقدی بر سلطهی ساختارها بر آفرینش ادبی ✍دکتر سیدمهدی نژادهاشمی(فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی سال سوم/ شمارۀ دهم/تابستان ۱۴۰۴)