خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شنبه‌ها با شعر(شعری از فرزانه مرادی)

شنبه‌ها با شعر

اشعار منتخب

به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی

 

شعری از فرزانه مرادی

 

دست می کشم بر پوست

بر پوست نرم و نوازنده

و از دوست دست می کشم

از تو

دست کشیده ام روی دیوار

و زخم خورده این شهر

من که تنها نیستم

با شما دهان باز کرده ام

من خود زخمم

من جنون زده و باخته

خواب دیدم

خواب دیدم که دست هام را از دست داده ام

و از دست داده ام دوستانم را

در واقع دوستانم را مصرف کرده بودند

و از هم بریده بودند

من هم ان وسط هر دو دستم را از دوست قطع کردم

و درخت پیر انجیر افتاد

خواب دیدم که دو گربه سفید برایم ماغ می کشند

و از صورت خیالی شب بالا می روند

حقیقت این است دوستان من

دوست وجود ندارد

مونتنی

و من هرچه زور میزنم همه چیز تبدیل به کوص و شر می شود

شبیه چیپس های مانده کوص و شر و بد مزه

من من من سرت تو عن !

ماندگی ،تعفن،لجن

 

خوب همین است

خیالم راحت است

و من؟  سرم تو عن ؟

نه نه وایسا

و من پله های موفقیت را می گذارم برای شما

فتح کنید از در عقب

میدان فتح را دورانی  و مستطیل شکل در کون خود فرو کنید

و فکر کنید فروختن ما به چه کارتان می اید ؟

ایا فروختن ما شبیه خیار کارساز بود ؟

فکر کنید

همینطور که یک انگشت در دماغ و یک انگشت در کون خود فرو کرده اید .

فکر کنید که پله هارا که بالا می روید ایا از خودتان دست کشیده اید ؟

و ایا وقتی به دیوار روبرو فکر می کنید همین قدر خالی و تهی قرار بر ادامه دادن است یا خوشحالی که همواره طناب، دور گردنش نقش بسته و دارد از نرده های راه پله تاب می خورد و نفسش به شماره

یک دو سه

تکنیک های منسوخ شده و ذهن عقب مانده در فرم

سرم تو عن

که به شماره افتاده

شماره ات را فراموش کرده ام عزیزم

در تو فرو کرده ام عزیزم

که تو را از دست داده ام عزیزم

از هر دو دست

برایت دوباره می گویم و تاکید می کنم

از تو که دست کشیدم

دست هام تاب می خوردند

اواره بودند و تشنه

شهاب سنگ ها را می دیدند و ارزو می کردند

در ما فرو می کردند

اسمانی و زیبا

بعله

دست شسته ام

اما زیر ناخن هام را فرصت نکردم تمیز کنم

دست شسته ام از دوست

و از دامن پاک شما

دست شسته ام و شیر خورده ام

تا شما هرچه می توانید در پاچه ام کنید

و فکر کنید تا ابد ابله خواهم ماند

و خواهم ماند

چون گوساله ای کوچک و بی پناه

در پاچه ام کنید و کله پاچه ام را بخورید

شما شاعران و روشنان

شما که دوستانتان دوستتان دارند

شما که هرگز از زندگی و عشق و حال زیادش خوبه دست نخواهید کشید

و شما مادر قحبه ها

قرار است هر روز

پیشرفته تر از دیروز

خار و مادر زندگی را در چشم من فرو کنید .

من !

ای من کیری !

کافیست!

میروم دست هایم را بشورم

دست هام قطع میشوند

دست هام از دوستان عزیزم و از پوستم و از دندان افتاده ام جلوترند

مترقی و درخشان

همین جاها کنار می کشم

بوس

 

لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماه‌گرفتگی:

https://t.me/MAHIGOOLI

 

#فرزانه_مرادی

#اشعار_منتخب_در_سایت

#سمیه_جلالی

#شنبه_های_شعر

#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی

#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان