شنبهها با شعر
اشعار منتخب
به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی
شعری از سامان سایبانی
صدای غمگین سکوتم
اندوه الواری مهاجر از زنگبار
یا صدای زنی بر بام حین لالایی
آوازی نکوهیده ام
میخی نکوبیده
یا شعاری لب پر بر دیوار
به تفاهم پیش از سوتفاهم چه می توان گفت؟
نام من آنست
گنشجک ها پنج عصر خسته می خوانند
به چیری ویری پرنده ای که خانه اش را قطع کرده اند چه می توان گفت؟
من آنم
اندوهی بی امانم
چون خورشید وقت یقه گیری ابرها
یا بوسه ای که پیش از رسیدن پرپر شده باشد
بارانی م که به شوق درخت بارید و اسید امانش نداد
به درختی که باران اسیدی بغل کرده چه می توان گفت؟
من آنم
اندوهی بی امانم
تکه چوبی ام بی امید بر دریا
یا ابری تنها بر دشت
قطره ای م که به هوای نرم پوست به چتر خورد
پخش از حواس محیط
محو
این روزها عجیب حوصله ی مردن دارم
و سکوت
چون حافظه ی چمدانی از وداع
یا پیراهنی که بی صاحبش بازگشته
مسری ست
بگو
بگو که صدای تو مسری ست
هوای تو مسری ست
باران تو مسری ست
دریای تو مسری
بگو با آوار سکوت چه کنم وقتی مبل میل آواز تنهایی ست
و منِ من درد می کند برای خودم
که خودم الوار
که خودم زن
که خودم گنجشک
خودم درخت
خودم ابر
بوسه
باران
دریا
منِ من برای خودش دمام می زند
به صخره می خورم
چون پژواک کوه
با گلویی خالی از آواز
و حنجرهای پر از سکوت
به فریادی که صدا ندارد
به نهنگی که دریا ندارد
به آینهای که جز غبار نمی شناسد
به مردی که خودش را هر شب خواب میبیند
و صبح با بیگانهای در آینه سلام میکند
چه میتوان گفت؟
من آنم
اندوهی بی امانم
شبیه بغضی در گلوی تاریخ
که فراموش کرده گریه کند
یا فریادی در صفحه ای خاک گرفته
بیگوشِ شنوایی
بیتاریخِ مصرفی
تو بگو
اگر هنوز صدایی مانده از من
که نه ترانه است
نه سکوت
در بند نافِ واژهها
کدام سلول را می توان به کلمه وا داشت؟
به من چه می توان گفت؟
بگو
بگو با این اضطرابِ بیپناه
وقتی تمام تنم
نقشهای ست گمشده
که هیچ قطبنمایی نمی باوردش
بگو با منی که صبحها با مرگِ کوچکی در چشم
از خواب بیدار میشود
و از تلفیق بیهنگام فصلها
که نه شکوفه میشود
نه برف
چه می توان گفت؟
مگر نه اینکه انسان یک قلب بیشتر ندارد برای اندوه؟
به آهستگی شتاب کن
من در اکنونِ مردنم
و منِ من دارد برای خودش دمام می زند
دمام می زند
دمام می زند
بگذار پیش از آنکه این اندوه مسری باشد بِمی رم
بِمی
رم
رم
رم
رمیدن از اندوه اندوه بزرگتری ست
که رقص آن را در پوست پنهان داشته
و آفریقا نام کوچک سرکنگی ست
که سوار بر الوار از رنج به رنج رمیده است
*چیری ویری (آواز پرندگان)
سرکَنگی(رقص شانه بندری)
لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماهگرفتگی:
https://t.me/MAHIGOOLI
#سامان_سایبانی
#اشعار_منتخب_در_سایت
#سمیه_جلالی
#شنبه_های_شعر
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
موارد بیشتر
شنبهها با شعر(شعری از امیرمهدی بیات)
شنبهها با شعر(شعری از مهناز نیکفر)
شنبهها با شعر(شعری از محمد توکلیکوشا)