خانه جهانی‌ماه‌گرفتگان (NGO)

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

بخش شعر: شعری از  رحمان مولایی(فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴)

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی

سال سوم/ شمارۀ نهم/بهار ۱۴۰۴

بخش شعر

دبیر : سمیه جلالی 

شعری از  رحمان مولایی

 

 

پارازیت

 

اگر همین حالا

پارازیت انداختند روی این شعر

ادامه‌ام بده لطفاً

خط و خش اگر شنیدی

مربوطش کن به پاییزهای مواج

به غضروف‌های برآماسیده‌ی انگشت یک پیانیست

که مثل شاخه‌های مرتعش چنار

پاییز را از تمام درخت‌ها استادانه‌تر می‌نوازد

ربطش بده به آخرین سطرهای یک شاعر مرگ‌اندیش

به مبارزات ناکام حزب‌های رنگارنگ

فرورفته در سیاهه‌ی تاریخ

به قبل از مرگ مانیفست

که انسان هنوز به ایده‌های خلاق می‌اندیشید

و زمینی نو

برای فرونرفتن در خلا

فکر کن یک روزنامه نیست شب‌نامه است

چراکه شب‌نامه‌ها را دیوانه‌تر می‌کند

مخفی‌تر می‌کند

شب سایه‌ی یک بابالنگ دراز است

که برای اَبوت رؤیای آرمانی پست می‌کند

شب‌نامه‌های شاملو به آیدای عشق‌های جاوید است

آن هم در جهانی که روز را تیترهای موقت اقتصادی

و توافقات سیاسی با لبخندهای مبتذل

مزین به زبان دروغ‌گوی بدن بلعیده‌اند

ادامه‌اش بده به اعتراضات کارگران سقوط از داربست

و عمرهای نصفه‌نیمه و بی‌بیمه

عرق‌سوز شدن خایه در پالایشگاه

قهرمانان سکوهای بی‌مدال نفتی

نماکارهای ازنماافتاده از صورت

ربطش بده به فرشته‌های سقوط آزاد

از پنجره‌ی خوابگاه

بی‌هیچ تمایلی برای بازکردن بال و چترهای نجات

ربطش بده به پرستارهای بخش سوختگی نسل

اگر پارازیت انداختند

عصبی‌ترین حالت مرا تصور کن

وقت خالی بودن حساب کارت بانک آینده

که با فونتی بی‌سلیقه روی آن نوشته‌اند

رحمان مولایی

برای خریدن کانورس‌های مارک

نه یک اسم در آخر شعرهایی که دوستش داری

بدون توجه به خزعبل دانستنشان توسط شاعران تلویزیونی

شاعران سکه‌های معتقد به بهار آزادی

ادامه‌ام بده در

دچار شدنم به پارانویا

به وسواس‌های فکری

به ته کشیدن سیگارهایم ساعت دو

در تهران ترسیده و مخوف و خاموش

فکر کن به کله‌ی خرم که با

انواع و اقسام بنزودیازپین‌ها

که تا چند وقت پیش مثل تو اسمش را هم نمی‌دانستم

و ناصر خسرو برایم قصایدی بلند بود

که در دانشگاه با عشق پاسش کردم

نه یک خیابان برای خریدن قرص

که مجبورم کند به‌زور خواب به‌زیر آورم چرخ نیلوفری را

فکر کن یک لیتر عرق دستگیر انگورهای بش تازه

از دیگ‌بیرون‌آمده‌ی ده را سرکشیده‌ام

پای یک درخت کهن‌سال بنه

بی‌مارک شیراز

و رفته‌ام تا کما

تا نزدیکی یک غزل تمام عرفانی از حافظ

و وقتی بیرون آمده‌ام یک گوشی خاموشم

و یک موی ژولیده که بچه‌ها

سرم را ده بار برده‌اند توی قنات و درآورده‌اند

تا قرن‌ها پرتم کنند به آینده

به الان بی‌محتوا و بی‌ایده

