فصلنامۀ بینالمللی ماهگرفتگی
نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ
سال اول/ شمارۀ سوم و چهارم
بخش شعر
✍شعری از فرهاد حامد
با خون بیگناهیِ مردم
انگار شستهای دهنت را
خرج چهچیز میکنی امشب
پاداش قتل هموطنات را ؟
هی داد میزنند حمایت
هی ضربههای محکم باتوم
هی پشت هم به خاک میافتند
هی میکشی گَلَن گَدَنَت را
در آسمان که سرخیاش از توست
دیگر مجال پر زدنی نیست
در خواب شب مگر که ببینی
روز صعود و پر زدنات را
وقتی که آفتاب درآمد
با مادرت بگو که بگرید
آن روز زیر مشت و لگدها
پیدا نمیکند بدنات را
آهِ هزار لالۀ پرپر
آهِ هزار شانۀ بیسر
آهِ هزار مادر و دختر
یک روز میرسد که زنات را
یک روز میرسد که از این درد
آزاد میشویم و من آن روز
هم صاف میکنم دل خود را
هم صاف میکنم دهنات را
پیچیدهای به من اگر از ظلم
پیچیدهای به من اگر از ترس
یک روز میرسد که بپیچم
بر دور گردنت کفنات را
موارد بیشتر
بخش شعر فصلنامه ماه گرفتگی شماره پنجم و ششم (بهار و تابستان 1403)
شعری از شهرام شیدایی
شعری از مریم سیدافقهی