نقد و پژوهش منتخب در سایت
کدام راوی، کدام روایت؟
نگاهی به شعر «روایتِ راوی»
اثر حیاتقلی فرخمنش
✍️عباس شکری
روایتِ راوی
قطبنماها از کار افتادهاند
تنها فانوس دکلِ طلاقِ کلاغ
سوسو میزند
تملق حرفها به غلیان خواستهها
در دستبوسی و پابوسی شناورند
از هیچ ریهای غنچهای نمیروید
پرندگان در غبار باروت
راهِ کوچ را گُم کردهاند
بارانِ بیحوصلگی در کوچهها میبارد
رخسارهای جوان
دورِ دیدگانشان
همچون درختان پیرسال
چروک افتادهاست
مردمانی که نخواستند
قربانی یک تصویر بزرگ شوند
چموشی در سینهها شیهه میکشد
همه را بهاندازه خودشان کوتاه کردهاند
سیبِ نفرینشدهی بلوغ
روح ناآرام خویشکُشی
درفشی که ترس تراوش میکند
جوابها به اندازه سوالها قد نمیکشند
مجالِ تابیدنی نیست
هیچ عشقی با زمان اندازهگیری نمیشود
بهچشمِ یار، بیمقدار شدیم
تنهایی که حاملهی میناند
عاشقانِ املایِ نانوشته
یتیمهایِ منتظرِ نذری
هجوم بر صف میآورند
این پردههای چرکگرفتهی تَوَهم
پروانه نشده، پیله میتنند
اندیشههای جوانی مثل عسل تازه
از کندوی غم فرومیریزند
سردستهای گشاد
چه لحظات شومی در آستین کاشتند
گلدستههای طراوت
در پستوی خانهها پیر
گونهها تهی از امید
بر عقیمیِ اینهمه کاغذ
که در روز سیاه میشوند میگریم
نشخوار حرفها
در سزارین تگرگ شکسته شدند
قبحِ هردستگیرهای به تصرف درآمد
گلولههای متراکم برف
لغزنده و بیتوقف، بهمن شدند
نسیم تسویه وزیدن گرفت
زمین ما، چراگاه اسب دیگران
ای یار
دلواپس کدام قافلهای؟
که رخت رسیدن را نمیشویی
همهی ما کودکانه
در شیطنتی بزرگ شریک شدیم
و روزگار
دنیای دلدادگان را گسست
زوال ارتفاع را ابرهای کهنه پرده کشیدند
این شقیقهها چهقدر خوشباورانه میچرخند
به نعنای آدامس
هرجویدهی تاریخ را چند بار میجویم ؟
ما سالها پیش جویده شدیم
هابیل وقتی آیینه را شکست و تکهتکه کرد
هرکسی خود را در آن تکه
منِ تمام میدید
زانپس
گیسوانِ بریده،ضجهی گور شدند
و تنها عاشقان
فقیرِ آغوشِ عشق ماندند
***
مقدمه
برای نقد ادبی شعر “روایتِ راوی” از حیات فرخ، باید ابتدا ساختار، تمها، و زبان شعری آن را تحلیل کنیم. این شعر به شکلی پیچیده و با استفاده از تصاویر و نمادهای سنگین، به بیان یک وضعیت اجتماعی، فرهنگی و فلسفی میپردازد.
آنچه در زیر میآید شامل دو دیدگاه است؛ نخستین بخش شامل بررسی جنبههای مختلف این شعر میشود و در بخش دوم، با توجه به نمونههای اینچنینی به هستی و جهان در شعر ایران و جهان، اشاره میشود به شعر و شاعرانی که پیش از این با زبانی دیگر همین مضمون را در شعر خود بیان کردهاند.
در این معنا؛ شعر “روایتِ راوی” نمونهای برجسته از ادبیات معاصر فارسی است که با بهرهگیری از تکنیکهای پیچیده زبانی، تمثیلی، نمادین و تمهای عمیق فلسفی و اجتماعی، به بررسی بحرانهای انسان معاصر میپردازد. شاعر با بهرهگیری از ترکیبی از تصاویر حسی و نشانههای فرهنگی، تلاش میکند تا یک چشمانداز فلسفی از زندگی و جامعه ارائه دهد. این شعر در سنتی از ادبیات فارسی قرار میگیرد که از “منظومه”های بزرگ کلاسیک تا شعرهای نو، به مسائل اساسی چون زوال، ناامیدی، و بحران هویت پرداخته است. در این متن، شعر حیات فرخ را در ارتباط با برخی از آثار برجسته شعر فارسی و جهانی بررسی خواهم کرد و تلاش میکنم تا جایگاه این اثر را در متن کلیتر ادبیات مشخص کنم.
تحلیل زبانی
زبان در این شعر بسیار پیچیده و نمادین است. شاعر از کلماتی استفاده میکند که بهطور همزمان هم معنای واقعی دارند و هم بار معنایی عمیقتری را منتقل میکنند. برای مثال، “قطبنماها از کار افتادهاند” به نوعی دلالت بر گمراهی و عدم جهتگیری در زندگی دارد. این ترکیب از واژگان که بهطور مداوم در سراسر شعر به کار گرفته شده است، به ایجاد یک فضای آشفته و پر از تضاد کمک میکند.
از نظر زبانی، استفاده از جملات کوتاه و بدون فعل، مانند “بارانِ بیحوصلگی در کوچهها میبارد”، نوعی از ایجاز و تلخی را در بیان شاعرانه به همراه دارد. این ساختارهای زبانی، به مخاطب احساس بیثباتی و ناامیدی را منتقل میکنند که با مضمون کلی شعر همخوانی دارد.
تصاویر شعری
تصاویر در این شعر بسیار برجسته و قوی هستند. شاعر با استفاده از تصاویری مانند “فانوس دکلِ طلاقِ کلاغ” و “پرندگان در غبار باروت” به خوبی توانسته است احساسی از تاریکی و زوال را به خواننده منتقل کند. این تصاویر نه تنها به غنای زبانی شعر کمک میکنند، بلکه به طور همزمان به توسعه تمها و مضامین نیز کمک میکنند.
تصاویر مرتبط با طبیعت، مانند “بارانِ بیحوصلگی” و “گلولههای متراکم برف” به گونهای به کار رفتهاند که طبیعت را به عنوان انعکاسی از وضعیت انسانی نشان دهند. طبیعت در این شعر دیگر یک پناهگاه یا منبع آرامش نیست، بلکه خود نیز گرفتار آشفتگی و زوال شده است. این استفاده از تصاویر طبیعی برای بازتاب وضعیت انسانی یکی از ویژگیهای برجسته شعر است که به غنای معنایی آن کمک میکند.
تمها و مضامین
یکی از مضامین اصلی این شعر، زوال و فروپاشی است. شاعر به طور مداوم به مفاهیمی چون زوال اخلاق، هویت، و ارزشهای انسانی اشاره میکند. برای مثال، “سیبِ نفرینشدهی بلوغ” میتواند به معنای از دست دادن بیگناهی و ورود به دنیایی پر از تناقضات و تلخیها باشد. این تصویر همچنین به داستان آدم و حوا و سیب ممنوعه اشاره دارد که نمادی از آگاهی و سقوط است.
دیگر تم مهم در این شعر، بحران هویت و بیگانگی است. “مردمانی که نخواستند قربانی یک تصویر بزرگ شوند” اشاره به افرادی دارد که در تلاش برای حفظ هویت فردی خود، از جریانهای اصلی جامعه فاصله گرفتهاند. این تم، به نوعی بیانگر تلاش برای حفظ فردیت در برابر نیروهای غالب اجتماعی است که سعی در همگونی و یکسانسازی دارند.
همچنین، تم ناامیدی و بیامیدی بهطور مداوم در سراسر شعر حضور دارد. “رخسارهای جوان… همچون درختان پیرسال چروک افتادهاست” تصویری است که به ناامیدی و خستگی جوانان از وضعیت موجود اشاره دارد. این تصویر، نوعی همزادپنداری میان جوانی و پیری را نشان میدهد، که در آن حتی جوانان نیز از شور و انرژی خود خالی شدهاند.
ساختار و فرم
ساختار شعر به گونهای است که از قطعات کوتاه و پراکنده تشکیل شده است. این قطعات بهطور مستقل معنای خود را دارند، اما در کنار هم یک کل منسجم را تشکیل میدهند. این فرم پراکنده، شاید به نوعی بازتابی از بیثباتی و پراکندگی زندگی مدرن باشد.
همچنین، استفاده از تکرار و توازی در برخی بخشها، به شعر نوعی ریتم داخلی میبخشد که به تقویت احساسات و معانی منتقل شده کمک میکند. برای مثال، تکرار واژههایی مانند “ما” و “همه” در بخشهایی از شعر، حس اشتراک در تجربههای تلخ و ناامیدی را بین شخصیتهای مختلف شعر تقویت میکند.
نمادگرایی
نمادها در این شعر به شکلی گسترده و دقیق به کار رفتهاند. “فانوس دکلِ طلاقِ کلاغ” میتواند نمادی از پایان ارتباطات و بیثمری تلاشها باشد. کلاغها اغلب در ادبیات به عنوان نماد مرگ و بدیمنی به کار میروند و اینجا نیز شاعر با ترکیب این نماد با “طلاق” و “دکل” به شکلگیری تصویری از فروپاشی و جدایی کمک کرده است.
همچنین، “سیبِ نفرینشدهی بلوغ” نمادی از ناپاکی و سقوط است که به تجربههای تلخ ناشی از بلوغ و رشد اشاره دارد. این نماد، به همراه “روح ناآرام خویشکُشی”، میتواند به بحرانهای هویتی و روانی افراد در مواجهه با واقعیتهای سخت زندگی اشاره داشته باشد.
نقد اجتماعی و فلسفی
شعر “روایتِ راوی” علاوه بر جنبههای زبانی و زیباییشناختی، به شکلی عمیق به نقد اجتماعی و فلسفی میپردازد. شاعر با ترسیم یک تصویر سیاه و تلخ از جامعه، به نوعی نارضایتی و اعتراض خود را نسبت به وضعیت موجود ابراز میکند. “زمین ما، چراگاه اسب دیگران” یکی از جملاتی است که به خوبی این نقد اجتماعی را منعکس میکند. این تصویر، نشاندهنده استعمار، بهرهکشی و از دست رفتن استقلال و هویت ملی است.
از منظر فلسفی، شعر به سوالاتی درباره معنا و ارزشهای انسانی میپردازد. “هیچ عشقی با زمان اندازهگیری نمیشود” به نقد مفهوم عشق در جامعهای میپردازد که همه چیز را با معیارهای مادی و زمانی میسنجد. این نقد، به چالش کشیدن نگاههای سطحی و مادیگرایانه به مفاهیمی چون عشق و ارزشهای انسانی است.
شعر «روایتِ راوی» از دیدگاه ارجاع به شعر ایران و جهان
در این بخش، به نمونههای برجستهای از شعر فارسی و جهانی اشاره خواهم کرد که در آنها از مضامین و تکنیکهای مشابه استفاده شده است. این کار میتواند به تعمیق تحلیل و بررسی شباهتها و تفاوتهای موجود بین اثر “روایتِ راوی” و سایر آثار ادبی کمک کند.
تحلیل زبانی: تلفیق سنت و نوآوری
زبان در شعر “روایتِ راوی” از ویژگیهای پیچیده و نمادین برخوردار است که به شدت یادآور کارهای شاعرانی مانند نیما یوشیج و احمد شاملو در شعر نو فارسی است. این شاعران نیز با بهرهگیری از تصاویر و زبان نمادین، به ساختارهای زبانی جدیدی دست یافتند که توانستند بازتابدهنده تجربیات تلخ و پیچیده انسانی باشند.
در سطح جهانی، زبان حیات فرخ با شاعران مدرنیستی مانند تی.اس. الیوت مقایسهپذیر است. الیوت در اشعاری مانند “سرزمین هرز” (The Waste Land) نیز از زبان پیچیده و نمادین برای بیان بحرانهای انسانی و اجتماعی استفاده کرده است. مانند الیوت، حیات فرخ نیز با استفاده از زبانی تمثیلی، به بیان آشفتگی و ناامیدی دوران معاصر پرداخته است. در شعر “سرزمین هرز”، همانطور که الیوت با ترکیب تصاویر از فرهنگها و اسطورههای مختلف به نقد وضعیت اجتماعی و فرهنگی غرب میپردازد، حیات فرخ نیز با ترکیب تصاویر بومی و جهانی، به بیان بحرانهای اجتماعی در متن ایران میپردازد.
تصاویر شعری: از خیالپردازی تا واقعیت تلخ
تصاویر شعری حیات فرخ بسیار قوی و پیچیده هستند و از این لحاظ به شعرای برجستهای همچون فروغ فرخزاد و سهراب سپهری شباهت دارند. فروغ در مجموعه “تولدی دیگر”، با استفاده از تصاویر دقیق و گاهی تلخ، به بیان وضعیت اجتماعی و احساسی زنان ایرانی پرداخته است. بهویژه، تصویری چون “قطبنماها از کار افتادهاند” در شعر فرخ، بهنوعی با تصور “دیگر نیست، دیگر، از اینجا هیچ راهی به باغ گل سرخ” در شعر فروغ قابل مقایسه است. هر دو شاعر، با ایجاد فضایی از گمگشتگی و سرگشتگی، به بیان بحرانهای شخصی و اجتماعی پرداختهاند.
در سطح جهانی، تصاویر شعر حیات فرخ میتواند با اشعار چارلز بوکوفسکی، شاعر آمریکایی، مقایسه شود. بوکوفسکی در اشعار خود با لحنی تلخ و واقعگرا به بیان بحرانهای فردی و اجتماعی میپردازد و از تصاویر ساده اما قدرتمند برای ایجاد ارتباط احساسی با مخاطب استفاده میکند. شعر فرخ نیز با تصاویری مانند “بارانِ بیحوصلگی در کوچهها میبارد” و “پرندگان در غبار باروت” بهخوبی توانسته است احساس سرگشتگی و ناامیدی را به مخاطب منتقل کند.
تمها و مضامین: زوال، ناامیدی و بحران هویت
زوال و ناامیدی از تمهای اصلی شعر “روایتِ راوی” هستند که بهطور مداوم در سراسر شعر حضور دارند. این مضامین به یادآورنده آثار شاعرانی همچون مهدی اخوان ثالث است. اخوان در شعر “زمستان” به بیان احساس یأس و زوال در مواجهه با جامعهای از هم گسیخته میپردازد. همانند اخوان، حیات فرخ نیز با زبان و تصاویری تیره و تلخ، به بیان احساسات مشابهی پرداخته است. برای مثال، تصویر “رخسارهای جوان… همچون درختان پیرسال چروک افتادهاست” بهخوبی زوال و پیری را در جوانانی که باید نماد زندگی و نشاط باشند، به تصویر میکشد.
این مضمون زوال در سطح جهانی با اشعار شاعرانی مانند ویلیام باتلر ییتس، شاعر ایرلندی، مقایسهپذیر است. ییتس در شعر معروف “بازگشت دوم” (The Second Coming)، با زبانی نمادین به تصویر دنیایی در حال فروپاشی و زوال میپردازد. مشابه این مضمون را میتوان در شعر حیات فرخ مشاهده کرد که با استفاده از تصاویری مانند “گلولههای متراکم برف… بهمن شدند” و “زمین ما، چراگاه اسب دیگران” به بیان فروپاشی اجتماعی و فرهنگی پرداخته است.
بحران هویت نیز یکی از تمهای محوری این شعر است. این بحران، یادآور آثار شاعران معاصری مانند شاملو و نیما است که در اشعارشان بهطور مداوم به مسئله هویت و جستجوی آن پرداختهاند. در شعر “روایتِ راوی”، شاعر با استفاده از تصویری چون “مردمانی که نخواستند قربانی یک تصویر بزرگ شوند”، به بیان نارضایتی از وضعیت هویتی جامعه و تلاش برای حفظ فردیت پرداخته است.
این نوع نگاه به هویت، در اشعار شاعران جهان نیز دیده میشود. برای مثال، در شعر “خاکسترها” (Ashes) از پل الوار، شاعر سورئالیست فرانسوی، بحران هویت و تلاش برای پیدا کردن خود در دنیایی از هم گسیخته به زیبایی بیان شده است.
ساختار و فرم: پراکندگی و همزمانی
شعر “روایتِ راوی” از نظر ساختاری بسیار پراکنده و غیرخطی است. این نوع ساختار، به یادآورنده اشعار آزاد نیما یوشیج است که با شکستن قالبهای سنتی، به دنبال ایجاد فرمهای جدید برای بیان احساسات و اندیشههای مدرن بود. نیما در اشعار خود از فرمهای پراکنده و تکهتکه استفاده میکند تا به نوعی بازتابدهنده آشفتگی و بیثباتی زمانه باشد. مشابه این رویکرد را میتوان در شعر حیات فرخ مشاهده کرد.
در سطح جهانی، این نوع ساختار پراکنده را میتوان با آثار شاعران مدرنیست مانند جیمز جویس و ویرجینیا وولف مقایسه کرد که در رمانهای خود از تکنیک “جریان سیال ذهن” (Stream of Consciousness) برای بیان افکار و احساسات پراکنده و غیرخطی شخصیتها استفاده کردهاند. در شعر حیات فرخ نیز این پراکندگی ساختاری، به بیان آشفتگی و بیثباتی در دنیای معاصر کمک میکند.
نمادگرایی: تأثیرات فرهنگی و تاریخی
نمادگرایی در شعر “روایتِ راوی” بهشدت تحت تأثیر فرهنگ و تاریخ ایران و جهان است. برای مثال، “فانوس دکلِ طلاقِ کلاغ” نه تنها نمادی از جدایی و طلاق است، بلکه به نمادهای رایج در فرهنگ ایرانی مانند کلاغ بهعنوان نماد بدیمنی و مرگ نیز اشاره دارد. این نوع نمادگرایی را میتوان با آثار شاعرانی مانند حافظ مقایسه کرد که در اشعار خود از نمادهای فرهنگی و تاریخی برای بیان احساسات و اندیشههای عمیق استفاده کردهاند.
در سطح جهانی، این نوع نمادگرایی را میتوان با آثار شاعران سوررئالیست مانند آندره برتون مقایسه کرد که از نمادهای پیچیده و گاهی گنگ برای بیان واقعیتهای پنهان و نادیدنی استفاده کردهاند. در شعر حیات فرخ، نمادهایی مانند “سیبِ نفرینشدهی بلوغ” و “روح ناآرام خویشکُشی” نیز به بیان تجربیات انسانی و اجتماعی پیچیدهای میپردازند که نیازمند تفسیر و تحلیل عمیق هستند.
نقد اجتماعی و فلسفی: از شرق تا غرب
شعر “روایتِ راوی” نه تنها یک اثر هنری است، بلکه بهعنوان یک بیانیه اجتماعی و فلسفی نیز قابل تحلیل است. شاعر با ترسیم تصویری تلخ و تیره از جامعه، بهنوعی اعتراض خود را نسبت به وضعیت موجود ابراز میکند. این رویکرد در سنت ادبیات معاصر ایران سابقه دارد و میتوان آن را در آثار شاعرانی همچون فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث مشاهده کرد. این شاعران نیز بهطور مداوم به نقد شرایط اجتماعی و سیاسی دوران خود پرداختهاند و از زبان و تصاویر برای بیان نارضایتی و اعتراض استفاده کردهاند.
در شعر “روایتِ راوی”، تصویری مانند “زمین ما، چراگاه اسب دیگران” نمادی است از بهرهکشی و استعمار فرهنگی و اقتصادی که ملتهای ضعیفتر را به حاشیه رانده است. این تصویر بهطور خاص به وضعیت ایران و سایر کشورهایی که تحت تأثیر قدرتهای بزرگتر قرار گرفتهاند، اشاره دارد. این نوع نگاه به استعمار و بهرهکشی را میتوان با اشعار شاعران ضد استعماری مانند مظفر النواب، شاعر عراقی، یا پابلو نرودا، شاعر شیلیایی، مقایسه کرد که هر دو به شکل گستردهای به نقد استعمار و امپریالیسم پرداختهاند.
از منظر فلسفی، شعر حیات فرخ به مسائلی چون معنای زندگی، زوال ارزشها و بحران هویت میپردازد. در ادبیات جهانی، این مضامین را میتوان در آثار شاعران مدرنیستی مانند تی. اس. الیوت و راینر ماریا ریلکه مشاهده کرد. برای مثال، الیوت در “سرزمین هرز” به شکل نمادین به فروپاشی ارزشهای انسانی در دنیای مدرن پرداخته و این نگاه فلسفی را با تصاویری از زوال و فروپاشی همراه کرده است. حیات فرخ نیز با استفاده از تصاویری مانند “سیبِ نفرینشدهی بلوغ” و “روح ناآرام خویشکُشی”، به بحرانهای هویتی و روانی افراد در مواجهه با واقعیتهای سخت زندگی اشاره میکند.
یکی از نکات برجسته در شعر “روایتِ راوی” این است که هیچ عشقی با زمان اندازهگیری نمیشود و شاعر با این جمله به نقد نگاههای سطحی و مادیگرایانه به مفاهیمی چون عشق و ارزشهای انسانی میپردازد. این نوع نگاه فلسفی به عشق و زمان، یادآور اشعار شاعرانی چون ریلکه است که در آثار خود به عمق مفاهیم انسانی و معنای آنها در دنیای معاصر پرداختهاند.
نتیجهگیری
شعر “روایتِ راوی” یک اثر ادبی پیچیده و چندلایه است که با استفاده از زبان نمادین، تصاویر قدرتمند و تمهای فلسفی و اجتماعی، به تحلیل وضعیت انسانی و اجتماعی در دنیای معاصر میپردازد. این شعر بهعنوان یک اثر هنری نه تنها از منظر زبانی و ساختاری قابل توجه است، بلکه بهعنوان یک بیانیه اجتماعی و فلسفی نیز اهمیت دارد.
شعر “روایتِ راوی” یک اثر پیچیده و پر از لایههای معنایی است که نیازمند تأمل و تحلیل دقیق است. این شعر با استفاده از زبان نمادین، تصاویر غنی، و تمهای عمیق، به بیان یک تجربه تلخ و ناامیدکننده از زندگی در دوران معاصر میپردازد. نقد اجتماعی و فلسفی موجود در این شعر، به خوبی توانسته است تضادها و بحرانهای اجتماعی و هویتی را منعکس کند و خواننده را به تفکر و تأمل وادارد.
این اثر نشاندهنده قدرت زبان و تخیل شاعر در به تصویر کشیدن تجربههای انسانی و اجتماعی است. شعر “روایتِ راوی” نه تنها به عنوان یک اثر هنری، بلکه به عنوان یک بیانیه اجتماعی و فلسفی نیز اهمیت دارد و میتواند به عنوان یک نمونه برجسته از ادبیات معاصر فارسی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
با مقایسه این شعر با آثار برجستهای از ادبیات فارسی و جهانی، میتوان دریافت که “روایتِ راوی” در متن بزرگتری از سنت ادبیات قرار میگیرد که همواره به بررسی و نقد مسائل بنیادی انسان پرداخته است. این اثر بهخوبی توانسته است تضادها و بحرانهای اجتماعی و هویتی را منعکس کرده و خواننده را به تفکر و تأمل وادارد.
“روایتِ راوی” با ترکیب سنتهای ادبی ایران و تأثیرپذیری از جریانهای ادبی جهانی، اثری نوآورانه و عمیق است که میتواند به عنوان یک نمونه برجسته از ادبیات معاصر فارسی در نظر گرفته شود. این شعر، با استفاده از زبان نمادین و تصاویر قوی، بهطور همزمان به نقد اجتماعی، تحلیل فلسفی و بیان احساسات شخصی پرداخته و از این رو، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر دارد.
#تحلیل
#حیاتقلی_فرخ_منش
#عباس_شکری
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
موارد بیشتر
نگاهی به شعر “استبداد سطور” شاعر:صحرا کلانتری ( “استبداد زبان و فرارفتن از آن” نویسنده و منتقد: عباس شکری)
نگاهی به مجموعه شعر “شولیز و نامه های شاه توتی اثر نرگس دوست ( به قلم عابدین پاپی)
بررسی “توصیفی” دو شعر لبه از سیلویا پلات و پنجره از فروغ فرخزاد