خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

شعری از کامیل قهرمان‌اوغلو

فصلنامۀ بین‌المللی ماه‌گرفتگی
نشریۀ مطالعاتی- انتقادیِ
سال اول/ شمارۀ سوم و چهارم

بخش شعر

✍شعری از کامیل قهرمان‌اوغلو

بوی عورت خرمایی…
از دماغم می‌زند بیرون
بوی خونریزی سکس پستان‌های ارزشی
که مذهب را
به بهای قاعدگی نفت ۱۵ روزه می‌فروشند
به بهایِ بهایی‌ات تفنگی
که عبدالسلام را به عروسیِ خون خوک‌ها می‌برد
از فضولات حیوانی
که وزیر جنگ آزمایشی در سیاست اقتصادی‌ست…
ما غوطه‌خورانِ سرهای عظیم بی‌دردیم
که نمازشان کبودیِ دستان خرمالوییِ «عادله» است
ما تعطیلیم از توابع بخش کاخک خرچنگی، آویزان از شهرستان مکثِ رنگ‌های بی‌خدایی
ما هستیم اما بی‌صورت‌تر از روزنامه‌های هیتلری، ما بودیم از اسب‌های اصیل فیس‌بوکی، اما مورچه‌ها از مانیتور سامسونگ در تهران متولد می‌شوند.
ما خیلی تعطیلیم از جیغی که رکوع فاطمه بود.
و قنوت خروس جنوبیِ خانیم‌گول، که پایش در کودکی آسمان دوم رژه می‌رفت
که خیلی «که‌های» برونشیتی، بیمۀ یقه‌های آلزایمری من است…
که فقط زنبور زیر شکمِ اِم‌حکیم بود در سال سوم هجری، و یا به‌عبارتی اکنون که… با… به… آن… مان، و منیم بو نه‌ییمه‌کی
من می‌میرم در این روزهای ابرهای پلاسیده
در زمانی که ریزگَردهای تاریکی
خنده‌های مصنوعی‌ام را به عطش‌زارهای زباله‌ها، ها، ها، ها، ها… ها می‌برند
وی ‌د‌ی‌ بی ‌می‌ طی‌ هاااا اشاری‌ هووووو…
من می‌میرم نه مثل زینب قُریشی
نه مثل فیلسوف یونانی
نه مثل دو به‌علاوه چهارپایی که گوشت آهنی دارند
نه مثل عورت خرمای کرمانشاهی…
زمانی می‌میرم
که صدایم الفبای آفریقای شمالی بی‌عصر،
سرم از بکارت ساعت ۱۶ احمدآباد
و پاهایم
مُحتضرِ خشم زیتون‌ها در پیامبری
فلسطین
به پهن کردن بدنم ظهور می‌کنند.