فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
سال دوم/ شمارۀ پنجم و ششم/بهار و تابستان ۱۴۰۳
مطالعات جامعه شناسی
بدنوارگی اصلاحشده
تأملی در گسترش جراحیهای زیبایی
نگارنده: عباس نعیمی جورشری
جامعهشناس و مدیر گروه جامعهشناسی حقوق انجمن جامعهشناسی ایران
عرصه عمومی را میتوان تجلی اظهارات اجتماعی افراد در نظر گرفت. بر این مبنا مشاهدات محققانه نسبت به ویترین فردی مطرح خواهد شد که شامل سلسله عینیات تنانه و نیز رفتاری است. بدن از جمله مهمترین این عینیات است. امری که جدا از ساحت فردی و اجتماعی، دارای مختصات سیاسی معینی است و اکنون در مرکز اصطکاکهای نظام حکمرانی قرار دارد. اما فارغ از تیغهای سیاسی، بدن در معرض تیغ جراحی نیز قرار گرفته است. کمیت نمونههای تغییرشکلیافتۀ بدن، خاصه بدن زنانه ذیل جراحی زیبایی، افزایش واضحی را نشان میدهد. تبلیغات گسترده صنعت زیبایی و مد نیز بر این امر صحه مینهد. لذا پرسشهایی قابل طرح خواهد بود. این تمایل تصاعدی عمدتاً به ریشههای روان فردی یا صنعت مد ارجاع داده میشود.
مصاحبهها و یادداشتهایی چند تلاش نمودهاند بدین شیوه، پدیده را توضیح دهند. اما آیا این تحلیلها، تصویری دقیق و جامع از عملهای زیبایی غیرضروری ارائه میدهند؟ بنابراین از یک سو میتوان از علل گسترش جراحیهای زیبایی و اسباب افزایش آن سخن بهمیان آورد و در سوی دیگر میتوان از ارتباط سوژه مرکزی این بحث با آسیبهای اجتماعی پرسش نمود. در این راستا نکات زیر سزاوار اعتناست.
الف) علل و اسباب سوژه
مقدمتاً لازم است ساحت اول مورد بازبینی و دقت مضاعف قرار گیرد. در اینباره بعید است با علتیابی تکوجهی روانی یا دو وجهی مد، مسأله تبیینی صحیح بیابد. بهنظر میرسد تبیین چندگانهای در این پدیدار اجتماعی دخیل است که میتوان آن را حداقل در چند ساحت ردیابی نمود از جمله؛
1.نظام ارزشی ذائقه
2.برساختهای نمادین سکسوالیته
3.تجارت پزشکی
4.ساختار حکمرانی
5.کمرنگی معنا در زیست روزمره
1: به تأسی از دالهای زبانی بوردیو جامعهشناس فرانسوی، بدن در اینجا چنان میدانی عمل میکند که نظام ارزشی خاصی را تولید مینماید. تمایل به عمل جراحی در واقع منش فرد در ساختار ذائقه است که در میدان بدن خودش را نشان میدهد. او ذائقه فرهنگی مشخصی را تولید میکند که قلمرو اظهار و رشد و عینیت آن در بدن رقم میخورد. این نظام ارزشی ذائقه در یک فرایند اجتماعی رخ داده و نوعی گسست از نظام تبلیغاتی کلان دهههای پیشین را بیان میکند. این نظام قابل تقلیل به امر درونفردی و نتیجتاً روانی نیست. اگرچه او خود چنین پنداری داشته باشد! در اینجا «متن ارزشگرایی ذائقه» در نسبت ادراک زیباشناختی قرار دارد. یعنی یک سمت تحلیل این تحولات ذائقه را باید به مباحث جامعهشناسی هنر تمایل داد. فهم فردی از زیبایی ناشی از موجهای فرهنگی است که در زیبا شناساندن یک ابژه و ادراک شدن آن بهمثابۀ موضوع زیبایی، فعالیت دارند. انتخابهای فرد در مجموعهای از الگوهای ازپیشترویجشده محصور است. خروج از این حصار معرفتی امری است دشوار و مستلزم خردگرایی انتقادی!
2: در عین حال ساحت سکسوالیته با بحث قبلی پیوند دارد. تجربه فردی افراد از لیبیدو و زیست جنسی که ایجاد مینماید، نیاز ارتباطی انسانی را به مرکز توجه بودن توجیه میکند. نیازهای سرکوبشدۀ اعتناپذیری، ترجمان نوعی ناکامی جنسی در روششناسی روانکاوانه است. اینگونه تقلایی در میگیرد تا جایگاه فرد از حیث «منزلت جنسی» افزایش یابد. استانداردهای ازپیشتعیینشده رسانهای و تجربه زیسته فرد از ناکامی در ارتباط دیگری (مثال زوج در ساختار زناشوئی) هدایتگر او به سمت جراحی زیبایی است با این امید که کام روایی بیشتری به ارمغان آورد.
