خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شنبه ها با شعر (شعری از عاطفه اسدی)

شنبه‌ها با شعر

اشعار منتخب
به کوشش دبیر شعر سمیه جلالی

شعری از عاطفه اسدی

 

این شعر
چند سطر زبان‌گریخته است
که در روزهای دلچسب آزادی نوشته می‌شود
خالی از هرگونه شاعرانگی
کلمات
با ردّ برهنه‌ی شلّاق بر پشتشان
لباس از تن درآورده
نشسته‌اند روی خطوط
آیا کِرم‌های توی سرم را که چسبیده‌اند به نوک خودکار، می‌بینید؟

مادر روزی پنج نوبت قرص می‌گذارد توی دهانم
بعد می‌رود مسجد
که خدا را برای آزادی‌ام شکر کند
در این شعر تخیل جایی ندارد
خدا -سال‌ها قبل از شروع آن- مرده
همه‌چیز در سطح اتفاق می‌افتد
فقط واقعیت محض، منتظر است
کِرم‌خورده
بدون استعاره
برای کوبیده شدن به صورت خواننده
آیا بوی تماس سیگار با پوست را که در تمام متن پیچیده، حس می‌کنید؟

این شعر چشمبندی‌ست در فشردن مژه‌های اشکی
دستبندی‌ست در تقلّای سبزآبی رگ‌های مچ
باتومی‌ست در خرد کردن حدّ مقاومت استخوان
این شعر
چند قطره‌‌ خون است
که بر برگه‌ی اعترافات اجباری چکیده
سپس از زیر در اتاق بازجویی
جریان پیدا کرده‌
موج در موج
رسیده‌ به بشقاب غذای بازجو
که سس کچاپ را برمی‌دارد
خالی می‌کند روی ماکارونی
در صحنه‌ی شام خوردن با خانواده
دیدن سریال‌های خوشبخت در تلویزیون
لالایی خواندن برای بچه در تخت
تمیز کردن کرم‌های لای دندان
و به خواب رفتن
با مجاری تنفسیِ خالی از بوی تماس سیگار با پوست
آیا آن هزار خورشید کوچک تا ابد سرخ را می‌بینید؟

مادربزرگم می‌گفت کابوس‌هایت را به آب بگو
روانپزشکم می‌گوید به کاغذ!
این شعر یک خودکاوی‌ست روی کاغذهای مچاله‌
در چرخش آب بالاآمده‌ی توالت
یک گریه‌ی طولانی
که حافظه را بشوید
از لخته‌خون‌های چسبیده به هر منفذ
یک آرزوی نگفتنی
برای داشتن پماد سوختگی
یک مشت قرص افسرده
در عمق زخم‌ معده
و بوی تماس سیگار با پوست
که تا ابد در روزهای دلچسب آزادی پیچیده

باید ببخشید!
این شعر نه منتقدها را راضی می‌کند
نه خواننده‌ها را
و‌ نه ناامیدی چشم‌های روانپزشک را
که از من خواسته برای هر کابوسم یک پایان شاد بنویسم
دایره دائماً در حال گردش است
و در هیچ نقطه‌ای تمام نمی‌شود
لطفاً این شعر را همین‌جا رها کنید!
خدای دعاهای مادر از مرگ برنمی‌گردد
روزهای بعد آزادی
با روزهای قبل از آن فرقی نخواهد کرد
از اینجا به بعد
سلول خاکستری انفرادی‌ست
و جهان انفرادی -همان‌طور که از اسمش پیداست- فقط به‌اندازه‌ی یک نفر جا دارد
وگرنه شما را
بالای سر جنازه‌ام می‌بردم
و همه‌چیز را از نزدیک نشانتان می‌دادم

لینک ارتباط با دبیر شعر فصلنامه ماه‌گرفتگی:
https://t.me/MAHIGOOLI

#عاطفه_اسدی
#اشعار_منتخب_در_سایت
#سمیه_جلالی
#شنبه_های_شعر
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان