نقد و پژوهش منتخب در سایت
تحلیل و بررسی مجموعه رباعی
“در جنگ میان باطل و باطلتر”
اثر زینب اطهری
✍سمیه جلالی
شاید یکی از تأثیرگذارترین فاکتورهای شعری که هر چه در زمان، پیشتر میرویم بیشتر به اهمیت آن پی میبریم، گزیدهگویی و پرهیز از اطناب بیمورد، یا همان ایجاز است.
در ادبیات آسیای میانه و بهویژه هر چه بیشتر به سمت غرب پیش میرویم (ایران و کشورهای عرب زبان)، بلندی قوالب یکی از شاخصههای بارز شعر آنها بوده؛ چونانکه در قالبهای شعری، از بعضی غزلهای طویلِ سبک عراقی گرفته تا مثنوی و قصیدههای سبک هندی، معمولاً کمتر از این آرایه استفاده شده و از تأثیر و زیبایی حاصل از آن کمتر بهره بردهاند.
اما با نگاهی به ادبیات شرقِ آسیا میتوان شاهد وجود اشعاری کوتاه، موجز و عاری از حشویات بیمورد نیز بود، اثبات این مدعا کار چندان سختی نیست، با نگاهی نه چندان عمیق و گذرا به ادبیات ژاپن و بررسی اجمالی شعر «هایکو» این مهم یعنی ایجاز و حذف حشویات بیمورد، به بیشترین و بالاترین حد ممکن، بهخوبی خود را نشان خواهد داد.
اما این بدان معنا نیست که ادبیات ما از داشتن شعری اینچنینی که از مهمترین شاخصههایش عدمِ به تعویق انداختن معنا در بخش درونمایه و نیز عدمِ بهکارگیری واژهها و ترکیباتِ بیمورد در بخش شاکله و ساختار است، محروم است.
شعر سپید و خاصه پستمدرن در بخش آزاد و رباعی در شعر موزون از جملهی همان دسته اشعاری هستند که کاملترین مفهوم را به زیباترین و کوتاهترین شکل ممکن بیان میکنند.
با وجود اینکه شعر سپید از این منظر به توفیقی بزرگ و غیرقابلانکار دست یافته و از حیث انتقال معنا به شکلی عمیق، زیبا و کامل در قالب واژگانی محدود توانسته ایجاز یا بهعبارتی حذف حشویات را به یکی از اصول و رسالتهای خود تبدیل کند، اما قالب رباعی در جامهی شعر موزون نه تنها در دهههای اخیر بلکه قرنهاست این مهم را پیش از شعر آزاد، توانسته بهعنوان یکی از شاخصههای اصلی خود ارائه دهد.
هر چند با نگاهی اجمالی به سابقهی قالب رباعی متوجه میشویم که این قالب اکثراً با درونمایههای عاشقانه و فلسفی سروده شده،
اما بهتدریج موضوعات اجتماعی، سیاسی و اعتراضی نیز جای خود را در این قالب موجز و تأثیرگذار باز کردهاند.
در همین راستا نگاهی اجمالی میاندازیم به یکی از مجموعههای منتشرشدهی رباعی که با نگاه و درونمایهای متفاوت به مسائل مختلف، نظر مخاطبان شعر را به خود جلب کرده است.
با مطالعهی رباعیهای زینب اطهری از مجموعهی: «در جنگ میان باطل و باطلتر» اولین موضوعی که توجه من را به خود جلب کرده، درونمایهی اعتراضی- سیاسی اشعار اوست که گاه پیوند ملیح اما ملموسشان با چرایی برخی موضوعات این حیطهست که منجر به نمود فلسفهای سیاسی در بطن اشعارش میشود و گاه بیان اشاره به موضوعات وجودی انسانِ سرگردانِ کنونیست که میتواند از دیدگاه هستیشناسی یا حتی معرفتشناسیِ فلسفی نیز مورد بررسی قرار گیرد.
ازآتش ميل خود نياسود، انسان
ميکرد به چشم خونياش دود، انسان
هم سوخت و سوزاند، هم افتاد و دريد
هم بره و هم گرگ خودش بود انسان!
انسان ناطق و اندیشمند میان خوبی و بدی یا همان مبحث نیک و شر، به واسطهی میل و طبع سیریناپذیر خود به نقطهی زوال و انحطاطی ناگزیر رسیده است؛ چنانچه خود هم شکار است و هم شکارچی.
یا در رباعی دیگر، شاعر، مخاطبِ خود را دچار نوعی دوگانگی و شک میکند، ابتدا به نظر میرسد شاعر نگاهی نیهلیستی به موضوع جهان و هستی دارد و تمامی موجودات و انسانها را در خوابی عمیق و بیمعنا تصور میکند.
اما با نگاهی عمیقتر، میتواند دقیقاً نقطهی مقابل این برداشت حاصل شود.
راننده: شبح، مهاجران در خوابند
من: غايب و کل حاضران در خوابند
ترسيدم و يک لحظه عقب برگشتم
ديدم همهي مسافران در خوابند
شاعر در برخورد با موضوعات سیاسی، اجتماعی، و حوادث پیش آمدهی اخیر در جامعهی خود بیتفاوت نبوده و در مقام یک زن در مواجهه با مسألهی حجاب و کشتارهای مرتبط با آن توسط حکومت، موضعش را در یکی از رباعیها کاملاً شفاف و قاطع نشان میدهد.
این سو همگي مسلح، آن سوها خون
اينجا همه در مراقبت، آنجا خون
تاريخ ببند آب را، لازم نيست
چون شسته شود خون خیابان با خون
دیديم که بوسه بر گلو گلگون شد
يک لاله درون هر گلو گلگون شد
آماده، هدف؛ زني رها در گيسوش
شليک! گلوله در گلو گلگون شد
بود» آیهی آغازین انجیل یوحنا اینگونه است: «در آغاز کلمه بود و کلمه با خدا بود و کلمه، خدا
و با خواندن این رباعی متوجه ارتباطی فاحش میان این دو خواهیم شد، البته در این رباعی شاید در نگاه اول واژه یا کلمه همان انسان یا خالق اثر باشد، اما خالق اثر در مقیاسی کوچک تداعیکنندهی خالق هستی در مقیاسی بزرگتر است، البته از منظری دیگر شاید این همان مرگِ دانایی در عرصهی حکومت و ازدیاد نادانیهاست:
به شکل نميدانم من ميخوردند
مشتي پرسش، جوابها ميمردند
بر دوش هزار نقطه ديدم آرام
در يک گيومه نعش مرا میبردند
البته همذات و همزاد پنداری با طبیعت و آنچنان طبیعت را خواستن که با اجزای آن یکی شدن را میتوان بهخوبی در چندین رباعی این مجموعه یافت:
این سوي من انگار که آن سوي درخت
آن روي من انگار که اين روي درخت
عريان بشوم زخم مرا ميبيني
زخم تبري نشسته پهلوی درخت
بايد که به بيشهي خودم برگردم
به سمت هميشهي خودم برگردم
رؤياي فرار با درختي ديدم
تا باز به ريشهي خودم برگردم
شاید یکی دیگر از زیباییهای این مجموعه که توجه من را بیش از پیش به خود جلب کرد نگاه اروتیکی شاعر به طبیعت و پیوند آنها به شکلی هنرمندانه بود.
مثلاً غروب آفتاب میان یک دره را از یک دید یا نگاه متفاوت میبیند و به زیبایی هرچهتمامتر فرونشستن آفتاب بر ستیغ کوه را با یک نگاه اروتیکی توصیف میکند.
در دامنه لا بهلاش را میليسيد
آن شرجی بیهواش را میليسيد
کوهی پاهای سنگیاش را وا کرد
خورشيد ميان پاش را میلیسید
و در پایان همان سؤالی که شاید بارها و بارها در آثار مختلف تکرار شده و با پیشرفت علم و تکنولوژی پررنگ و پررنگتر میشود، سؤالی که با مشاهده و مطالعهی رفتار و منش انسان، پاسخ به آن سختتر خواهد شد.
در بازي شطرنج شرافت ماتی
مکارترین مهرهی حيواناتی
انسان! چه کسی جز تو بر اين باور است
بر روي زمين، اشرف مخلوقاتی؟
البته گاهی شعر از مرز اروتیک عدول کرده و تا حدی بیش از آنچه باید از واژهها و مفاهیم در جهت سکسوالیته شدن اثر استفاده شده، در اینگونه کارها با اینکه جسارت و بیپروایی شاعر را چه در انتخاب نوع واژهها و چه تعابیر و مفاهیم لخت و جسورانه میپسندم، اما باید اذعان کرد که بعضاً شاید به دلایلی همچون ساختار و نوع فرهنگ اجتماعی یا نگاه عامه به تعریف شعر در ادبیات و مرز بندیهای عموماً محدود برای ساختارشکنیهای اینچنینی، بسیاری نمیتوانند اینگونه کارها را در حیطهی ادبیشان هضم کنند.
البته این امر از نگاه من نوعی، منعی ندارد اما نباید این نکته را هم فراموش کرد که استفاده از واژهها و تعابیر اینچنینی تا جایی ممکن است که مخاطب جنبهی منفی آن را بیش از استعاری بودن، چرخش معنایی و زیبایی ادبی آن احساس نکند که این موضوع بسته به نگاه، نوع زیباییشناسی و حتی سلیقهی هر مخاطب فرق میکند.
مغروق هواي فارغت جلق بزن
با کير کلفت و بالغت جلق بزن
يک دست به شورت و دست ديگر به قنوت
در عرش براي خالقت جلق بزن
در پایان جا دارد به این نکته اشاره کنم که این مجموعه با توجه به مضمون و تم خاص اشعارش میتواند بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد و حول آن مانورهای بیشتری توسط منتقدان و مخاطبان حرفهای شعر و ادبیات و خاصه شعر موزون انجام شود.
#جستار
#زینب_اطهری
#سمیه_جلالی
#در_جنگ_میان_باطل_و_باطلتر
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
موارد بیشتر
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (نقد و بررسی کتاب مجموعه شعر تهرانِ چشمهای تو)
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (تحلیل نگاه غیرایدئولوژیک سپهری به جامعه و هنر و ارزشهای اجتماعی شعر او)
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (نگاهی کوتاه بر شعر امروز و…)