خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شنبه‌ها با شعر (شعری از محمدعلی حسنلو)

شنبه‌ها با شعر

اشعار منتخب
به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی

شعری از محمدعلی حسنلو

“دختران دشت – دختران انتظار [1] ”

در یک وضعیت تازه
در یک عصرِ بی­‌زمان از خیابان که اشیاء
پلکانی از دخترانِ انتظارند
وزشِ سفید پرچم
وَ بودن
در سهمی نمادین از انتظار
در سهمی نمادین از اجزای بدن
زن­‌های دیگری را سرودن
سرریزِ عناصر آشپزخانه وُ
چهره­‌ی سرخ­ شده­‌ی تابه­‌ای که تابِ سوختن
کتابِ حضورش را ورق­‌های تازه­‌ای می­‌افزاید
دیدن، دیدنِ محتوای خاموشِ شناسنامه­‌ها
تغییرِ رنگِ زبان
سرپوشی سخیف بر لب­‌های مخالفان
وَ طلب
در قامتِ دستی که هر بار
پرتاب می­‌گردد به سکویی دیگر
به سمتِ بودن
بودن در ندیدن
اسارتِ دیدن
اسارتِ زبانِ ناظران
اسارتِ صرف و نحو جملاتِ ناظران
اسارتِ دختران دشت
دختران خیابان.

۲۰ اسفند ۱۳۹۶

[1] . نام این شعر از شعری از احمد شاملو با نام دختران دشت دختران انتظار وام گرفته شده است۰

 

(( رویایی در اعماق ))

چیزی تاریخی در موهایش
باد را می­‌طلبد
بادی رهابخش وُ رهاکننده
بیش از آن­‌چه دیگران
ذکر کرده بودند در کودکی­‌ها
بیش از آن­‌چه مادر- مادرانش
در خانه ممنوع کرده بودند وُ حافظه­‌ی جمعی هیس را نشانش می­‌داد
تمامِ آن­‌ها یک نفرند وُ تمامِ آن­ها
مادری که مادرش را می­‌پذیرفت
مادری که شنیده بود:
اگر باد موهایت را ببیند
ملائکه ترکت می­‌کنند وُ شیطان
طنابی دورِ گردنت می­‌بافد
تمامِ آن­‌ها یک نفرند وُ مادر
زنی تاریخی درونِ آشپزخانه
زنی گاه با سلول­‌هایی فرا انسانی
که تکثیر می­‌شود در خیابان
در بیلبوردهای تبلیغاتی وُ چشم­‌هایی نازک در تلویزیون
زنی که می­‌خواهد
همیشه خانه گرم باشد وُ موهایش
رویایی بر باد نباشد.

۱۲ بهمن ۱۳۹۶

(( بی­‌چهره­‌گی ))

 

از آفتاب گذشته چیزی مانده بود وُ نم
دایره­‌های تودرتوی صفحه­‌ی گلدان را می­‌شست
زن بود وُ چند چهره
زن بود وُ نقاشی­‌های خیالی پسِ رویاهای خیامی
یکی کوزه بر دوش می­‌بُرد وُ دیگری به نعل
در لباس ایل می­‌تاخت
یکی درون غصه­‌ها بود وُ بی­‌قصه
گم شده بود در تاریخ
از آن­‌همه صدا
از آن­‌همه ممنوع که جزییاتِ صورتشان می­‌ریخت
ابعادِ مبهم ناپیدایی صدایم زد:
همیشه همین­‌طور بوده زن
بی­‌وطن وُ بی­‌نام وُ کوزه بر دوش
بی­‌دلیل ماندگار در ایل
محصورِ دائمی کلمات.
صدایی تندتر:
ما جزییاتِ خانه­‌ایم وُ علت کارخانه­‌سازی ملت­‌ها
ما وزنِ بی­‌ربط خیابانیم وُ سلاحِ آشکار سیاست
ما نرینه­‌گی پنهان شماییم که . . .
– باید از کادرها وُ کابل­‌ها چیده­‌شان. ماموران پس چه غلطی می­‌کنند.
– انقدر وقیح شده­‌اند که در روزِ روشن قانون را نقض کرده­‌اند. شریعت را مسخره می­‌کنند.
– فرهنگ کشور دیگه آلوده شده. کار وُ رفتارشون بی­‌آبروییه.
– ببین خواهرم شما داری اشتباه می­‌کنی. همین یه تیکه پارچه که مخالفشی مصونیته.
آفتاب پسِ دستبندها پنهان
پسِ دایره­‌های تودرتو
زن بود وُ چند چهره
زن بود وُ چند زندان.

۱ شهریور ۱۳۹۷

لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماه‌گرفتگی:
https://t.me/MAHIGOOLI

#محمدعلی_حسنلو
#اشعار_منتخب_در_سایت
#سمیه_جلالی
#شنبه_های_شعر
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان