خانه‌ی جهانی ماه‌گرفتگان

مجموعه مستقل مردم‌نهاد فرهنگی، ادبی و هنری

گفتمان آنتی‌پروتوتایپی در غزلی از سعدی

گفتمان آنتیپروتوتایپی در غزلی از سعدی

نگارنده: مرجان رضاتاجی

دانش‌آموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی

نویسنده، شاعر و پژوهشگر

مدرس ادبیات در مقطع آموزش عالی

مدرس تخصصی مهارت‌های زندگی و تربیتی ویژه کودک و نوجوان

چکیده

شاعران در سراسر غزل سنتی فارسی در توصیف معشوق، گویی از «پروتوتایپ» یا «پیش‌نمون» خاصی به شکل الگویی واحد برای استفاده و کارکردی مداوم پیروی کرده‌اند. پروتوتایپ اصطلاحی است که برای نمونۀ نخستین به کار می‌رود؛ نمونه‌ای که الگوهای بعدی از روی آن ساخته می‌شود. در این مقاله با استفاده از نظریۀ گفتمان و تعاریف آن، به بررسی پروتوتایپ‌هایی در غزلی از سعدی پرداخته‌ایم که به نظر، مخالف پیش‌نمون‌های پیشین در آثار شاعران دیگر است و ما در این پژوهش این ویژگی را با نام آنتی‌پروتوتایپ معرفی کرده‌ایم.

کلیدواژه: سعدی، غزلیات، گفتمان، پروتوتایپ.

مقدمه

جایگاه شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی، نزد اهل ادب تا بدانجاست كه به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داد‌ه‌اند. غزلیات سعدی وصف عشق و مستی و محبت است. از غزل‌های او برمی‌آید كه مرد عشق است و تاروپود وجودش با عشق بافته شده است. سخن بیرون از عشق را قیل‌وقال می‌خواند و عشق‌ورزی را هنر خود قلمداد می‌کند:

عوام عیب كنندم كه عاشقی همه عمر
o
  كدام عیب كه سعدی خود این هنر دارد
o

 عبدالحسین زرین‌كوب در کتاب حدیث خوش سعدی معتقد است عشق سعدی به شکلی در شور و اشتیاق به معشوق حل شده است و دیگر ردّی از خودش نیست. گفتارش بافتاری است از درد و سوز و با رنگ و لعابی از گذشت و تسلیم. سعدی در برابر معشوق، از خودپرستی به دور است و از طلب و خواستش نشانی نیست. غزلیات سعدی بخش مهم و عظیمی از كلیات سعدی را به خود اختصاص داده است. می‌توان گفت شمار آن‌ها به صورت تقریبی به هفتصد غزل می‌رسد.

شاعران در سراسر غزل سنتی فارسی در توصیف معشوق، گویی از «پروتوتایپ» یا «پیش‌نمون» خاصی پیروی کرده‌اند؛ به نحوی که الگویی واحد برای استفاده و کارکرد مداوم گشته است. شایان ذکر است پروتوتایپ اصطلاحی است که برای نمونۀ نخستین به کار می‌رود و الگوهای بعدی از روی آن ساخته می‌شود (محمدی و کریمی، 1391: 96ـ 109). برای مثال، در گذشته اولین شاعری که نرگس را استعاره از چشم و غنچۀ گل سرخ را استعاره از لب یار گرفته، برای شاعران بعد از خود پروتوتایپ شده است.

این مقاله قصد دارد از نگاه پروتوتایپی متداول در پژوهش‌های سعدی‌شناسانه گذر کرده، با استفاده از مقولۀ پرکاربرد گفتمان، به بررسی غزلی از سعدی با مطلع زیر بپردازد:

ای سروبالای سهی، کز صورت حال آگهی
o
  وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
o

این غزل، غزل شمارۀ 435 از مجموعة غزلیات سعدی (بر اساس نسخۀ فروغی) است.

بی‌گمان یكی از پركارترین و بحث‌انگیزترین واژه‌های ساخته‌شده در دنیای معاصر «گفتمان» است كه در شاخه‌های مختلف به كار رفته و مشتاقان بسیاری یافته است، ولی در علوم سیاسی و در فلسفه بیشترین حضور را داشته و آن هم به این سبب است كه این واژه با مفهوم «قدرت» درهم‌تنیدگی دارد؛ به‌ویژه نزد فیلسوفانی مانند میشل فوكو[1] این اصطلاح چنان با قدرت درآمیخته كه گاه با آن مترادف می‌شود.

«گفتمان» در لغت به چند معنی آمده است: مباحثه و مجادله، مسیر و جریان و راه و روش، گفتگو و مكالمه، عمل، قانون، ‌پردۀ نمایش، نماد، قدرت، توان و استعداد تفكر و… ، اما امیل بنونیست،[2] خاورشناس و زبان‌شناس فرانسوی، گفتمان را نوعی ارتباطات اجتماعی معنا می‌کند.

از دید مطالعات فرهنگی، گفتمان سه مفهوم را می‌رساند: به تنهایی هنر گفتن یا نوشتن است؛ واژه‌ای است كه تجسم دانش و معلومات است و مجموعه‌ای از آداب و رسوم و آیین‌هایی است كه به مردم شیوۀ ارتباطات درست و مكالمات مؤثر و صحیح را با استفاده از ذخایر فرهنگی می‌آموزد. رویكرد دوم، یعنی رویکرد (فرهنگی) گفتمان را به زنجیرۀ ارتباطی، دانش و قدرت می‌كشاند و از تداخل آن‌ها با یكدیگر پرده برمی‌دارد (برنز و فوکو، 1373)؛ از این رو، كسانی مثل فوكو، دریدا[3] و میخائیل باختین[4] مطالعات فرهنگی را مطالعاتی می‌دانند كه می‌توان مسائل سیاسی، آموزشی و تاریخی و جنسی و ادبی را در آن مطرح کرد.

اما با اندکی تأمل در می‌یابیم در همۀ این مسائل، جای پای قدرت به چشم می‌خورد. به بیان دیگر، گفتمان، قدرت و فرهنگ چنان در هم آمیخته‌اند كه تبدیل به مقوله‌ای واحد شده‌اند و در همه جا و در همۀ روابط یافت می‌شوند. ولوشینوف[5]، زبان‌شناس روسی، معتقد است گفتگوی كارگران كارگاه‌های ریسندگی و بافندگی در روستاها، مشتریان كافه‌ها و میخانه‌های شهرها، گپ موقع نهار كارگران كارخانه‌ها و… جملگی دارای گفتمان خاص خودند… گفتمان یک پدیده، مقوله یا جریان اجتماعی است. به تعبیر بهتر، گفتمان جریان و بستری با زمینه‌های اجتماعی است (شیلتون و شفنو، 1377).

گفتمان تنها در خدمت سیاست و قدرت و در دالان قصرهای مجلل نیست و ردّپای آن را می‌توان همه جا یافت؛ گفتمان حتی در كوچك‌ترین واحد سیاسی و جغرافیایی نیز به چشم می‌خورد. در هر جا كه آمریت، اطاعت و فریب و ریا و پنهان‌كاری هست، گفتمان نیز حضور دارد.

از نظر آهی دو گونه گفتمان داریم: گفتمانی كه مخدر و ویرانگر و اغفال‌كننده است و گفتمانی كه می‌تواند بیدارگر و مبارز و معترض باشد. این گفتمان را در همه‌جا می توان دید؛ در قهوه‌خانه‌ها، تكیه‌ها، اتوبوس و تاکسی، سرِ گذرها، توی كارخانه‌ها و سر خرمن‌ها.

جالب اینكه از حیث لغوی، گفتمان مبین چنین مفهومی است: ریشۀ مفهوم گفتمان، discours، فعل یونانی  discurrere به معنی حركت سریع در جهات مختلف است. گرچه این مفهوم به معنی تجلی زبان در گفتار یا نوشتار به كار برده می‌شود، همان‌طور كه از ریشۀ آن پیداست، در علم بیان كلاسیك، بر زبان به عنوان حركت و عمل تأكید می‌شده است.

به دیگر تعبیر می‌توان گفت: گفتمان به اشكال مختلف (‌زبانی، نمادین، نمایشی، ژست، نوع لباس، عمارات و ساختمان‌ها، شمایل و تندیس‌ها، موزیك و غیره) در اختیار نخبگان و قدرت‌های رسمی جامعه است. فوكو معتقد است كسی كه گفتمان را برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند، این توانایی را دارد که همچون سوفسطائیان آن را حقیقی جلوه دهد و اعتبار و جایگاه علمی آن را تحمیل کند؛ بنابراین، یک گفتمان هیچ گاه نمی‌تواند معصوم، بی‌طرف یا برابر باشد. در مجموع باید گفت هر گفتمانی از همان آغاز در خدمت سلطه است و كاربرد اقناعی و اغوایی دارد.

كاركردهای مختلف گفتمان:

به طور كل گفته می‌شود گفتمان چهار كاركرد دارد:

1ـ اجبار

2ـ مقاومت، مخالفت و اعتراض

3ـ پنهان‌كاری

4- مشروعیت‌سازی و مشروعیت‌زدایی

با توجه به توضیحات و تعاریف مذکور در باب گفتمان، مقالۀ پیش رو با در نظر گرفتن کارکرد دوم در تعریف گفتمان، یعنی محوریت «مقاومت، مخالفت و اعتراض» به تحلیل و بررسی غزل پرداخته است و از آنجا که شعر چیزی است انجام‌دادنی و نه اندیشیدنی، بافتن این حریر، عملی است عاشقانه و تحلیل و واکاوی‌اش عاشقانه‌ای دیگر. شعر نوشتاری است حاصل عالی‌ترین تراوشات و برون‌ریزهای انسانی بنا بر اتفاقات واردی که بر قلب و احساس او مستولی شده، بنابراین، پرداختن به این مقوله نوعی صیقل است برای روح کاوشگر آن.

در واکاوی اولیۀ غزلی از سعدی که در این مقاله بدان پرداخته‌ایم، استفاده و کاربرد ردیف خاص و بی‌بدیل «ما نیز هم بد نیستیم» محور اصلی بحث و بررسی است. همچنین باید در نظر داشته باشیم که غزل مذکور، خود مبیّن سه مؤلفه در تعرّف گفتمان است؛ مؤلفه‌هایی نظیر اجبار و مخالفت و اعتراض و مشروعیت‌سازی و مشروعیت‌زدایی. در روند بررسی غزل، نخست به نحوۀ گفتگوی سعدی با معشوق، با نگاه آنتی‌پروتوتایپی همراه با کارکردهای گفتمانی آن می‌پردازیم و سپس به اثبات این نوع نگرش.

ای سروبالای سهی، کز صورت حال آگهی
o
  وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
o

مشروعیت‌سازی زیبایی معشوق در قالب مخالفت و اعتراض مبنی بر بی‌توجهی معشوق و توجه به رقیب و در نظر نگرفتن عاشق، یکی از مصادیق تعریف گفتمان است که در این بیت به چشم می‌خورد. شاعر با لحنی که رنگ مخالفت دارد، به نوعی معترض است که ای کسی که از حال و روز ما و وضع ما آگاهی، درست است که از همۀ عالم بهتری و دور و اطرافت شلوغ است، اما نیم‌نظری هم به ما داشته باش و بدان که ما هم خوبیم و بد نیستیم.

گفتی به رنگ من گُلی هرگز نبیند بلبلی
o
  آری؛ نکو گفتی، ولی ما نیز هم بد نیستیم
o

شاعر در اینجا بازارگرمی می‌کند و حسن و لطف معشوق خود را که به گفتة خودِ معشوق نظیر آن در جهان یافت نمی‌شود، تأیید می‌کند، اما ضمن این تأیید، با بیانی اعتراضی، دوباره خاطرنشان می‌کند که درست  و نیکو می‌گویی، اما در نظر داشته باش که ما نیز هم بد نیستیم.

تا چند گویی ما و بس؟ کوته کن ای رعنا و بس
o
  نه خود تویی زیبا و بس ما نیز هم بد نیستیم
o

فریاد سعدی در این بیت از جنس مخالفت و اعتراض به خودخواهی و خودپسندی معشوق به گوش می‌رسد که با مشروعیت‌سازی زیبایی خود در قالب دادخواهی از معشوق زیبا، خواهان پایان دادن به فخرفروشی‌ای است که معشوق در پیش گرفته؛ زیرا معتقد است اگر تو این‌چنینی، ما هم مانند تو هواخواه داریم و زیبایی داریم و بد نیستیم.

ای شاهد هر مجلسی وآرام جان هر کسی
o
  گر دوستان داری بسی ما نیز هم بد نیستیم
o

در این بیت سعدی با مشروعیت‌زدایی به معشوق معترض است: در دیگر مجالس و محافل، آرام جان همه هستی و ملاطفت داری، اما از ما دوری می‌کنی.

گفتی که چون من در زمی دیگر نباشد آدمی
o
  ای جان لطف و مردمی ما نیز هم بد نیستیم
o

این بیت پاسخ مقدمی است در جواب پرسش مؤخر که بیانگر اعتراض شاعر است به خودپسندی معشوق و بی‌نظیر بودنش در کل آفاق که باز در قالب مخالفت و اعتراض به تأیید خود می‌پردازد.

گر گلشن خوشبو تویی ور بلبل خوشگو تویی
o
  ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم
o
گویی چه شد کآن سروبن با ما نمی‌گوید سَخُن
o
  گو بی‌وفایی پر مکن ما نیز هم بد نیستیم
o
گر تو به حسن افسانه‌ای یا گوهر یک‌دانه‌ای
o
  از ما چرا بیگانه‌ای؟ ما نیز هم بد نیستیم
o

در این ابیات، اعتراض به خودپسندی و تعاریف معشوق از خودش و زیبایی و بی‌وفایی معشوق و تأیید نیکی شاعر مشهود است.

ای در دل ما داغ تو تا کی فریب و لاغ تو؟
o
 گر بِه بود در باغ تو ما نیز هم بد نیستیم
o

شاعر حسرت و بی‌تابی ناشی از وصال معشوق را به صورت اعتراض به وعده‌های پوچ معشوق در باب وصال و تعاریف مربوط به زیبایی‌ها و لذات و بهره بردن جسمی از معشوق دارد: اگر می‌گویند باغ زیبایی‌های تو پر از لذت است، باشد؛ اما وقتی که من بهره‌ای نمی‌برم، پس فایده‌ای ندارد. این بیت همچون بعضی از دیگر غزلیات سعدی مبین رابطۀ آزاد معشوق است با دیگران. به نظر می‌رسد وی با توجه به روابط آزادی که با دیگران دارد و بهره‌هایی که رقیبان از او می‌برند، سعدی را معترض کرده است؛ نه از زاویۀ انحصارطلبی، بلکه از این منظر که ای کاش لذات و نیکی‌هایی که نصیب دیگران می‌کنی، نصیب من هم بشود. این نگرش که بسامد بالایی در سایر غزلیات شاعر نیز دارد، خود بیانگر نمونه‌ای از آنتی‌پروتوتایپ است؛ زیرا در اشعار شاعران دیگر عموماً معشوق ملاحت و قداست خاصی دارد، دور از دسترس است و نایافتنی است، چه برای عاشق موردنظر، چه دیگران، ولی معشوق سعدی عموماً همه جا هست و با همگان سرخوشی و طرب دارد، الا پیش وی.

باری غرور از سر بنه وانصاف درد من بده
o
 ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم
o

از دیگر مصادیق گفتمان، پنهان‌کاری است. شاعر با استفاده از استعارۀ شفتالو و بِه مفاهیم اروتیکی را به نرمی و در لفافه بیان کرده است و زنانگی‌های معشوق را به شفتالو و به تشبیه کرده است. این بیت از جمله ابیاتی است که به معشوق مؤنث مربوط است.

گفتم تو ما را دیده‌ای وز حال ما پرسیده‌ای
o
 پس چون ز ما رنجیده‌ای؟ ما نیز هم بد نیستیم
o
گفتی به از من در چگل صورت نبندد آب و گل
o
  ای سست‌مهر سخت‌دل ما نیز هم بد نیستیم
o
سعدی گر آن زیباقرین بگزید بر ما همنشین
o
 گو هر که خواهی برگزین ما نیز هم بد نیستیم
o

آزاداندیشی سعدی در باب معشوق، رهایی او و اینکه شاعر می‌خواهد اگر معشوق با همگان است و تعدد روابط آزاد دارد، با وی هم باشد، خود مصداق برجسته‌ای است بر آنتی‌پروتوتایپ در باب معشوق که پیوسته با زبان اعتراض و گلایه خواهان وصال معشوق است: همان‌گونه که با دیگرانی و نظر لطف داری، با من هم نرم‌خو باش و همنشینی کن.

نتیجه

پروتوتایپ اصطلاحی است که برای نمونۀ نخستین توسط شاعران و نویسندگان پیشین به کار می‌رود؛ به شکلی که افراد بعد با توجه به آن نمونه، الگوبرداری می‌کنند و در جادۀ توصیف و تعبیر گذشتگان از آن موضوع قدم برمی‌دارند. خلقیات معشوق و نوع برخورد با او تقریباً در تمام ادبیات به یک شکل است؛ به‌ویژه در سبک عراقی که دورۀ استیلای صوفی‌گری و عرفان نیز بوده است. معشوق علاوه بر مستوره و محجوبه بودن، از دسترس همگان دور بوده است؛ به‌ویژه از دسترس سرایندۀ آن دست توصیفات، اما موضوعی که نویسنده را بر آن داشته است تا از منظر گفتمانی و با دید آنتی‌پروتوتایپی به این غزل نظر بیافکند، مصادیق نامتعارف به‌ویژه در باب آزاداندیشی و آزادرفتاری عاشق و معشوق بوده است. پژوهش پیش رو این نتیجه را در بر دارد که بیان سعدی در غزل با توجه به مصادیق و تعاریفی که ذکر شد، نوعی گفتمان است و این گفتمان بر محوریت آنتی‌پروتوتایپ استوار است.

منابع:

ـ آهی، حسین (1357 ش). بحور شعر فارسی، تهران، خزر

ـ برنز، اریک و میشل فوكو (1373 ش). گفتمان و حقیقت، ترجمۀ بابك احمدی، تهران: كهكشان

– زرین‌كوب،  عبدالحسین (1379 ش). حدیث خوش سعدی [:] دربارة زندگی و اندیشة سعدی، تهران: سخن

ـ شیلتون، پاول و كریستینا شفنو (پاییز 1377 ش). «گفتمان و سیاست» ترجمۀ مصطفی یونسی، گفتمان، ش2

ـ فروغی، محمدعلی (1378 ش). غزلیات سعدی، تهران: ققنوس

ـ محمدی، محمدحسین و طاهره کریمی (1391 ش). پیشنمون و انواع آن در داستانهای مندنیپور، تهران: ادبیات داستانی


[1] . Michel Foucault

[2] . Emile Benveniste

[3] . Jacques Derrida

[4] . Mikhail Bakhtin

[5] . Valentin Nikolaevich Voloshinov