و مدفون بین این همه پارازیت

بین این کوه‌های بدوی و فراموش‌شده

از ارابه‌ی تاریخ هگل

فکر کن آغوش‌های سانسورشده‌ی یک فیلم اروتیکم

که به معجزه‌ی تدوین

آرتیست‌هایش تا همیشه در ذهن ما قدیسه ماندند

یا فکر کن کلمه‌های این شعر

زندانی‌های آفتاب ندیده‌اند

فکر کن زن‌اند

فکر کن مادر من‌اند

که توی نمازهایش پر از توبه و استغفار است

از گناه‌های ناکرده

برای شاعر زاییدن من

و متواری شدنم از جهان آرمانی خانواده‌های دلخواه

پسرهای تلاش برای ازدیاد نسل

با ماشین صفر و باک‌های پر برای رساندنش به شهر

به مدد دکترهای هم‌دست با خدا

بعد از دعای یاشافی

ادامه بده شعر را در ذهنت

با کلمه‌هایم که نمی‌فهمی می‌فهمی‌شان

کلمه‌هایی که به گواه سوسور

همین روزها حذف می‌شوند از ساحت زبان

مثل مبارزه که حالا سالم نگه داشتن سپر یک تاکسی قراضه است

تا بوق سگ برای بقا

تا محکم چسبیدن یک حجم سنگین پولادی

برای مهار شمشیر و نیزه و کمان

مثل تمام سلحشورها

با کلمه‌های دیوانه ادامه‌ام بده

کلمه‌های غیرقابل چاپ

کلمه‌های دنده‌دار

رکیک

فکر کن هیچ‌جا قرار نیست

با تیراژهای مسخره و فیک چاپم کنند

فکر کن قرار نیست

ده صفحه ممیزی برایم ایمیل کنند

برای حذف یا تغییر دادن به مفاهیم بی‌هنجار

اصلاً با خودت ادامه بده

با گونه‌ها و چشم‌های جوان و آهو

یک منجی زنانه

که با تعالیم ستیزه‌گر کتاب‌های پوستی

در تضادی

از خودت که روی شانه‌ی چپت به جای شیطانی

با نیزه‌های سه شاخ

بال‌های انتزاعی خلسه‌داری

از خودت که سلول‌هایت از دنده‌ی چپ هیچ

آلت برافراشته‌ای نیست

که خودت پرچمی

که خودت زایایی به شعر

به جنین استعاره

به نوزاد آینده سوار بر کالسکه‌های جادو

توی پارک‌ها و فروشگاه‌های بهشت

با خودت ادامه بده

درازکشیده توی یک کمپر تابستانی

توی جنگل‌های فراقانونی صنوبر و تمشک‌های بوسه

و مویه‌های روباه بی‌ترس از انقراض

وقتی جرعه‌جرعه شراب می‌نوشیم و رؤیا

مثل گریختن دو آنارشیست

از جهان چراغ قرمز شوکربه‌دست‌ها

با خودت ادامه بده با لباس‌های گشاد هیپی‌ها

و تتو کردن نصف یک پیانو با نت‌های زیر روی تن تو

و نصف دیگر پیانو با نت‌های بم روی تن من

تا قبل هماغوشی

جهان را با والس

دیوانه کنیم

بعد با سونات مون‌لایت بتهون بمیریم

مثل یک پیانوی عتیقه در موزه‌های آینده

رستاخیر کنیم با هم

تا ادامه‌ات بدهم در یک جهان

بی‌کلمه

و بی‌پارازیت

وقتی روی خش‌خش درخت‌های چنار

در حال دویدنیم

 

 

لینک دریافت پی‌دی‌اف شماره نهم فصلنامه‌بین‌المللي‌ماه‌گرفتگی/ بهار ۱۴۰۴:

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ فلسفه، هنر؛ ادبیات و علوم انسانی  سال سوم/ شمارۀ نهم/ بهار ۱۴۰۴(فهرست مطالب، دریافت فایل پی‌دی‌اف شماره نهم)

 

 

#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی

#سال_سوم

#شماره_نهم

#بهار_۱۴۰۴