3: هردو ساحت فوق که ترکیبی از «سرمایه نمادین فرهنگی با تظاهر بدن» بهعلاوه «ناکامی روانکاوانه در تجربه سکسوالیته» است با اقتضائی حرفهای توأم شده که من آن را «اقتصاد پزشکی» مینامم. حرفه پزشکی در سالهای گذشته از مرامنامه کلاسیک و اخلاقی خود به سمت نوعی «بازاریابی و ابزاراندیشی بدن» حرکت نموده است. البته این امر خاص پزشکان نیست و در متن تحولات کلان جامعه ایرانی قابل فهم است. در این موج تغییرات، اقبال جامعۀ پزشکی به حوزۀ جراحی زیبایی چشمگیر بوده است. بخشی از پزشکان عمومی یا متخصصین دیگر حوزهها به سبب درآمد بالایی که حوزه زیبایی فراهم میآورد به این عرصه تغییر گرایش دادهاند. در اینجا قاعده بازار یعنی عرضه و تقاضا حکمفرماست؛ چنانکه پزشکان مذکور نیز در تهییج بازار جراحیهای زیبایی دخیل هستند. اینگونه پیوند «رسانه بینالمللی» و «هنجارهای مصرف بدن» نوع خاصی از «کارگزاران متخصص» را ایجاد نموده و گسترش داده که همانا پزشکان هستند.
۴: بر همه اینها میتوان چتر حکمرانی را گشوده دید. درواقع در تبیین علمای جامعهشناسی سیاسی، امر اجتماعی در نسبتش با امر سیاسی قابل ارزیابی است. نمیتوان امور سیاسی را در عدم ارتباط با امور اجتماعی به بحث نهاد. اساساً نظام حکمرانی با فرموله نمودن گونهای خاص از زیست و «استانداردسازی ایمان» همواره کوشیده مهندسی اجتماعی مطلوب خود را ایجاد کند. این امر با الزامات حقوقی و کیفری مشخصی هم همراه بوده است. چنانکه جامعه ایران در اوج این تضاد قرار دارد. نکته بسیار مهم اینجاست که مهندسی مذکور به شکلی تصاعدی، رقبای خویش را پرورش داده است. طبعاً این نتیجه، ناقض نیت بوده است. این پدیده پارادوکسیکال همواره نقیصۀ مهندسی نمودن دین است که با سخت و تنگ نمودن دایره هنجاری، افراد را به بیرون آن سوق میدهد و نقیض خویشتن میشود. بازار پزشکی و نظام ذائقه که شرح داده شد متأثر از همین سیاستگذاریها هستند.
۵: اما بسیار مهم خواهد بود که پازل فوق را با وجه فلسفی تکمیل کنیم. اساساً از جمله موارد قابل مشاهده در نمونههای جراحی زیبایی، کمرنگی معنا است. تلقی فرد از ماهیت خویشتن در گرو معنایی است که از بودن خود دارد. این معنا در بطن تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تا حدی کمرنگ و گاه بیرنگ شده است. مراد در اینجا معنای فلسفی است که عمق وجود شناختی دارد. والا عمل زیبایی خود سازنده نوعی از معناست برای فرد! معنایی در سطح عینیتر و احتمالاً سطحیتر که امر روزمره را جذبهای نو میبخشد. رونق کتب روانشناسی زرد و کارخانههای موفقیتسازی در بازار نشر و نیز حضورش در سبد مطالعاتی خانوار ایرانی از این زمره است. ضمن اینکه اساساً سبد فرهنگی تحتالشعاع معیشت دشوار، کوچک و فقیر شده است. اینگونه یک پازل متکثر شکل میگیرد که بیاعتنایی به هرکدام نقص تحلیل را فراهم میآورد. افزایش تمایل به جراحی زیبایی در همه این ساحتها و در نسبت یکدیگر قابل فهم است. نسبتی که ما احتمالاً نمیتوانیم آن را در الگویی مشخص و معین قرار دهیم و کوچک نماییم.
ب) سوژگی در نسبت آسیبهای اجتماعی
وجه دوم بحث دلالت دارد بر آرا و تحلیلهایی که جراحی زیبایی را آسیب اجتماعی قلمداد میکند. آیا جراحی زیباییِ غیرضروری نوعی آسیب اجتماعی است یا آسیبهای اجتماعی خاصی را رقم میزند؟ این سطح بحث دارای پیچیدگی چندگانهای است.
نخست اینکه جراحی زیبایی الزاماً آسیب اجتماعی نیست. هرچقدر هم وجه سطحی و نمایشی آن پررنگ شود، نمیتواند الزاماً ترجمان آسیب اجتماعی باشد. گاه میتوان نوعی خود تعیینگری را نیز در آن مشاهده نمود. این امر آنگاه میتواند آسیب قلمداد شود که بحران زیباشناختی سوژه، کمرنگ شدن معنا در زیست روزمره و ناکامی سکسوالیته را مدنظر آوریم. سپس بتوان نشان داد که عدد قابل توجهی از جمعیت یک جامعه در چنین موقعیتی گرفتار هستند. ما نمیدانیم که این کسر جمعیتی چقدر است. پژوهشهای جامع و دقیقی در این رابطه موجود نیست. در نتیجه با یک تخمین نسبی و استقرای ناقص مواجه هستیم. یعنی معرفت خود ما نیز درباره پدیده مخدوش است. بااینحال تجلیات آن در جامعه قابل مشاهده بوده و کمیت آن افزایشی است. بدعتآمیز بودن آن نیز کمرنگ شده و در بعضی مناطق حجم نمونه بالایی را نشان میدهد. حضور این اشتیاق در سنین پایین می تواند نوعی آسیب اما متمایز از الگوی دیگر آسیبها قلمداد شود. ضمن آنکه نگارنده بهطور مبنایی با تعاریف پیشینی و جزمی از آسیبهای اجتماعی، مخالفت دارد. برخلاف برخی الگوهای هنجاری، معتقدم بدن را نمیتوان تحقیر نمود یا به حضیض نشاند. بدن خود مقامی دارد و سزاوار نگهداری باکیفیت است. زیبایی از جمله مکانهایی که برای استقرار خود جستجو میکند، بدن است. مسئله بر سر خطرات جسمانی و روانی است که اعمال جراحی ایجاد میکند. تبلیغ نوع خاص از الگوی زیبایی خطرناک است؛ آنجا که در پی نوعی سلطه خواهد بود. اساساً یکسان سازی الگوهای فرهنگی نامطلوب است. این خطر بالقوه درون موج جراحی زیبایی وجود دارد. ضمن اینکه خلأ معنا و گسست از معرفتهای عمیق در این بستر مصرفی افزایش خواهد داشت. این میتواند یک بحران اخلاقی مضاعف برای جامعه ایجاد کند. جامعهای که هماکنون نیز در مرحلهای بغرنج از ساختار اخلاقی قرار دارد. تنشهای تصاعدی در پی تولد نظامهای ارزشی و هنجاری جدید هستند و نظامهای مستقر مقاومت میکنند.
در یک جمعبندی تکمیلی میتوان اشاره داشت که علتیابی جراحیهای زیبایی غیرضروری از مجرای تفسیر ژرف و انتقادی میسر است. این تجزیه و تحلیل دارای حداقل پنج ضلع اصلی ذائقه، سکسوالیته، پزشکی، حکمرانی و معنا است. این اضلاع علیرغم استقلال در قلمرو مفهومی، دارای اشتراکات مرزی هستند. ارزیابی این پدیده بهعنوان آسیب اجتماعی، دارای پیچیدگی چند سطحی است و نمیتوان بهسادگی آن را ذیل برچسب آسیب قرار داد. مجموعاً با پدیدهای مواجه هستیم که نگارنده آن را بدنوارگی اصلاحشده مینامد. بدن از کالبد خود فراتر رفته و عرصه نمادها را تجربه میکند و به وارگی میرسد. این «وارگی» پر از نشانه است. نشانههایی که ذهن مالکیت را بیان میدارند، اگرچه گاه آغشته به سوءتفاهم و سوءتعبیر! همینگونه است. صفت اصلاحشده که بر این تنانگی سمبلیک اضافه گشته. بدن و نماد به شکل اولیه تأیید نیافته؛ فلذا به ویرایش رفته است. این بدنهای ویرایش شده در پیامهای نمادین خود نیز اصلاح یافتهاند. این همان وجه پدیدارشناختی بحث است که بایستی بر دو محور قبلی افزود.
لینک دریافت شماره پنجم و ششم/ بهار و تابستان ۱۴۰۳:
https://mahgereftegi.com/wp-content/uploads/2024/08/mahgereftegi-5-6-1.pdf
موارد بیشتر
نقد و تحلیل بر شعری از سمیه جلالی (حامد معراجی)
نقد کتاب شعر نسترنهای زخمی اثر خانم محبوبه ابراهیمی (جعفر محمدی واجارگاهی)
نقد و تحلیلی بر شعر دکتر عبداله سلیمانی (دکتر نصرتاله مسعودی)