فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳
مطالعات تخصصی اندیشه و فلسفه
نقدی بر رمانتیسیسم (Romanticism)
شاعرانه با رویکرد پدیدارشناسی
✍دکترحسین علیان
✍معصومه قربانپور
در تعریف رمانتیسم یا رمانتیسیسم آمده است:
Romanticism (also known as the Romantic movement or Romantic era) was an artistic and intellectual movement that originated in Europe towards the end of 18th century.
درواقع رمانتیکگرایی، جنبش هنری، ادبی و فکری در پایان سده هجدهم بود که مشخصه اصلی آن تأکید بر احساس و فردگرایی و ستایش طبیعت بوده است. شکلگیری این جنبش تا حد زیادی واکنش به انقلاب صنعتی و هنجارهای اجتماعی و سیاسی آریستوکراتیک در عصر روشنگری بوده است. این جنبش تأثیر زیادی بر هنرهای تجسّمی، موسیقی و ادبیات داشته است. شگفت آنکه رمانتیسم حتی بر سیاست اثرگذار بوده است بر لیبرالیسم، رادیکالیسم، محافظه کاری و ملیگرایی و……
رمانتیسیسم را جنبشی ضد روشنگری میدانند؛ درواقع روشنگری نهضتی فکری به حساب میآمد که با علم و منطق و پیشرفتهای نظام عقلانی گره خورده بود. هنرمندان رمانتیک تأکید بر خرد را محدود کننده و سرکوبگر روح آدمی میدانستند. از منظر رمانتیسم، احساسات شدید منبع اصیل برای تجربه زیباییشناسانه است و بر احساساتی از قبیل ترس، وحشت و حیرت تمرکز میشود. این جنبش در اوج طوفان و طغیان آلمان ریشه داشت که شهود و احساس را به خردگرائی عصر روشنگری ترجیح میداد. بهنوعی رخدادها و ایدئولوژیهای انقلاب فرانسه نیز جز عوامل اثرگذار در شکلگیری این جنبش بودند و جالب آنکه بسیاری از پیشگامان رمانتیک، چهرههای انقلابی و سمپات با انقلاب فرانسه بودند.
واژه رمانتیک از کلمه لاتین رومانتیکوس برگرفته شده است که به داستانهایی گفته میشده که به زبانهای عامیانه نوشته شده باشد، در شیوه بیان نو باشند و از قوانین کلاسیک پیروی نکنند. در آغاز علیه جنبش رمانتیک مقابلههای تندی صورت میگرفت و حتی با عبارات «عجیب و غریب، هوسباز و دروغ پرداز» از آن سخن میگفتند، اما حدود صد سال بعد این واژه بار معنایی مثبت یافت و برای نشان دادن زیبایی و دلانگیزی یک اثر بهکار گرفته شد. باید گفت رمانتیکها برخلاف کلاسیسیتها به خرد نمیپرداختند بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش میدادند. البته باید این نکته را یادآور شد که آنها کاوش عقلی را بیهوده نمیدانستند بلکه عقل را فقط نماینده جزئی از استعدادهای انسان میدانستند و میگفتند، «بینش عقلی از درک هستی ناتوان است». ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک میگوید: «در نهایت عقل راهی را در پیش میگیرد که قلب حکم میکند.»
میتوان گفت هنرمند رمانتیک، در وانفسای این زندگی پیچیده و پرمخاطره یک لحظه از اجتماع میگریزد، توده را دشمن میداند و به دامن خیالها و اندیشههای خویش پناه میبرد و به روزگار کودکی و سرزمین آرزوها برمیگردد، از این رو میتوان رمانتیسم را باایدئالیسم (Idealism) نزدیک دانست.
از بزرگانی که در عرصه رمانتیک ادبی فعالیت نمودهاند میتوان به لامارتین، الکاساندر دوما، استاندال و شاتوبریان، ویلیام بلیک، شیلر، لئوپاردی، سوریلیا و پوشکین اشاره نمود. از زیباترین ادبیات رمانتیک هم میتوان به جمله منتقدانه ژان ژآک روسو در کتاب «قرارداد اجتماعی» اشاره کرد که عقلانیت جهان امروزی را به چالش کشیده است: «انسان، آزاده زاده شده است؛ اما همهجا در بند است.»
رمانتیسم را میتوان از نگاه روانشناسی نوعی مکانیسم دفاعی دانست که در طی آن انسان قادر میشود از محدوده مشکلات و شرایط حاکم بر زندگی فراتر رود و بهنوعی معنویت را در انسان بیدار کند. پرسی شلی در مقالهای با نام «دفاع از شعر» در سال 1821 م به تمجید از جایگاه شاعران رمانتیک پرداخت و آنها را «قانونگذاران بهرسمیتشناختهنشده جهان» نامید. وردزورث نیز از جمله شاعرانی است که معتقد بود شعر باید هم رمانتیک باشد؛ هم دموکراتیک. و میگفت من صدای افرادی هستم که توسط جامعه به حاشیه رانده شدهاند و یا مورد ستم قرار گرفتهاند؛ مانند تهیدستان روستایی، سربازان از خدمت برگشته، روسپیها، بیماران روانی و کودکان و…. ویلیام بلیک نیز با رویکردی مشابه و البته به صورت رادیکال از دغدغههای نظام پادشاهی و کلیسا سخن میگفت و در شعر معروفش «لندن» مخاطبین را با رنجهای کارگران و سربازان آشنا میکند.
هنرمندان رمانتیک اعتقاد داشتند برای ایجاد تحول در دنیا و بازسازی آن باید از نقطهنظری کودکانه به مسائل نگریست؛ چراکه کودکان هنوز نزدیکی و خویشاوندی خود را با طبیعت از دست ندادهاند. از این دریچه هنرمند میتواند پا به قلمروهای جدید واقعی و استعاری بگذارد.
یکی از ایدههای اصلی در شعر رمانتیک مفهوم «سابلایم» (Sublime) است که اشاره به عواطفی دارد که انسان هنگام نگاه کردن به مناظر چشمنواز در خود احساس میکند.
بانوان نیز در گسترش جنبش رمانتیک نقش ایفا کردند؛ اما با خلاقیت بیشتر و جنجال کمتر. مری آلکاک، مری رابینسون و فلیشا هم در آثار شاعرانه خود به موضوعاتی نظیر شکاف بزرگ ثروتمندان و تهیدستان، رنجهای کارگران و همینطور مسایل جنسیتی پرداختند.
حسّ رمانتیک شاعرانه در کشورهای شرقی هم بروز زیادی داشته است؛ نیمایوشیج، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، تولّلی و… در قرن اخیر از شاعران رمانتیک بهشمار میروند. سبک خراسانی در مقابل سبک عراقی قرار دارد و میتوان سبک خراسانی را پر از جلوههای رمانتیسم دانست: «احساسگرایی، اسطورهگریزی، جولان خیال، ساختار شکنی فکری و عناصری از این دست سبک خراسانی را به سبک رمانتیسم نزدیک ساخته است.»
شعر غنایی در ایران که شعری است احساسگرا و منجر به عشق و زیبایی بهنوعی شعر رمانتیک ایرانی است. ادبیات غنایی نزد اروپاییان به ادبیات لیریک مشهور است. لیر نوعی آلت موسیقی است مانند چنگ که یونانیان قدیم اشعار خود را همراه با نواختن آن میخواندهاند.
در اینجا به جلوههایی از اشعار رمانتیک در گذشته اشاره میکنیم:
– حافظ:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن درآید
– سعدی:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
اما رمانتیسم ایرانی بهنوعی از انقلاب مشروطه به بعد ساختار اصلی خود را یافت. رمانتیسم ایرانی تا اواسط دهه چهل به اوج رسید و بعد از آن رو به افول نهاد، دکتر شفیعی کدکنی این مقطع رمانتیسم ایرانی را متأثر از رمانتیسم فرانسه میداند، خاصّه اینکه شاعران این عرصه یعنی نادر نادرپور و فرخزاد و … بیشترین سفرهای خود را به فرانسه داشتهاند.
نیمایوشیج، شعر را به تعاریف رایج در قرن 18 و اوایل قرن 19 نزدیک کرد و پویندگان راه نیما این رویکرد رمانتیسم را به اوج رساندند. اما در سال 1335 نوعی دلزدگی از شعر رمانتیک پدید میآید و شعرهای رمانتیک، کمکم حالت درونگرایی خود را ترک میکنند و به سوی شعرهای زندگی و واقعیت محور روی میآورند. بهنوعی دایره واژگان رمانتیک جوابگوی مسائل جامعه نبود. یکی از دلایل این تغییر را میتوان تأثیر «تی.اس.الیوت» شاعر معروف آمریکایی- انگلیسی قرن بیستم دانست که در سال 1334 منظومه “The waste land” او ترجمه شد و فضای فکری شاعران را بههم ریخت. بیشترین اثرپذیری از این شعر را میتوان در شعر فروغ دید.
پس از این رمانتیسم ادبی ایران، فردیت به «من اجتماعی» تبدیل شد و دیگر شعر حول مسائل خصوصی و احساسات درونی شاعر نچرخید و بهنوعی مسائل روزمره زندگی شعر شدند و اگر غم یا ملال یا تلخی از روزگار هست متعلق به همه مردم است که اجتماع عصر درگیر آن است و دردها، درهای جامعه است نه یک نفر، اگر فروغ در آغاز میسرود:
باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشتهای دور
یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور
در دوره دوم که دنیای رمانتیک را ترک گفته است در کتاب تولدی دیگر اینگونه میسراید:
من فکر میکنم که تمام ستارهها
به آسمان گمشدهای کوچ کردهاند
و شهر، شهر چه ساکت بود
نیما و نادرپور هم اگرچه در دوره اول شاعریشان به غم درون میپرداختند در دوره دوم به درد برون روی آوردند.
شعر انقلابی رمانتیسم ایرانی بهنوعی کودتای مرداد 1332 شروع شد، به گفته بهزاد خواجات نویسنده کتاب «رمانتیسیسم ایرانی» طنز ماجرا از آنجا آغاز میشود که شاعران انقلابی شعر سیاسی سرودند و از گرایش سیاسی خود نیز فارغ ماندند.
و در سرایش شعر عاشقانه دقیقاً به شیوه نخست رفتار کردند، یعنی در شعر عاشقانه اینان نیز، شاعر که در اینجا مردسالار است چنان سخن میگوید که انگار عشق و معشوق هیچگونه رابطه اندیشگی یا احساسی یا مصنوعی با جامعه و سیاست ندارد. معشوق در اینجا نیز تنها به درد معاشقه و رقص و نوشانوش و حرمسرایی میخورد.
از شاعرانی که در تحولات رمانتیک نقش خاصی داشتهاند شهریار تبریزی است. میتوان گفت شهریار ضمن دلبستگی به موازین و قراردادهای شعر کلاسیک فارسی، از آموزههای مکتب رمانتیسم تأثیر پذیرفته است؛ تخیّل رمانتیک، فضاسازی رمانتیک، نقد مظاهر تمدن و …
با تأمل در گفتار و اشعار شهریار بهنظر میرسد که او در آغاز از رهگذر منظومه افسانه نیما و سه تابلو میرزاده عشقی با کاربرد اصول رمانتیسم در شعر فارسی آشنایی حاصل کرده است:
نخست شعر کز این در سازی سر عشقی است
اگر درست بخواهی «سه تابلو عشقی» است
سپس خلاصه رمانتیک سبک ثانی ماست که نقش روشن آن در «افسانه نیما» ست
یا در جایی دیگر میگوید:
بلی فسانه نیما مرا دگرگون کرد
از آن سپس قلم من به خویش مدیون کرد
«دو مرغ بهشتی» و «هذیان دل» شهریار را میتوان ادامه این مکتب دانست.
در واقع شهریار اگر گاهی افسانه نیما را گونهای شعر امپرسیونیستی مینامید، امپرسیونیست از نظر او چیزی خلاصه رمانتیسم نبود. شهریار تأکید کرده است؛ «ای وای مادرم» و حیدربابا را در چارچوب موازین رمانتیسم سروده است.
یکی از جلوههای رمانتیسم را میتوان در نوع تخیّل آن دید که غالباً رو به سوی افقهای مهآلود و مبهم و دوردست دارد. جلوهای از این نوع تخیّل را در «دو مرغ باغ بهشتی» میتوان دید.
از طلای شفق کرده قایق
شب به نیل فلک راه پوید
بر لب چشمه نقره ماه
گیسوان طلایی بشوید
صبح بر جوی شیر سپیده
زورقش چون شقایق بروید
باز در خنده خود شود گم
گه معلق زند از بر عرش
با کواکب به دریای سیماب
گه به عریان تنان بهشتی
گرم بازی در امواج مهتاب
گه به ابر طلایی نهد زین
گه برکهکشان میخورد تاب
بشکفد در گل صبح و مهتاب
سپس در یک رویکرد نقادانه میتوان گفت تأثیرپذیری شهریار در وجوه زیباییشناسی بیشتر و در وجوه چارهگری اجتماعی رمانتیک کمتر از سایر حالات بوده است.
لینک دریافت پیدیاف شماره هشتم فصلنامهبینالملليماهگرفتگی/ زمستان ۱۴۰۳:
انتشار فصلنامهبینالملليماهگرفتگی سال دوم/شماره هشتم/زمستان ۱۴۰۳(دريافت فایل پیدیاف)
#فصلنامه_بین_المللی_ماه_گرفتگی
#سال_دوم
#شماره_هشتم
#زمستان_۱۴۰۳
موارد بیشتر
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (اسطوره کاوی در “هزار و یکشب”)
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (داستایفسکی فراتر از جنایت و مکافات)
فصلنامۀ ماهگرفتگی سال دوم/ شمارۀ هشتم/زمستان ۱۴۰۳ (بررسی رمان خشموهیاهو)